من خانم سوسن تسلیمی را از فیلم مادیان به یاد دارم. یعنی مادیان اولین فیلمی بود که از خانم تسلیمی دیدم. آن زمان حدودا ۱۶ ساله بودم و زیاد سینما میرفتم. خوشبختانه آن زمان فیلمهای خوب زیادی در دسترس بود. وقتی خانم تسلیمی را در مادیان دیدم، به نظرم میآمد که چه کاراکتر غریبی را روی پرده سینما می بینم. بعد از مادیان، فیلم طلسم را دیدم آنجا هم به نظرم یک اتفاق تازه در سینما رخ داده بود. یک بازیگر قوی و متفاوت با نقشآفرینی جدید. البته قطعاً تحلیلهایم در آن زمان به این شکل نبود. چون سن و تجربه کمتری داشتم و سینما را آنقدر درست و کامل نمیشناختم. اما خاطرهای که از آن موقع خیلی خوب به خاطر دارم، این است که سوسن تسلیمی برای من قهرمان و اسطوره بود و واقعاً فکر میکردم مگر یک آدم میتواند چنین کاراکتر منحصربهفردی داشته باشد. بعدها شاید وقتی دیگر و باشو، غریبه کوچک را دیدم. آن موقع دیگر شخصیت خاص سوسن تسلیمی برای من شکل گرفته بود. یعنی من وقتی باشو، غریبه کوچک را دیدم، انتظار داشتم که همان کاراکتر ویژه از او را در فیلم ببینم. جدا از تجربه احساسی که من در آن زمان داشتم، چیزی که به نظر من در مورد سوسن تسلیمی خیلی مهم بود، حضور چشمگیر او در فیلمهاست. فارغ از اینکه سوسن تسلیمی با کارگردانهای خیلی خوبی کار کرده و در دوران درخشانی از سینمای ایران بوده است، اما میبینیم که همان کارگردانها بعدها فیلمهای دیگری هم میسازند، ولی هیچکدام از بازیگرانشان به اندازه سوسن تسلیمی حضور مشخص و بارزی ندارند؛ حتی بازیگران فیلمهای آقای بیضایی. سوسن تسلیمی کاریزمایی داشت که در هر جایی که قرار میگرفت، خیلی شاخص و بارز دیده میشد.
من هیچوقت خانم تسلیمی را از نزدیک ندیدم، ولی میتوانم حدس بزنم بخش عمدهای از آنچه در فیلمها متبلور شده، از حضور خود سوسن تسلیمی است. غیر از اینکه متنهای نوشتهشده برای او نقشهای خیلی خاصی را برایش مهیا میکند، ولی اصل ماجرا از حضور خودش شکل گرفته است. آنچه برای من خیلی عجیب است و بهتازگی متوجه اش شدم، این است که نهتنها تعدادی از فیلمهایی که خانم تسلیمی بازی کرده، در جشنواره فجر نبوده و انتخاب نشده، بلکه حتی سوسن تسلیمی هرگز نه کاندیدای سیمرغ شده و نه جایزه ای گرفته است. وقتی بازیگری جایزهای میگیرد، به معنای دیده شدن بازیگر و دیده شدن آن نقش است. وقتی کسی مثل سوسن تسلیمی با چنین تجربههای درخشانی که فاصلهاش اصلاً قابل مقایسه با بازیگران دیگر نیست، مورد بیتوجهی و بیاعتنایی قرار میگیرد، قاعدتا این حس را پیدا میکند که او را نمیخواهند. ندیدن و رد کردن و بیتوجهی کردن و حتی دهنکجی کردن به چنین کاراکتری درنهایت منجر به این میشود که رفتن را به ماندن ترجیح دهد. خانم تسلیمی جزو اولین هنرمندان بعد از انقلاب بود که خوش درخشید و مجبور به مهاجرت شد. رفتنش و نبودش در ایران یک ضایعه بزرگ برای سینمای ایران بود. اینکه خانم تسلیمی در سوئد چقدر موفق شدند یا نشدند، یا چقدربه جایگاه واقعیشان رسیدند یا نه، در تشخیص من نیست و مربوط به تصمیم ایشان بوده اما آن بخشی که مربوط به سینمای ایران میشود، نبودنشان حفره بسیار بزرگی برای سینمای ایران بود و هست. با وجود بازیگرهای بسیار خوبی که در سینمای ایران داریم، اما نسل جدید دیدن سوسن تسلیمی را در سینما دست دادهاند و چقدر حیف! البته گاهی فکر میکنم شاید هم بهتر که ایشان رفتند. چون از خودم میپرسم اگر میماندند چه میشد؟ ممنوعالکار؟ بیکار و افسرده؟ نه اینکه در این سالها فیلم خوبی ساخته نشده، ولی فرهنگ و سینمای ایران ظرفیت و تحمل کسی مثل سوسن تسلیمی را نداشت و این باعث افسوس من است.
