امروز دیگر جز سایهای کمرمق از روزگار شکوهمند دوبلاژ ایران باقی نمانده است و هر سال با از دست دادن یکی از آن صداهای ماندگار، پیکر نحیف دوبله، کم جانتر از قبل به راه خود ادامه میدهد و بیش از پیش با دوران اوج خود فاصله میگیرد. رفعت هاشمپور یکی از آخرین بازماندگان آن عصر طلایی بود که در روزهای پایانی سال 1400 دار فانی را وداع گفت. اگر رفعت هاشمپور را بهترین دوبلور زن تاریخ دوبلاژ ایران بنامیم، شاید سخنی به گزاف نگفته باشیم، چراکه هاشمپور نسبت به نزدیکترین رقیبش، یعنی ژاله کاظمی که دوبله شمار بسیار زیادی از ماندگارترین آثار سینمایی و شخصیتهای مشهور را در کارنامه دارد، طیف وسیعتری از نقشهای اول و دوم و نقشهای فرعی را در سیاهه فعالیتهای هنریاش دارد که در کارنامه کمتر دوبلوری مشاهده میشود.
رفعت (رعفت) هاشمپور در آبان سال 1310 در شهرستان اردبیل متولد شد. او که فارغالتحصیل بازیگری تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود، فعالیت حرفهای خود را در سال 1337 آغاز کرد و در روزگاری که دوبله فیلمهای خارجی رونق داشت و مهمترین فیلمهای سینمای جهان در سینماهای ایران اکران میشدند، بهتدریج به یکی از مهمترین دوبلورهای زن تاریخ دوبلاژ تبدیل شد و در سالهای باشکوه دوبله فارسی، در کنار ژاله کاظمی جزو زنانی بود که گویندگی بهترین نقشهای اصلی را عهدهدار میشد. رفعت هاشمپور در طول سالهای متمادی، کارنامهای بینظیر و شگفتانگیز از خود باقی گذاشت که در تاریخ دوبلاژ ایران دستنیافتنی باقی خواهد ماند. صدای هاشمپور نه شور و حساسیت و شیطنت صدای تاجی احمدی را داشت، نه حرارت، لوندی، فریبندگی و تمنای صدای ژاله کاظمی و نه زنگ صدای شهری شهلا ناظریان را. در صدای او نه از معصومیت، پریوارگی و سادگی مهین کسمایی خبری بود، نه از شکنندگی و ظرافت صدای نیکو خردمند و نه از مهربانی و آرامش صدای زهره شکوفنده. به جای همه اینها، نوعی وقار، غرور و تشخص در صدایش موج میزد که در وقت سرسختی اسکارلت اوهارا در بربادرفته، آن سالی ون در معجزهگر و باربارا گراهام در میخواهم زنده بمانم به شخصیتها جلا میداد و طنین کلامش کیفیتی اپرایی پیدا میکرد و گاهی با لرزش صدایش در وقت درماندگی و وحشتِ کتی هال در سه روز کندور در ترکیب با همان ابهت و شکوه، به بیانی ممتاز و قابل باور میرسید. ترس و بیچارگی صدای مادرِ دختری جنزده در حالی در صدایش وجود داشت که میکوشید همزمان مهربانی و تفاخر شخصیت کریس مکنیل در جنگیر از دست نرود و وجوه دیکتاتورمآبانه صدای بیترحم، قاطع و سرسختانهاش برای پرستار راچد در پرواز بر فراز آشیانه فاخته در خلق شخصیتی مخوف، نقش اساسی ایفا کرد.
