دختر جوان خودش قربانی سوءاستفادههای جنسی رئیس نیست. چون به قول یکی از مدیران ارشد شرکت، تیپ موردعلاقه رئیس را ندارد و خطری او را تهدید نمیکند اما به عنوان ناظر در صحنه حضور دارد و شاهد روابط رئیس با زنان دیگر است. هرچند به دلیل موقعیت فرودستش در سلسلسه مراتب شغلی شرکت، توان مقابله با آنچه را که میبیند، ندارد و ناخواسته به شریک و همدست ستم سیستماتیکی بدل میشود که علیه همجنسانش بهکار میرود. انتخاب هوشمندانه عنوان دستیار، نه فقط به شغل او به عنوان منشی رئیس اشاره دارد، بلکه مشارکت و کمک او در تداوم تبعیض جنسیتی را نیز طرح میکند که نمونه ظریف آن را میتوان در پاک کردن لکه از روی همان مبلی دید که مخصوص رابطه رئیس و زنان است. نمایش تکتک وظایف و کارهای روزمره جین در طول یک روز کاریاش، او را همچون ابزاری در خدمت رئیس نشان میدهد که مجبور است شرایط را برای روابط او فراهم کند، از دروغ گفتن به همسر رئیس تا تمیز کردن اتاقش که در کل به روند پاکسازی و لاپوشانی روابط کثیف رئیس منجر میشود. تمرکز فیلم بر ترسیم یک روز از شغل دختر که از صبح زود تا آخر شب را شامل میشود، عجین شدن زندگی روزمره زنان با نابرابری و تبعیض را ترسیم میکند و نشان میدهد چطور زنان در جدالی هرروزه و مداوم با نظام مردسالاری هستند که به شکلی فراگیر بر همه مسائل آنها سایه انداخته است. جین به کمک هوش و استعداد و تلاشش شغل خوبی را در یک شرکت بزرگ تولید فیلم بهدست آورده است و سخت کار میکند و میکوشد تا توانایی خودش را اثبات کند و موفق شود اما در محیط کارش با نشانه هایی مبنی بر سوءاستفاده جنسی رئیس شرکت مواجه میشود. حالا او یا باید چشم فرو بندد و با سکوتش حاشیه امنی برای فرد متجاوز فراهم آورد تا بتواند به کارش ادامه دهد و یا اعتراض کند و جلوی قربانی شدن زنان دیگر را بگیرد و کارش را از دست دهد.
فشاری که جین با قرار گرفتن در چنین دوراهی دشوار اخلاقی تحمل میکند، ناعادلانه است و او هم مثل هر فرد دیگری این حق را دارد تا در فضای سالم و قابل اعتمادی کار کند که تمرکزش را بر رشد و پیشرفتش بگذارد، بدون اینکه به خاطر آن احساس گناه کند. او در طول یک روز دو بار مجبور میشود نامه عذرخواهی برای رئیسش بنویسد و از او به خاطر فرصت شغلی که در اختیارش قرار داده است، قدردانی کند. درحالیکه هیچ کار اشتباهی نکرده و فقط خواسته است طبق اصول اخلاقی و انسانی کار کند. وقتی جین برای گزارش عملکرد رئیس نزد یکی از مدیران ارشد میرود، مدیر به او میگوید که “انتخاب خودته” اما در واقع دختر حق انتخابی ندارد و بهخاطر موقعیت متزلزل و آسیبپذیرش در شرکت توان در افتادن با رئیس را ندارد و اراده و اختیار و آزادی اش از او سلب شده است و او برای حفظ کارش که حق طبیعی اوست، مجبور به همدستی با سیستم فاسد است. جولیا گارنر با بازی درخشانش، از چهرهاش عرصه ای برای بازنمایی سرکوب اراده و آزادی زنان میسازد و با میمیکها و حرکاتی ظریف، احساسات متناقض زنان تحت فشار ظلم و تبعیض را نشان میدهد که هرچند میکوشد قوی و خودساخته به نظر برسد اما با لرزش لبهایی که به فریاد منتهی نمیشود و با نگاه پرآبی که به اشک نمینشیند، تاثیر توهین و تحقیر در فروشکستن شخصیتش را به نمایش میگذارد و حسی از فریادی فروخورده و اعتراضی حبسشده را منتقل میکند که دقیقا گویای وضعیت همه زنانی است که از شرایط نابرابری که در آن هستند، رنج میبرند و خشمگینند ولی برای اینکه همان سهم اندک از کار و فعالیت اجتماعی را از دست ندهند و بهتمامی حذف نشوند، سکوت میکنند و با جریانی که از آن متنفر هستند، همراه میشوند.
