عنکبوت مقدس 03

نخستین قربانی خشونت زنجیره‌‎ای علیه زنان

تحلیل نقش همسر سعید حنایی از نگاه بازیگر آن در فیلم «عنکبوت مقدس»

فروزان جمشیدنژاد

من در عنکبوت مقدس نقش زنی به نام فاطمه را ایفا کردم، زنى خانه‌دار و مذهبى و عمیقاً سنتی که هویت خود را در وفادارى به خانواده، اطاعت از شوهر و در چارچوب ارزش‌های پذیرفته شده، رسمی و نهادینه شده اجتماعی جستجو می‌کند. او که خود در سیطره قوانین تبعیض‌آمیز و زن ستیزانه سیستم حاکم است، درکی از حقوق اولیه خود به عنوان یک زن ندارد و تابع استانداردها و دستورالعمل‌هایی است که این سیستم براى جامعه و شیوه زندگى افراد وضع کرده است. او در این رفتار منفعلانه و تسلیم طلبانه تا آن‌جا پیش مى‌رود که کورکورانه از عملکرد همسر قاتل خود دفاع می‌کند و جنایت‌هایی را که او مرتکب می‌شود، برای رسیدن به جامعه‌اى پاک از فساد و انحرافات اخلاقى ضروری و موافق با آرمان‌هاى انقلاب اسلامی مى‌داند؛ انقلابى که به گفته او انسان‌هاى بسیارى براى آن جان داده و شهید شده‌اند.
فاطمه در سکانسى از فیلم، نشسته بر سجاده نماز- که بیانگر تفکر مذهبى اوست- در پاسخ به پرسش‌هاى فرزند نوجوان خود مى‌گوید «دستان پدر تو پاک است». او بدون لحظه ای تردید و قاطعانه می پذیرد که شوهرش به وظیفه شرعی و انقلابی خود عمل کرده و «مرگ، حق این زنان بود» و در پاسخ به رحیمى، خبرنگار زن جویاى حقیقت در فیلم مى‌گوید: «این زنان اگر پاکدامن بودند با این پوشش در کوچه و خیابان ظاهر نمى‌شدند تا موجب تحریک مردان شوند و همسر من مجبور به اعمال وظیفه شود» فاطمه پاکسازى زنان روسپی را که محصول فقر و فساد سیستماتیک اقتصادی جمهوری اسلامی‌اند، وظیفه‌اى الهى، ماورایى و فراقانونى براى همسر خود مى‌داند.
این زنان در جهان اخلاقی و اتوپیایی فاطمه، هیچ جایگاهى ندارند و باید بى‌معطلى حذف شوند. از دید او حتی خبرنگار زن نیز که برخلاف او زنی مدرن و پرسشگر است، نماینده زنان نافرمان و منحرف جامعه محسوب می‌شود و به او مى‌گوید «تو حق قانونى نداشتى که دنبال شوهر من راه بیفتى.» او نمونه آن دسته از زنان سنتی جامعه ایران‌اند که اجراى قوانین و احکام شرعی را براى زنان ایران واجب و آنان را مستوجب مجازات می‌داند و هرگونه سرپیچی از این قوانین را از سوی زنانی که برای آزادی و حقوق انسانی خود مبارزه می‌کنند، نمی‌پذیرد.
این فیلم مدتی پیش از جنبش آزادی‌خواهانه اخیر زنان ایران ساخته و درست در زمانی اکران شد که زنان ایران در خیابان‌های تهران برای رهایی از شر حجاب اجباری و محدودیت‌های تحمیل‌شده دیگر از سوی حکومت برای زنان ایران می‌جنگیدند و سرکوب می‌شدند. فاطمه برای من یادآور مأموران زن گشت ارشاد جمهورى اسلامى و ستاد امر به‌ معروف و نهى از منکر است که در خیابان‌ها به شکار زنان بی‌حجاب و معترض می‌پردازند. زنانى که با اینکه خود قربانى قوانین مردسالارانه و ضدزن یک سیستم افراطى مذهبى‌اند، اما کورکورانه با این سیستم همکارى می‌کنند و در ظلم و خشونت علیه زنان دیگر شریک مى‌شوند. زنانى که هم‌زمان که از زنان جامعه قربانى می‌گیرند، خود هم قربانى مى‌شوند و با دست خود گور خود را می‌کنند.
به نظر من نخستین قربانى قتل‌های زنجیره‌ای که شوهر فاطمه مرتکب شده، خود فاطمه است؛ فاطمه‌اى که تفکرات مذهبی خطرناک و افراط‌گرایانه و آتش به اختیار همسرش، زندگى خانوادگى او را نابود کرد. حرف فیلم عنکبوت مقدس این است که ایدئولوژی مذهبی و تفکرات افراطی، چگونه می‌تواند موجی از خشم و نفرت در جامعه ایجاد کند و قربانی بگیرد و زنان جامعه، نخستین قربانیان این موج خشونت و نفرت‌اند.
اما بازى در نقش فاطمه بر خلاف روایت تلخ و سیاه فیلم، براى من به منزله «رهایى» بود؛ رهایى از تمامى بندها و چارچوب‌ها و قالب‌های اخلاقی مردسالارانه که سال‌ها مرا به عنوان یک زن و یک بازیگر زن، به زنجیر کشیده بود. حالا من، در فضایى که عنکبوت مقدس برایم فراهم کرده، مى توانم خود واقعی‌ام باشم. بدون اینکه به خاطر ملاحظات اخلاقی تحمیل شده خانوادگی و اجتماعی مجبور باشم هویتم را تغییر دهم و چهره دیگری از خود را به نمایش بگذارم که مورد‌پسند جامعه مردسالار و زن‌ستیز است، نه چهره واقعی خودم. حالا من مى توانم در خانه ام و پیش چشم همسر و فرزندانم همان‌جور بپوشم و رفتار کنم که دلم می‌خواهد نه اینکه از قبل به من دیکته شده باشد.
براى من این یک اتفاق شگفت‌انگیز و طلایی بود، براى منى که سال‌ها بر صحنه‌هاى تئاتر ایران مجبور به بزک کردن واقعیت بودم و مدام باید مراقب مى‌بودم مبادا که از خط قرمزها عبور کنم. به عنوان یک زن، با بازى در عنکبوت مقدس، انگار چکشى برداشتم و بر تن تمام تابوها و دروغ‌های سینماى جمهورى اسلامى کوبیدم و قبح آن را در هم شکستم و فرو ریختم. چقدر مفتخرم از اینکه در این حرکت تاریخى پس از انقلاب ایران سهمی داشته‌ام.