رفعت هاشمپور در هنرستان هنرپیشگی تحت ریاست دکتر مهدی نامدار با فهیمه راستکار، پرویز بهرام، بیژن مفید، علی نصیریان، هوشنگ لطیفپور، اسماعیل داورفر، جعفر والی و جمشید لایق همدوره بود. پس از اتمام هنرستان هوشنگ لطیفپور عدهای از هنرجویان آن دوره را برای دوبله دعوت به کار کرد تا رفعت هاشمپور از سال 1336 رسماً فعالیت هنری خود را در دوبله آغاز کند. فرشته رقص به سرپرستی هوشنگ لطیفپور اولین فیلمی بود که هاشمپور در آن به گویندگی پرداخت. هاشمپور در کنار آن در فاصله سالهای 1338 تا 1346 به عنوان معلم در آموزش و پرورش نیز مشغول به تدریس شد. جالب اینکه کودکانی مثل زهره شکوفنده یا ناهید امیریان و مینو غزنوی که در آن دوران به استودیوهای دوبلاژ میآمدند، در زمانهای استراحت تکالیف مدرسه خود را زیر نظر رفعت هاشمپور انجام میدادند تا در عین فعالیت هنری، از درس و مدرسه نیز عقب نمانند. صدای پرقدرت، قاطع و آهنگین هاشمپور باعث شد از همان ابتدا به عنوان صاحب صدایی خاص و گیرا و با تکنیک و تبحری مثالزدنی، جای خود را در این عرصه باز کند و به جای بازیگران مطرح و تراز اولی به گویندگی مشغول شود. این ویژگیها باعث میشد هاشمپور از همان جوانی به جای صحبت در نقشهای جوانانه و پرجنبوجوش، بیشتر برای شخصیتهای پخته و صاحب تجربه مناسب به نظر برسد و صدایش با چهرههای زنان دنیادیده هماهنگی بیشتری داشته باشد.
صدای پراحساس هاشمپور و لرزش و اندوه خاصی که در صدایش وجود داشت، به او کمک کرد که بهترین گزینه برای شخصیتهای آسیبپذیر و درگیر بحرانهای روحی ویرانگر باشد. به عنوان مثال، اگر چهار دوبله شاخص کارنامه هاشمپور را در بربادرفته (ویکتور فلمینگ)، میخواهم زنده بمانم (رابرت وایز)، معجزهگر (آرتور پن) و پرواز بر فراز آشیانه فاخته (میلوش فورمن) مرور کنیم، با چهار شخصیت نمونهای در تاریخ سینما مواجه میشویم که هر کدام درگیریهای عاطفی و ذهنی متفاوتی دارند و با مشکلات درونی یا بیرونی بسیاری درگیر هستند. چهره زیبای ویوین لی در تقابل با احساسات عاشقانه و سرکشی شخصیت در ابتدای فیلم و گسترده شدن این سرکشی و لجاجت و غرور و خودخواهی و سرسختی در همراهی با مصایبی که از سر میگذراند، از او زنی میسازد که بهتدریج پختهتر و از دل حوادث بیشمار به زنی دیگر تبدیل میشود و در همه حال عشق خود را به اشلی و سرزمین پدری در دلش زنده نگه میدارد. اسکارلت در طول فیلم کودکش را از دست میدهد و در دل بحرانهای روانی مختلف کم نمیآورد و زندگی خود را از نو میسازد. شخصیتی پیچیده، غیرقابل پیشبینی و چندوجهی که در طول فیلم با بغضی دائمی سخن میگوید و این کار را برای دوبلور بسیار سخت میکند. دیالوگگویی عاشقانه و سرشار از نیاز او در برابر اشلی و لحن متفاوت و بیپروایی مغرورانهای که وقت صحبت با رت باتلر پیدا میکند، آنقدر با فیلم عجین شده است که برای بیننده فارسیزبان تصور دیدن نسخه اصلی فیلم بسیار دشوار به نظر میرسد. فیلم دو بار به صورت سینمایی و ویدیویی دوبله شده است و هر دو بار رفعت هاشمپور به جای ویوین لی صحبت کرده است. خسرو خسروشاهی درباره دوبله دوم میگوید: «خانم هاشمپور در نسخه قبلی هم به جای ویوین لی حرف زده بودند. در انتخاب خانم هاشمپور تردیدی نداشتم. چون صدایش کاملاً به شخصیت شلوغ و پرسروصدای اسکارلت نزدیک بود.»
