سرکوب زن به‌مثابه امر آلوده

واکاوی تابوسازی از پریود در فیلم «کری» ساخته برایان دی‌پالما

نزهت بادی

دوربین از میان دختران نوجوان در رختکن ورزشی دبیرستان به سمت کری حرکت می‌کند که در حال دوش گرفتن است. همان‌طور که کری بدنش را دست می‌کشد تا بشوید، یکدفعه دستش خونی می‌شود و می‌بیند از میان پایش خون جاری است و وحشت می‌کند و با ترس و اضطراب به سمت همکلاسی‌هایش می‌رود و از آنها کمک می‌خواهد اما هم‌سن و سالانش با پرتاب پدها و نوارهای بهداشتی به‌سویش، او را مسخره می‌کنند. بلوغ کری دیر اتفاق افتاده و به‌تازگی پریود شده است اما او هیچ چیزی از این تجربه نمی داند.‌ زیرا مادرش که یک مسیحی افراطی است، هرگز به او اجازه نداده که بدن خود را بشناسد و متوجه تغییرات جسمی و جنسی‌اش شود. وقتی هم که به مادرش درباره قاعدگی‌اش می‌گوید، مادرش او را زندانی می‌کند و با نفرت و خشونت به دختر می‌گوید که «حالا تو زن شدی» و آیاتی از انجیل را می‌خواند که «حوا ضعیف بود و خدا او را نفرین کرد و آن نفرین، خون بود» و پریود را به صورت یک اتفاق شیطانی جلوه می‌دهد و آن را مقدمه‌ای برای سکس با پسرها می‌داند که کری را آلوده و گناهکار می‌کند.

ژولیا کریستوا توضیح می‌دهد که بدن زن به‌دلیل این‌که مجبور است با خروج خون از بدنش هنگام قاعدگی یا زایمان به طبیعت ادای دین کند، هم‌ردیف با «امر آلوده» قرار می‌گیرد که به هر آنچه که هنجار و نظم ساختار را مختل کند، اطلاق می‌شود اما باربارا کرید «زن به مثابه امر آلوده» را برساخته ایدئولوژی مردسالار می‌داند که به‌خاطر سرپیچی زن از تابوها به او خصلت هیولاوار نسبت می‌دهند. از آن‌جا که کری حاصل رابطه نامشروع مادر است و مادر او را حاصل آلودگی خودش می‌بیند، پس می‌کوشد که به‌واسطه آداب مذهبی، دختر را پاک نگه دارد و از او در برابر آلوده شدن محافظت کند و از این رو اجازه نمی‌دهد که او مثل دخترهای دیگر به‌طور طبیعی با نیازها و احساساتش مواجه شود  و کری در میان همکلاسی‌هایش دختر غیرعادی به نظر می‌رسد که از سوی آن‌ها طرد می‌شود.

فیلم کری بر اساس داستانی از استفن کینگ، همان ایده طرد شدن فردی متفاوت به خاطر ویژگی‌های غیرعادی و تبدیل شدن او به تهدیدی برای جامعه را در پیش می‌گیرد اما تمایز فیلم کری در این است که این ویژگی‌های غیرعادی که منجر به طرد او می‌شود، برآمده از تفاوت او با تصویر رایج از یک دختر جوان است و کری که تحت سلطه مادرش هرگز نتوانسته مسیر طبیعی بلوغ را طی کند و به زن بنا بر تعریف عمومی بدل شود، در جامعه «دیگری» به حساب می‌آید و توسط نظام جامعه مردسالار که زن را فقط در قالب محدودی می‌پذیرد، سرکوب می‌شود. در واقع او چون تهی از ارزش‌های زنانه‌ای است که جامعه به‌واسطه آن به زنان هویت می بخشد، غیرزنانه به حساب می‌آید و مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرد. یعنی از یک سو جامعه از او می‌خواهد که با تن دادن به کلیشه‌های زنانگی در قالب زن فرشته‌وار فرو برود و از سوی دیگر مادر، زن شدن او را هم‌ردیف شیطانی بودن می‌داند و کری در میانه تعریف دوگانه تاریخی از زن در قالب فرشته و اهریمن یا اثیری و لکاته سرگردان است.

