فیلم هرگز، بهندرت، گاهی، همیشه ساخته الیزا هیتمن و محصول سال 2020 که خرس نقرهای جشنواره برلین را به دست آورده است، به واسطه قصه دختر نوجوانی که میخواهد به بارداری ناخواستهاش پایان دهد، ابعاد مختلف سقط جنین را تحلیل میکند.
فیلم با صحنهای از فعالیتهای هنری دانشآموزان در دبیرستان شروع میشود و آتم ۱۷ ساله روی صحنه میایستد و آهنگی را بهزیبایی با گیتار مینوازد و میخواند و بعد دوربین از چهره او به سوی جمعیت در سالن میرود و یکدفعه همکلاسی پسرش او را «هرزه» خطاب میکند. آتم درحالیکه خجالتزده و معذب است، به روی خودش نمیآورد و آهنگش را ادامه میدهد. همه حاضران که والدین و معلمان و دوستان و همکلاسیهای آتم هستند، صدای پسر را میشنوند و متوجه حرف رکیک او میشوند، اما هیچکس هیچ واکنشی نشان نمیدهد و همه با بیتفاوتی سکوت میکنند. در ادامه موقع صرف شام مادر از پدر میخواهد که دخترک را تشویق و تحسین کند، اما پدر با تمسخر و تحقیر درباره آتم حرف میزند، و همین سکانس ابتدایی فیلم، محیط جنسیتزده و ناامن پیرامون آتم را معرفی و ترسیم میکند. پس وقتی آتم متوجه میشود باردار است، انتظار میرود که آن را از همه پنهان کند و بهتنهایی سختترین تصمیم زندگیاش را بگیرد. پیشتر در همان سکانس سالن غذاخوردی دیدهایم که آتم به نشانه اعتراض به رفتار پدرش، میز را ترک میکند و موقع خروجش لیوان نوشیدنی را به صورت همان همکلاسی پسرش میپاشد که به او توهین کرده بود، و حالا وقتی از کلینیک زنان برمیگردد و تصمیم میگیرد به بارداری ناخواستهاش خاتمه دهد، میداند که نمیتواند روی کمک هیچ کسی حساب کند و خودش باید مشکلش را حل کند.
در آن جامعه کوچک پنسیلوانیا که آتم زندگی میکند، اگر بخواهد جنین را نگه دارد، دختر هرزه و بیبندوباری از سوی جامعه تلقی میشود و باید تمام عمرش را با انگها و برچسبهای ناروای جنسیتی بگذراند و اگر بخواهد جنین را سقط کند، باز هم از نظر اجتماع مرتکب عملی غیراخلاقی و شرمآور شده است و مورد سرزنش قرار میگیرد. در واقع او در مواجهه با دوراهی پیشِ رویش، اساساً حق انتخابی ندارد و جامعه به او اجازه نمیدهد برای خودش و بدنش و آیندهاش تصمیم بگیرد. بنابراین وقتی پس از بازگشت از کلینیک، خودش عمل پیرسینگ را انجام میدهد و با روشی خانگی بینیاش را سوراخ میکند و به آن نگینی میآویزد، تلاش او را برای بازپسگیری حق انتخاب برای زندگیاش میبینیم که جز با اتکا بر فردیتش به دست نمیآید. سفری که او با دخترخالهاش به نیویورک برای پایان دادن به بارداریاش در پیش میگیرد، قدم گذاشتن در راهی است که او را از زیر سایه قوانین و باورها و سنتهایی که به جای او برایش تصمیم میگیرند، بیرون میآورد و از این امکان برخوردار میسازد که آزادانه دست به انتخاب بزند. از اینرو هر چند فیلم با ایده سقط جنین شکل میگیرد، اما داستان خود را پیرامون چالشها و مخاطرات دختران جوان و زنان برای انتخابهای شخصیشان بسط و گسترش میدهد و آنها را در مبارزهای مدام با اجتماع پیرامونشان برای خارج شدن از قالب تحمیلی مینمایاند که زن را فقط در یک شکل معین تعریف میکند و تفاوتهای فردی آنها را لحاظ نمیکند.
وقتی آتم به کلینیک شهر خودشان میرود، دکترِ میانسال جنین او را در سونوگرافی نشانش میدهد، ولی آتم هیچ حسی نسبت به آن تصویر مبهم ندارد و نمیتواند هیچ تصوری از مادر شدن خودش در آن سن کم داشته باشد، اما دکتر با قاطعیت میگوید: «میدونم که الان درکش برات سخته، اما وقتی نوزاد کوچولوت رو در آغوش بگیری، همه شک و تردیدها برطرف میشه.» و تأکید میکند: «من یه مادرم.» انگار همین که او یک مادر است و لذت منحصربهفردی را در ارتباط با کودکش چشیده، به او این حق را میدهد که احساس شخصیاش را به همه دخترها و زنهای دیگر نیز تعمیم دهد و طرز فکرش را به بقیه تحمیل کند، بدون اینکه تفاوتهای شخصیتی، جسمی، روحی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی میان زنها را در نظر بگیرد. دکتر نماینده دیدگاهی است که میل به مادر شدن را امری ثابت و قطعی در وجود همه زنها میداند و با اطمینان اعلام میکند که هر زنی وقتی در جایگاه مادر بودن قرار بگیرد، حتماً علاقه و اشتیاقش به بچهاش برانگیخته میشود. درحالیکه بچهدار شدن یک انتخاب است، مثل همه انتخابهای دیگری که بشر پیشِ روی خود میبیند، مثل انتخاب رشته تحصیلی، شغل، معشوق و محل زندگی، و محدود کردن مسئله مادر شدن در چهارچوب غریزی و بیولوژیکی، این حق انتخاب را از زنها میگیرد و به آنها این فرصت را نمیدهد که بر اساس آگاهی و خواسته شخصیشان درباره مادر شدن یا نشدن تصمیم بگیرند.