هاشمپور به عنوان دوبلور ثابت سوزان هیوارد در اکثر فیلمها به جای این بازیگر صحبت کرده است که در رأس همه آنها میخواهم زنده بمانم (رابرت وایز) قرار دارد. او همچنین در فیلمهای خانه بیگانگان، سالهای ازدسترفته، ترانهای در قلب من، خیابان پشتی، داوود و بتسابه، زن جهنمی، ساحره سفید، جنگنده اقیانوس آرام، برفهای کلیمانجارو، باغ شیطان، جایی که عشق نیست، ظرف عسل، آوایی در قلب من، آدا و کاروان انتقام به جای سوزان هیوارد صداپیشگی کرده است. دوبله فیلم میخواهم زنده بمانم در سال 1341 به مدیریت علی کسمایی انجام میشود. اینجا نیز هاشمپور در قالب شخصیت باربارا گراهام، هم سطح اجتماعی پایین شخصیت را در کلام میآورد و هم بیقیدی ابتدایی و سپس ترس و وحشتش از بیگناه مردن را و همه اینها در برابر مهر مادری در بازی ستایششده سوزان هیوارد وجود دارد که هاشمپور موفق شده است ذره ذره آن را در صدای لرزانش عینیت بخشد. او در این فیلم چنان در قالب شخصیت باربارا گراهام که به اشتباه به اعدام محکوم شده است، فرو میرود که تمام حالات روحی، نگرانیها و اضطرابهای شخصیت را عیناً در نسخه دوبله به بیننده منتقل میکند. در هنگام دوبله فیلم، رنج و اندوه گراهام و سوزان هیوارد چنان هاشمپور را تحت تأثیر قرار میدهد که کار برای یک روز تعطیل میشود. علی کسمایی در مورد دوبله این فیلم و حضور شکوهمند هاشمپور میگوید: «در فیلم میخواهم زنده بمانم ساخته رابرت وایز، رفعت هاشمپور را برای گویندگی در نقشی که سوزان هیوارد آن را ایفا کرده بود، انتخاب کردم. در این فیلم صحنهای هست که سوزان هیوارد در نقش یک مادر دربند و زندانی، ضمن آماده شدن برای اعدام بچه خود را ناز و نوازش میکند و در همین حال که با او خداحافظی میکند، متأثر شده و به گریه میافتد. اما رفعت هاشمپور در موقع دوبله این صحنه بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت و هرچه سعی کرد گویندگی این صحنه را به پایان برساند، موفق نشد، چراکه گریه امانش نمیداد. او آنچنان در نقش هیوارد فرو رفته بود که ما بر پرده به جای سوزان هیوارد، رفعت هاشمپور را میدیدیم که از خود بیخود شده و گریان است. از سر اجبار در آن روز کار را تعطیل کردیم، اما فردای آن روز، هاشمپور با تلاشی مثالزدنی و زحمتی طاقتفرسا، گویندگیِ آن صحنه را به طرز خارقالعادهای به پایان رسانید که این کار او، در تاریخ دوبلاژ ایران مثالزدنی و فراموشناشدنی است.»
در فیلم معجزهگر (آرتور پن) هاشمپور به جای نقش بسیار دشوار و اسکاری آن بنکرافت صحبت کرده است. آن سالی ون (بنکرافت) مسئولیت آموزش زبان اشاره به هلن کلر (پتی دوک)، دختر نابینا و ناشنوای یک خانواده مرفه آلابامایی را به عهده میگیرد. وظیفهای طاقتفرسا و ظاهراً ناممکن که آن سالی ون پس از طی فراز و نشیبهای بسیار از عهده آن برمیآید و موفق میشود با هلنِ ستیزهجو و ناسازگار، رابطهای دوستانه برقرار کند. رفعت هاشمپور کوشیده است تلاش پایانناپذیر، خشم و یکدندگی آن سالی ون را با صدای رسا و لحنی قاطع بهزیبایی با بازی ماندگار آن بنکرافت هماهنگ کند. فیلم تلاش دو موجود غیرقابل نفوذ برای نفوذ و تأثیرگذاری بر یکدیگر را بیان میکند که این تلاش در