از این رو فیلم بارها میان جین و زنانی که مجبور به رابطه جنسی با رئیس میشوند، پیوندی قرینهوار برقرار میکند و آنها را مابهازای هم نشان میدهد. در صحنهای از فیلم جین را در نمای هایانگل میبینیم که به عکسهای پرینتشده زنان که از دستگاه خارج میشود، نگاه میکند. در ابتدا دختر فوکوس و عکسها فلو است و بعد دوباره همان نما تکرار میشود و این بار دختر فلو و عکس زنها فوکوس است و این بازی با وضوح و عدم وضوح نما میان دختر و عکس زنها، حسی از تعویض وضعیت میان آنها را منتقل میکند که گویی می تواند جایشان با هم عوض شود و یا وقتی منشی جوان تازه از راه رسیده در میز روبروی جین مینشیند، موقعیتی مشابه میانشان برقرار میشود و آن دو را در شرایط یکسانی نشان میدهد. درست است که جین مورد سوءاستفاده جنسی قرار نگرفته اما او نیز با سکوتش مجبور به باج دادن به رئیس شده است. با چنین رویکردی کیتی گرین تبعیض جنسیتی را خطری همگانی برای همه زنان نشان میدهد که چنان گسترده و فراگیر است که به اشکال مختلف هر زنی را تهدید میکند و اتحاد و کنار هم ماندن زنان برای مبارزه با نابرابری یک ضرورت انکارناشدنی به حساب میآید. اگر همان همکار زنی که در آسانسور به جین میگوید نگران منشی تازه وارد نباشد و او زودتر از همه آنها موفق میشود، با دختر همصدا و همراه میشد و در برابر رئیس میایستاد، نه جین مجبور به سکوت و سازگاری میشد و نه منش جدید وادار به رابطه ای تحمیلی.
ارزش و اهمیت فیلم دستیار در این است که بدون مقصر جلوه دادن زنان در ماجرای آزارهای جنسی در محل کار، نقش و سهم آنها را نیز به پرسش میگیرد و دلایل و انگیزههای آن بخش از زنان را که تن به بازی کثیف قدرت میدهند و با آن همراه میشوند، مورد واکاوی قرار میدهد و درنهایت به جای آنکه انگشت اتهامش را به سمت فرد در جایگاه متجاوز بگیرد، به سیستمی حمله میکند که اساس آن بر تبعیض جنسیتی استوار است و با اعطای انحصاری قدرت به مردها، امکان سوءاستفاده از جایگاهشان را برای آنها فراهم کرده است. تاکید فیلم بر صندلی خالی رئیس در اتاقش به جایگاه قدرت در روابط شغلی و اجتماعی اشاره دارد و به همین دلیل در طول فیلم هرگز رئیس را نمیبینیم و اسمی از او برده نمیشود و همواره به “او” ارجاع داده میشود که در واقع ما به ازایی برای نظام مردسالاری است. فیلم هرچند اشاراتی به هاروی واینستاین دارد اما تمایز او با فیلمهای مشابه در عمق و گستردگی نگاه آن است که معضل را فراتر از شخص میبیند و آن را متوجه سیستم میداند. جای رئیس یا هاروی واینستاین، هر مرد دیگری که روی آن صندلی بنشیند، از امتیازات ویژهای برخوردار میشود که میتواند دست به هر سوءاستفادهای بزند، بدون اینکه تاوانی پس بدهد. زیرا ما فقط با یک صندلی و یک اتاق و یک رئیس سر و کار نداریم. بلکه با نظام معیوب و بیمار و آلودهای روبرو هستیم که از متجاوز حمایت میکند و در درصدد تثبیت جایگاهش برمیآید. در پایان وقتی جین در کافه روبروی شرکت به پنجره اتاق رئیس و سایه بدن پشت آن خیره میشود و ما ساختمان بزرگ با انبوهی از پنجره را میبینیم، تنهایی و تکافتادگی دختر در برابر سیستمی موکد میشود که پشت هر پنجره اتاقش میتواند رئیسی در حال سوءاستفاده از زنان زیردستش باشد.