موضوع این است که محدودیتها و ممنوعیتهای پیرامون سقط جنین هرگز نتوانسته است جلوی این کار را در میان زنان بگیرد و فقط خطرات ناشی از آن را مخصوصاً برای دختران جوان و کمسنوسال افزایش داده و آمار مرگومیر را تشدید کرده است. در چنین شرایطی زنان برای خلاصی از بارداری ناخواستهشان دست به هر عمل خشونتبار و خطرناکی میزنند و هر کاری را امتحان میکنند. در فیلم نیز میبینیم که چطور آتم خودسرانه شروع به خوردن قرص میکند و با خشونت به شکمش میکوبد و ضربه میزند. عدم حمایت خانوادهها از دختران نوجوانشان که باردار شدهاند، باعث میشود آنها بدون اطلاع والدینشان برای سقط جنین اقدام کنند و چون این عمل در مناطق زیادی از جهان غیرقانونی است، امکان نظارت و کنترل بر مراکز و کلینیکهایی که سقط را پنهانی انجام میدهند، وجود ندارد و دختران بیتجربه و زنان بیپناه در معرض سوءاستفادههای مالی، عدم مراقبتهای پزشکی و بهداشتی و فشارهای روحی و روانی قرار میگیرند. آتم هر چند به کلینیک معتبر و مجهزی میرود که در شرایط بسیار خوبی این تجربه دشوار را پشت سر میگذارد، اما مجبور میشود مسافتی طولانی را طی کند و به نیویورک برود و هزینه زیادی بپردازد و تمام مدتی را که باید در طول عملش در یک فضای امن و آرام استراحت کند و از حمایت خانوادهاش بهرهمند شود، از سرناچاری در خیابانها پرسه میزند و در ایستگاههای مترو میخوابد و خودش را در دستشوییهای عمومی تمیز میکند.
مهمترین سکانس فیلم جایی است که مشاور کلینیک در نیویورک با آتم حرف میزند و از او سؤالاتی شخصی درباره روابط جنسیاش میپرسد. فیلم در رویکردی خویشتندارانه وارد حریم خصوصی دختر نمیشود و درباره اینکه چطور در سن ۱۷ سالگی بچهدار شده است، قضاوتی نمیکند و تازه در این صحنه است که از طریق چند پرسش و پاسخ، به عوامل و دلایل سقط جنین در میان دختران جوان میپردازد که غالبا بارداری ناخواسته آنها ناشی از ناآگاهی نسبت به روابط جنسی و خودمراقبتی میشود که آنها را در موقعیت منفعل نسبت به شریک جنسی شان قرار میدهد و رابطهای توأم با جبر و خشونت را به آنها تحمیل میکند و حالا مجبورند بهتنهایی بهای آن را بپردازند. الیزا هیتمن با اشاراتی ظریف نمونههایی از آن را در جامعه پیرامون آتم نشان میدهد که چطور دختران کمسنوسال در معرض تعرضها و مزاحمتهای جنسی هستند و فضای ناامنی را در روابط خود تجربه میکنند؛ از دستدرازی رئیس آتم در محل کارش و هتاکی همکلاسی پسرش در مدرسه تا رفتارهای ناهنجار پدرش در خانه و آزار جنسی مرد داخل مترو و سوءاستفاده پسر جوان از شرایط آتم و دختر خاله اش.
در همان کلینیک است که مشاور با مهربانی و همدلی و بدون هیچ قضاوت و دخالتی فضای امن و قابل اعتمادی برای آتم به وجود میآورد و برای تصمیمش احترام قائل میشود و به او کمک میکند درک درستی از وضعیتش داشته باشد و بفهمد که چه اتفاقی برایش رخ داده و حالا قرار است چه تجربهای را از سر بگذراند. مشاور از آتم میپرسد: «چی باعث شد بخواهی به بارداری ات خاتمه بدی؟» و به نظرم درستترین جمله در بحث سقط جنین، همین عبارت است که هیچ نوع موضعگیری و صدور حکم اخلاقی را در خود ندارد. آتم در جواب پرسش مشاور میگوید: «من برای مادر شدن آماده نیستم.» و اصل ماجرا نیز همین است؛ زنی که در بارداریاش نقشی نداشته و خودش آن را انتخاب نکرده است و به هر دلیلی نمیتواند و نمیخواهد مادر شود، به بارداری جبریاش پایان میدهد و جلوی تولد فرزند ناخواستهاش را میگیرد. اتفاقاً اگر جوامع مختلف میخواهند مادران بهتر و فرزندان سالمتری داشته باشند، باید حق انتخاب زنان برای مادر شدن یا نشدن را به رسمیت بشناسند و آنها را آزاد بگذارند که خودشان تصمیم بگیرند، نه اینکه تحت تأثیر سیاستهای جمعیتی، باورهای مذهبی، سنتهای خانوادگی و کلیشههای جنسیتی تحت فشار قرار بگیرند و مجبور به فرزندآوری شوند. مادر شدن میتواند یکی از تجربههای لذتبخش زندگی هر زنی باشد، به شرطی که او از این حق طبیعیاش برخوردار باشد که خودش آگاهانه انتخاب کند و بخواهد که مسئولیتِ به دنیا آوردن و بزرگ کردن انسان دیگری را بپذیرد و توانایی و امکانات لازم برای نگهداری فرزندش را داشته باشد.