نسخه دوبله به لطف هنر رفعت هاشمپور بهخوبی منتقل شده است. در یکی از بهترین سکانسهای فیلم هاشمپور با لحنی همزمان مادرانه، دلسوز و پرتحکم به هلن میگوید: «هلن، من میخوام به تو یاد بدم. تمام چیزهایی که تو دنیا هست، تمام چیزهایی که تو دنیا مال ما هست و نیست، نوره که ما رو روشن میکنه، نوری که از حروف و کلمات تشکیل میشه. آدم میتونه در نور کلمات، پنجهزار سال پیش رو ببینه. اونچه ما حس میکنیم، فکر میکنیم و میدونیم، همه با کلماته. پس هیچکس تو تاریکی نیست، کار هیچکس هیچوقت تموم نمیشه. من اینو میدونم که اگه فقط یک کلمه رو بفهمی، میتونم دنیا رو تو دستت بذارم…»
هاشمپور در پرواز بر فراز آشیانه فاخته (میلوش فورمن) به جای لوییز فلچر در نقش پرستار راچد به یک شخصیت غیرقابل انعطاف، خشک و بیرحم جان میبخشد و همه آن احساس و مهر ذاتی را که در صدایش وجود دارد، بهناگاه حذف میشود و جای خود را به سنگدلی تحملناپذیر و منزجرکنندهای میدهد که سردی شخصیت را برای بیننده فارسیزبان عیان میکند و نفرت مخاطب را برمیانگیزد. جایی که در جواب مقاومت مکمورفی (جک نیکلسن) برای نخوردن قرصهای آرامشبخش با نگاهی از سر نخوت به دستهای او که به شیشه اتاقک تکیه داده، با خونسردی تمام میگوید: «دستت شیشه رو لک کرد.» هاشمپور در فیلم محمد رسولالله (مصطفی عقاد)، برای چندمین بار پس از توپهای ناوارون، رویای شاهانه و زوربای یونانی به جای ایرنه پاپاس صحبت کرده است. نقش و فیلمی که برای ایرانیان بسیار معروف و ماندگار بوده و بارها دیده شده است. او برای صدای شخصیت کینهتوز و گستاخ هند که با چهره مقتدر ایرنه پاپاس هماهنگی کاملی دارد، سنگ تمام میگذارد و به بخش مهم و تأثیرگذار دوبله ماندگار این فیلم تبدیل میشود.
در دوران طلایی دوبله ایران، رفعت هاشمپور با مهمترین مدیران دوبلاژ چون هوشنگ لطیفپور، علی کسمایی، ایرج دوستدار، احمد رسولزاده، عطااله کاملی، سعید شرافت، ابوالحسن تهامی و خسرو خسروشاهی همکاری داشته و گوینده بسیاری از نقشهای اصلی و مکمل بوده است. نکته جالب و مهم درباره رفعت هاشمپور این است که برخلاف اکثر گویندگان زن همدوره خود، از گفتن نقشهای دوم یا فرعی هیچ ترسی نداشته و بزرگی یا کوچکی نقش برایش بیاهمیت بوده است. بارها درحالیکه نقشهای اصلی را مهین کسمایی، فهیمه راستکار یا ژاله کاظمی گفتهاند، قبول کرده است در برابر آنها نقشهای کماهمیتتری را دوبله کند. از میان این نقشها میتوان به گویندگی در فیلم آوای موسیقی/اشکها و لبخندها (رابرت وایز) به جای النور پارکر در نقش بارونس شریدر که رقیب عشقی ماریا با گویندگی ژاله کاظمی محسوب میشود و در سایه آن نقش قرار دارد، اشاره کرد. اما هاشمپور ضمن حفظ تشخص اشرافی صدای بارونس با نوع گفتارش مانع از نفرتبرانگیز شدن نقش میشود و همدلی تماشاگر فارسی زبان را برمیانگیزد. همچنین در دوبلههای بسیار معروف فیلمهای بانوی زیبای من (جورج کیوکر)، روانی (آلفرد هیچکاک)، شکوه علفزار (الیا کازان) و ده فرمان (سیسیل ب دمیل) در حضور دوبلورهایی مانند مهین کسمایی، تاجی احمدی، ژاله کاظمی و فهیمه راستکار عهدهدار نقشهای دوم یا سوم شده و آنها را به بهترین نحو ممکن اجرا کرده است.