کاراکتر سوسن تسلیمی فاصله زیادی با تعریف آشنا و رایج از زن در آن زمان داشت. زنهایی که ما میشناختیم، چه در سینما و چه در خارج از سینما، یا مادر بودند، یا همسر فداکار و اگر کاری نیز میکردند، یا شغلی داشتند، در جهت منافع خانواده شکل میگرفت. اما سوسن تسلیمی در تمام نقشهایش زنی مستقل، تصمیمگیرنده و خودکفا بود و در تمام فیلمهایش به عنوان زنی قدرتمند و جسور برای انتخابهایش جلوی جماعتی میایستاد. ما اصلاً چنین کاراکتر زنی نداشتیم. میتوانم به جرئت بگویم نه قبل از انقلاب داشتیم و نه حتی بعد از انقلاب. یعنی حضور سوسن تسلیمی، تولد نوعی از زنانگی بود که برای جامعه ما هم خیلی زود بود و هم خیلی جدید. سوسن تسلیمی به عنوان یک بازیگر خوشگل و خوشقدوبالای لوندی که بعدها در سینما یا حتی در همان زمان وارد سینما شده بودند، شروع به کار نکرد. یعنی زنی نبود که از نظر تعریفهای عمومی و عرف، زیبا به حساب بیاید. صورت کمی خشن و مردانه و بدن خیلی قدرتمندی داشت که در آن زمان نشانههای زنانگی و زیبایی نبود. مثلا خانم بایگان، با اینکه بازیگر خیلی خوبی هم هستند، اما بههرحال آن زمان به عنوان یک زن زیبا وارد سینما شدند، یا بازیگر فیلم عروس به دلیل چهرهاش مورد توجه قرار میگیرد. یعنی حضور بازیگران زن بیشتر از اینکه به قدرت شخصیت و بازیگریشان ربط داشته باشد، به وضعیت فیزیکی و جنسیتیشان مربوط بود، ولی سوسن تسلیمی شخصیت قوی و کاریزماتیکی داشت و به همین دلیل من فکر میکنم جامعه ظرفیت درک این زن (سوسن تسلیمی ) را نداشت. بهخصوص جامعه مردانهای که در آن زمان خیلی بیشتر نفوذ داشت. درست است که الان هم جامعه خیلی مردانه است، ولی آنقدر حضور زنها در سینما شکل گرفته و گسترده شده است که بههرحال میتوان مبارزه نرمی را درون آن یافت. اما آن موقع، زمان جنگ بود و واقعاً فضا بشدت مردانه بود و پذیرش یک زن قدرتمند کار سختی بود. در کارنامه کمتر بازیگری با شش فیلم در طول یک دهه یا هشت سال، با آثار درخشانی روبهرو هستیم که هر کدام بهتر و متفاوتتر از دیگری است. واقعاً فکر نمیکنم در کارنامه هیچ بازیگری در بازه زمانی کوتاهی چنین نقشهای متفاوت و قدرتمندی داشته باشیم. به همین دلیل از دست دادن او عارضهای جدی برای سینمای ایران به حساب میآید و متأسفانه یک انسان باسواد و مقتدر را در سینما از دست دادیم. آن چیزی که میتوانم با اطمینان بگویم، این است که برای من به عنوان یک مخاطب جدی سینما و کسی که دارم در سینما فعالیت میکنم، جای سوسن تسلیمی بسیار خالی است. من برای خودم افسوس میخورم که سوسن تسلیمی را در سینمای ایران ندارم و آرزو داشتم که میتوانستم با سوسن تسلیمی همکاری کنم و همچنان امیدوارم روزی بتوانم این آرزو را محقق کنم.