من در عنکبوت مقدس نقش زنی به نام فاطمه را ایفا کردم، زنى خانهدار و مذهبى و عمیقاً سنتی كه هويت خود را در وفادارى به خانواده، اطاعت از شوهر و در چارچوب ارزشهای پذیرفته شده، رسمی و نهادینه شده اجتماعی جستجو میکند. او كه خود در سيطره قوانين تبعيضآميز و زن ستيزانه سيستم حاكم است، درکی از حقوق اولیه خود به عنوان یک زن ندارد و تابع استانداردها و دستورالعملهایی است كه اين سيستم براى جامعه و شيوه زندگى افراد وضع كرده است. او در اين رفتار منفعلانه و تسلیم طلبانه تا آنجا پيش مىرود كه کورکورانه از عملكرد همسر قاتل خود دفاع میکند و جنایتهایی را که او مرتکب میشود، برای رسيدن به جامعهاى پاك از فساد و انحرافات اخلاقى ضروری و موافق با آرمانهاى انقلاب اسلامی مىداند؛ انقلابى كه به گفته او انسانهاى بسيارى براى آن جان داده و شهيد شدهاند.
فاطمه در سكانسى از فيلم، نشسته بر سجاده نماز- كه بیانگر تفكر مذهبى اوست- در پاسخ به پرسشهاى فرزند نوجوان خود مىگويد «دستان پدر تو پاك است». او بدون لحظه ای تردید و قاطعانه می پذیرد که شوهرش به وظیفه شرعی و انقلابی خود عمل کرده و «مرگ، حق اين زنان بود» و در پاسخ به رحيمى، خبرنگار زن جوياى حقيقت در فيلم مىگويد: «اين زنان اگر پاكدامن بودند با اين پوشش در كوچه و خيابان ظاهر نمىشدند تا موجب تحريك مردان شوند و همسر من مجبور به اعمال وظيفه شود» فاطمه پاكسازى زنان روسپی را که محصول فقر و فساد سیستماتیک اقتصادی جمهوری اسلامیاند، وظيفهاى الهى، ماورايى و فراقانونى براى همسر خود مىداند.
اين زنان در جهان اخلاقی و اتوپیایی فاطمه، هيچ جايگاهى ندارند و بايد بىمعطلى حذف شوند. از دید او حتی خبرنگار زن نیز که برخلاف او زنی مدرن و پرسشگر است، نماينده زنان نافرمان و منحرف جامعه محسوب میشود و به او مىگويد «تو حق قانونى نداشتى كه دنبال شوهر من راه بيفتى.» او نمونه آن دسته از زنان سنتی جامعه ایراناند که اجراى قوانین و احكام شرعی را براى زنان ایران واجب و آنان را مستوجب مجازات میداند و هرگونه سرپیچی از این قوانین را از سوی زنانی که برای آزادی و حقوق انسانی خود مبارزه میکنند، نمیپذیرد.
این فیلم مدتی پیش از جنبش آزادیخواهانه اخیر زنان ایران ساخته و درست در زمانی اکران شد که زنان ایران در خیابانهای تهران برای رهایی از شر حجاب اجباری و محدودیتهای تحمیلشده دیگر از سوی حکومت برای زنان ایران میجنگیدند و سرکوب میشدند. فاطمه برای من یادآور مأموران زن گشت ارشاد جمهورى اسلامى و ستاد امر به معروف و نهى از منكر است که در خیابانها به شکار زنان بیحجاب و معترض میپردازند. زنانى كه با اینکه خود قربانى قوانين مردسالارانه و ضدزن يک سيستم افراطى مذهبىاند، اما كوركورانه با اين سيستم همكارى میکنند و در ظلم و خشونت عليه زنان ديگر شريک مىشوند. زنانى كه همزمان كه از زنان جامعه قربانى میگيرند، خود هم قربانى مىشوند و با دست خود گور خود را میکنند.
به نظر من نخستين قربانى قتلهای زنجیرهای که شوهر فاطمه مرتکب شده، خود فاطمه است؛ فاطمهاى كه تفكرات مذهبی خطرناک و افراطگرايانه و آتش به اختيار همسرش، زندگى خانوادگى او را نابود كرد. حرف فیلم عنکبوت مقدس این است که ایدئولوژی مذهبی و تفکرات افراطی، چگونه میتواند موجی از خشم و نفرت در جامعه ایجاد کند و قربانی بگیرد و زنان جامعه، نخستین قربانیان این موج خشونت و نفرتاند.
اما بازى در نقش فاطمه بر خلاف روايت تلخ و سياه فيلم، براى من به منزله «رهايى» بود؛ رهايى از تمامى بندها و چارچوبها و قالبهای اخلاقی مردسالارانه كه سالها مرا به عنوان يک زن و يک بازيگر زن، به زنجير كشيده بود. حالا من، در فضايى كه عنكبوت مقدس برايم فراهم كرده، مى توانم خود واقعیام باشم. بدون اینکه به خاطر ملاحظات اخلاقی تحمیل شده خانوادگی و اجتماعی مجبور باشم هویتم را تغییر دهم و چهره دیگری از خود را به نمایش بگذارم که موردپسند جامعه مردسالار و زنستیز است، نه چهره واقعی خودم. حالا من مى توانم در خانه ام و پيش چشم همسر و فرزندانم همانجور بپوشم و رفتار کنم که دلم میخواهد نه اینکه از قبل به من دیکته شده باشد.
براى من این یک اتفاق شگفتانگیز و طلایی بود، براى منى كه سالها بر صحنههاى تئاتر ايران مجبور به بزک كردن واقعيت بودم و مدام بايد مراقب مىبودم مبادا که از خط قرمزها عبور کنم. به عنوان یک زن، با بازى در عنكبوت مقدس، انگار چكشى برداشتم و بر تن تمام تابوها و دروغهای سينماى جمهورى اسلامى كوبيدم و قبح آن را در هم شكستم و فرو ريختم. چقدر مفتخرم از اینکه در اين حركت تاريخى پس از انقلاب ايران سهمی داشتهام.