از دیگر کارهای شاخص رفعت هاشمپور میتوان به دوبله فیلم سرگیجه (آلفرد هیچکاک) به جای شخصیت مادلین با بازی کیم نوواک اشاره کرد. این فیلم در سال 1339 به مدیریت مرحوم ایرج دوستدار در استودیو مولن روژ انجام گرفت که متأسفانه نسخهای از آن در دسترس نیست. همچنین با اینکه دوبلور اختصاصی سوفیا لورن ژاله کاظمی بود، اما رفعت هاشمپور در چند فیلم، ازجمله مردی از لامانچا (آرتور هیلر)، کنتسی از هنگکنگ (چارلی چاپلین)، یک روز بهخصوص (اتوره اسکولا) و سقوط امپراتوری روم (آنتونی مان) به جای سوفیا لورن گویندگی موفقی داشته و بُعدی متفاوت را از آنچه صدای کاظمی به این شخصیت میبخشید، از آنِ سوفیا لورن کرده است. فی داناوی از دیگر بازیگرانی بوده که صدای دوبلورهای متفاوتی از ژاله کاظمی تا زهره شکوفنده بر روی چهرهاش شنیده شده، اما در فیلمهای بانی و کلاید، سازش، آسمانخراش جهنمی، سه تفنگدار و سه روز کندور از سوی رفعت هاشمپور با مهارت دوبله شده است. در بانی و کلاید (آرتور پن)، صدای هاشمپور هم شور جوانی بانی پارکر را منتقل میکند و هم شیطنت، ترس و استرس او را و در سه تفنگدار (ریچارد لستر) نوعی از فریبندگی را که قبلاً با صدای ژاله کاظمی در دوبله بزرگمرد کوچک (آرتور پن) بر شخصیت داناوی بهخوبی نشسته بود. همچنین هاشمپور در سه روز کندور (سیدنی پولاک) حس اضطراب و تنهایی کتی هال را با لرزش صدایش بهخوبی بیان میکند. در داشتن و نداشتن (هاوارد هاکس)، به مانند هوس و دختر مجرد (ریچارد کوآین) و تیرانداز (دان سیگل) به جای لورن باکال صحبت میکند و در هماهنگی کامل با صدای متفاوت و دورگه او به سر میبرد. هاشمپور در این فیلم مدل لاقیدی و بیپروایی صدای باکال را در دوبله بهخوبی رعایت کرده است، همچنانکه دلبری را در کلام عاشقانهاش در مقابل همفری بوگارت منتقل میکند؛ جایی که رو به بوگارت میگوید: «حتماً بلدی چطور سوت بزنی، ها؟ کافیه لباتو بذاری رو هم و فوت کنی…» از دیگر گویندگیهای شاخص و تأثیرگذار او میتوان از حرف زدن به جای جووان فلیت در فیلم رود وحشی (الیا کازان)، در نقش پیرزنی تندخو و یکدنده و خشمگین نام برد که حاضر نیست زمین و خانهاش را ترک کند. هاشمپور در سالهای جوانی باز هم در نقش زنان مسن یا میانسال صحبت کرد که از آن میان میتوان به نقشهای اینگرید برگمن در قتل در قطار سریعالسیر شرق (سیدنی لومت)، گل کاکتوس (جین ساکس) و مهمانخانه ششمین خوشبختی (مارک رابسن) به عنوان نمونههای موفق یاد کرد.
رفعت هاشمپور در دوبله فیلمهای ایرانی قبل از انقلاب هم فعال بوده است و صدای او با آذر شیوا و به طور مشخص فیلم سلطان قلبها عجین شده است. صدای هاشمپور همچنین به جای بازیگرانی مثل فخری خوروش و شهلا ریاحی در فیلمها و سریالهای مختلف بارها شنیده شده است. او همچنین در سریال مشهور ارتش سری به جای شخصیت مهم و تأثیرگذار لیزا کولبرت/ ایوت با بازی جان فرانسیس که مانند رهبری مقتدر، سرسخت و دلسوز گروه را سامان میدهد، مورد توجه بینندگان قرار گرفت و در حافظه ایرانیان ماندگار شد. ایرج رضایی، مدیر دوبلاژ این سریال، میگوید: «وقتی برای لیزا، خانم رفعت هاشمپور را گذاشتم، جنجال شد. لیزا دختر فوقالعاده زیبایی بود که رهبر خط نجات بود. خیلیها این انتخاب مرا که دیدند، میگفتند نمیشود، لیزا جوان است. خب سن خانم هاشمپور بالا بود. گفتم آخر دختر به این زیبایی با این فتنهگری راه میرود و درعینحال رئیس همه اینهاست. اگر من یک صدای نرم و نازک هم روی این بگذارم که شخصیت از کار درنمیآید. باید یک صدایی روی این بگذاریم که در عین زیبایی، حالت دافعه و تحکم داشته باشد. خانم رفعت این نقش را گفت و واقعاً بعد از سوزان هیوارد در میخواهم زنده بمانم بهترین نقشی که گفت، همین نقش بود.» رفعت هاشمپور مدیر دوبلاژ سریال محبوب قصههای جزیره نیز بود که بین سالهای 1375 تا 77 از شبکه دو سیما پخش میشد. در این سریال هاشمپور علاوه بر سرپرستی گروه، خود به جای هتی کینگ (جکی باروس) حرف زد که این شخصیت برای دوستداران دوبلاژ و مخاطبان تلویزیون تبدیل به خاطرهای ماندگار از صدای بیبدیل هاشمپور گردید.