او تلاش می‌کند تصویر اهریمنی مادر از زن را از خودش دور کند و همان تصویر فرشته وار که مطلوب جامعه است، بازنماید و تلاش میکند تا با تغییر ظاهر و رفتارش از قالب دیگری خارج شود و به یک از آن ها درآید. در صحنه‌ای که او به عنوان بهترین دختر جشن دبیرستان انتخاب می‌شود و روی سن می‌رود، حس می‌کند بالاخره موفق شده تا از سوی جامعه اطرافش مورد پذیرش و تحسین قرار بگیرد ولی به‌ناگه سطل خون روی او می‌ریزد و بدنش همچون صحنه خونریزی‌اش به‌خاطر قاعدگی، کثیف و آلوده می‌شود و همان ماهیت منزجرکننده و شرم‌آوری را می یابد که مادرش از آن سخن می‌گفت و درنهایت کری تسلیم ایده «زن به‌مثابه اهریمن» می‌شود و از قدرت خارق‌العاده‌اش برای نابودی جامعه‌ای کمک می گیرد که به او به چشم یک شیطان نگاه می‌کنند. پس در آن صحنه مهم، گسست میان دو تصویر فرشته و اهریمن از بین می‌رود و مادر و جامعه در هم‌دستی با هم، کری را به هیولایی بدل می‌کنند که مادر مدام به او القا کرده و جامعه از او ساخته است.

رابین وود، هیولا در فیلم ترسناک را بازگشت همان امر سرکوب‌شده می‌داند و می‌گوید صورت مبدل یا نمادین برای همان چیزی به شمار می‌رود که رانده شده است. کری نیز همان امر آلوده درون مادر و جامعه است که می کوشند آن را از خود بزدایند اما به سویشان بازمی‌گردد و آن خونی که همه جا را در برمی‌گیرد و در شهر پخش می‌شود، مابه‌ازایی برای ماهیت کثیف شهر است که به عنوان نماینده کوچکی از جوامع بزرگ با قربانی کردن یک فرد از میان خود، دست به تطهیر آلودگی جمعی خود می‌زنند و این قربانیان معمولا از میان اقلیت ها همچون زنان، رنگین‌پوستان، مهاجرها، همجنسگراها، ترنس‌ها و افرادی دارای معلولیت هستند که به عنوان عامل هراس و تهدیدکننده و خطرناک نمایانده می شوند و مورد سرکوب قرار می گیرند. ولی این بار با دختری مواجهیم که تن به قربانی شدن نمی‌دهد و وقتی خود را در آستانه تباهی می بیند، کل جامعه پیرامونش را نیز به نابودی می‌کشاند و به کابوس پایان‌ناپذیرشان بدل می‌شود. رابین وود، فیلم‌های ترسناک را کابوس‌های جمعی ما تعریف می‌کند و می‌گوید رویا وقتی به کابوس تبدیل می‌شود که میل واپس‌رانده چنان هولناک باشد که لازم شود همچون چیزی نفرت‌انگیز نفی شود‌‌. آن‌جا که دخترک همکلاسی کری بر سر گورش حاضر می‌شود و یکدفعه دست کری از زیر خاک بیرون می‌آید و دست او را می‌گیرد، شاهد سربرآوردن خشونت از بطن جامعه‌ای هستیم که هرچند کوشید پنهانش کند اما هرگز دفن نشد و همواره او را تعقیب خواهد کرد.

فیلم کری که یکی از آثار ترسناک دهه هفتادی پیشرو و فمینیستی است، از طریق مولفه های ژانر وحشت نشان می‌دهد چطور تابوسازی از امور طبیعی زنان مثل بدن و اندام‌های جنسی و پریود و سکس می‌تواند زنان را به بیگانگانی خطرناک و مطرود در میان جامعه بدل کند که وجودشان به‌مثابه امر آلوده، غرایز و امیال جامعه را تحریک و بیدار می‌کند و تهدیدی برای تمدن و خانواده و قانون و مذهب و سیاست به حساب می‌آید و چنین نگاهی است که مقدمه سرکوب و انکار و نفی زنان را فراهم می‌کند و زن را از عرصه‌های علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی و سیاسی به اندرونی خانه‌ها می‌راند و هر چیزی که به زن مربوط می‌شود، جنبه ممنوعه پیدا می‌کند که باید حذف شود تا نظم و ثبات کاذب جامعه حفظ شود و اخلاقیات توخالی خدشه‌دار نشود. بنابراین برای تغییر وضعیت زنان هیچ راهی جز آگاهی‌رسانی در جهت اصلاح ذهنیت جامعه نسبت به مسائل زنان وجود ندارد و اولین قدم در این مسیر دشوار، حرف زدن درباره موضوعاتی است که یا تحت عنوان تابوهای زنانه از متن اجتماع کنار گذاشته می‌شوند و یا آن‌ها را اموری پیش پاافتاده تلقی می‌کنند که اهمیت طرح شدن ندارند و اساسا از طریق همین بی‌ارزش کردن مسائل زنان است که آن‌ها را از عرصه عمومی حذف می‌کنند و مدام به حاشیه می‌رانند و آنچه لازم است، تابوزدایی از اموری است که با‌عث می‌شود زنان در جامعه به دیگری تبدیل شوند.