در جریان اعتصاب گویندگان در سال 1384، رفعت هاشمپور در اقدامی خودخواسته عطای حضور در دوبله را به لقایش بخشید و از همه مناسبات آن کنارهگیری کرد. همسرش، جلال مقامی، درباره خانهنشینی و انزوای قریب به 16 ساله رفعت هاشمپور گفته است: «او هم خسته شد و دوبله را گذاشت کنار. میگفت اگر به همین ترتیب کار کنم، خرج درمانم بیشتر از درآمدم میشود…» و حمیدرضا آشتیانیپور، مدیر دوبلاژ سریال مختارنامه، نیز در گفتوگویی درباره دوبله این مجموعه نقل میکند: «من دلم میخواست خانم رفعت هاشمپور به جای بهناز توکلی در نقش ام وهب گویندگی کند. وقتی با آقای مقامی بابت دعوت از همسرشان تماس گرفتم، بعد از گفتوگو با خانم هاشمپور به من گفتند ایشان قسم یاد کرده که دیگر گویندگی نکند و نمیخواهد قسم خود را بشکند…» و این سکوت ادامه پیدا کرد تا بالاخره رفعت هاشمپور در روز جمعه، ششم اسفندماه سال ۱۴۰۰ بر اثر کهولت سن در کرج درگذشت.
مروری فهرستوار بر کارنامه رفعت هاشمپور:
سوزان هیوارد: سالهای ازدسترفته، ترانهای در قلبم، خیابان پشتی، داوود و بتسابه، باغ شیطان، ظرف عسل، کاروان انتقام، زن جهنمی، ساحره سفید، جایی که عشق نیست، جنگنده اقیانوس آرام، آدا
اوامری سنت: درخت زندگی، جدال در نیمهشب، شمال از شمال غربی
اینگرید برگمن: رولزرویس زرد، مهمانخانه ششمین خوشبختی، قطار سریعالسیر شرق، گل کاکتوس
سوفیا لورن: سقوط امپراتوری روم، مردی از لامانچا، یک روز بهخصوص، کنتسی از هنگ کنگ
فی داناوی: بانی و کلاید، سه روز کندور، تمساح آلبینو، سه تفنگدار، آسمانخراش جهنمی، سازش
آواگاردنر: شهری در آتش، کتاب آفرینش، هفت روز در ماه می، 55 روز در پکن، مایرلینگ
جینا لولو بریجیدا: شب بخیر خانم کمپل، زن پوشالی، سلیمان و ملکه صبا، آن نوامبر باشکوه
لورن باکال: داشتن و نداشتن، هوس و دختر مجرد، تیرانداز
آن بنکرافت: معجزهگر
لانا ترنر: تقلید زندگی، مادام ایکس
آن بکستر: آسمان زرد
کیم نوواک: افسانه لایلا کلر، سرگیجه
آنیتا اکبرگ: جنگ و صلح
جولی اندروز: هاوایی
آنی ژیراردو: روکو و برادرانش
کاترین دونو: انتخاب اسلحه، فقط برای دیگران اتفاق میافتد، افسونگر میسیسیپی
شلی وینترز: شکارچیان پوست سر، خاطرات آن فرانک، حادثه پوسایدون
اورسلا اندرس: تازه چه خبر پوسیکت، کازینو رویال، چهار نفر برای تگزاس، دهمین قربانی
آنا مانیانی: رم شهر بیدفاع
مارتینا هانت: آرزوهای بزرگ
ورا مایلز: روانی
آنور بلکمن: گلدفینگر
مارلنه دیتریش: دادگاه نورنبرگ، مراکش
کلودیا کاردیناله: فیتزکارالدو
ریتا هیورث: عصیانگر، گل شیطان
ایرنه پاپاس: توپهای ناوارون، رویای شاهانه، زوربای یونانی
جیل سنت جان: الماسها ابدیاند
ترزا رایت: مردان
انجی دیکینسون: ریوبراوو، بیلی یانگ جوان
لیلین گیش: نابخشوده، جدال در آفتاب
دایان کیتن: دوباره بزن سام، پدرخوانده (دوبله اول)
النور پارکر: اشکها و لبخندها
روت رومن: دالاس
الن برستین: جنگیر، آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند
هدی لامار: سامسون و دلیله
تری گار: برخورد نزدیک از نوع سوم
کاپوسین: هفتمین سپیدهدم، پلنگ صورتی
جنیفر سالت: خواهران
جولیت میلز: آوانتی
سندی دنیس: غریبهها در شهر
میشل پرسل: جایزه
سیوبان مک کنا: دکتر ژیواگو
جین برایان: هر سپیدهدم میمیرم
لوسی لاسر: موزها
براندا دبانزی: انتخاب هابسن
الیزابت اشلی: هوسبازان
پولی برگن: تنگه وحشت
آن ریوره: آواز برنادت
ملینا مرکوری: توپکاپی
هایاهارایت: بن هور
سیمون سینیوره: علفهای سوخته
راکل والش: افسانه زن سرگردان، صد اسلحه
میشل مورگان: فرمان گمشده
باربارا لودن: شکوه علفزار
جین وایمن: هر آنچه خداوند مجاز میداند
مادلین کان: ماه کاغذی
جوان شلی: بعضیا داغشو دوست دارن
گلادیس کوپر: بانوی زیبای من
ایون دوکارلو: دسته فرشتگان
پاتریشیا کویین: شلیک
شارلین هولت: الدورادو
گریس کاردیف: بچه رزماری
الیزابت آلن: کله الماس
جوون فلیت: جدال در اوکی کورال، رود وحشی
کورال براون: شب ژنرالها
بی ریچاردز: حدس بزن چه کسی برای شام میآید
آنه آلوارو: دانتون
ماری کین: بری لیندون
ماریانا هیل: سوار بینام
کاترین بلفور: قصه عشق
آلیشا فرندلیخ: استاکر
ژان مورو: گام معلق لکلک، عروس سیاهپوش
تیپی هدرن: مارنی
راکی گلزار: قانون
جایاباچان: گاهی خوشی گاهی غم
آثار ایرانی:
آذر شیوا: سلطان قلبها
سلمی المصری: بازمانده، فرزانه تاییدی: جهنم بهعلاوه من، فخری خوروش: تاراج، فریماه فرجامی: بیپناه، ایرن: سلطان صاحبقران، شهلا ریاحی، مهین شهابی و…
منابع، نقل قولها و گفتوگوها از:
1. تاریخچه کامل دوبله به فارسی در ایران (جلد دوم)، احمد ژیرافر، انتشارات کتاب کولهپشتی، بهار1393
2. چند شخصیت در یک صدا: گفتوگو با زهره شکوفنده، ماهنامه فیلم، شماره 360 (ویژه نوروز)، فروردین1386
3. نان نازکتر از آب: گفتوگو با منوچهر اسماعیلی درباره دوبله محمد رسولالله، ماهنامه فیلم، شماره 361، اردیبهشت1386
4. قاتل کیست؟ نقد دوبله سرگیجه، ابوالحسن تهامی، ماهنامه فیلم، شماره 369، آبان1386
5. مسافر کوچولو در استخر عمیق: با مریم شیرزاد درباره سالهای حضورش در دوبله، ماهنامه فیلم، شماره 380، تیر1387
6. تیتراژ را که دیدم، قبول کردم: گفتوگو با ایرج رضایی، مدیر دوبلاژ ارتش سری، 24همشهری سینما
7. دل تو دلم نیست: گپی با جلال مقامی، روزنامه سلامت، خرداد1391
8. تأسف میخورم که نقش مختار دوبله نشد: گفتوگو با حمیدرضا آشتیانیپور، مدیر دوبلاژ سریال مختارنامه، روزنامه اعتماد
9. وبسایت تالار کافه کلاسیک