۲۳ سالم بود و تازه به لسآنجلس آمده بودم که دوستان چاقم بیوقفه شروع به ارسال مطلب درباره سریالم دفتر خاطرات چاق دیوانه من در شبکه اجتماعی تامبلر کردند. این سریال برگرفته از خاطرات رِی (راشل) اِرل، نویسنده رمانی با همین نام است. در این سریال، نقش رِی با بازی شارون رونی، برنده جایزه آکادمی فیلم بَفتا، با ظرافتی باورنکردنی و خاص به تصویر کشیده شده است. در این سریال، برای اولین بار خودم را شخصیتی اروتیک در نقش نوجوانی چاق و فربه یافتم که علاقه زیادی به صحبت کردن در مورد اوسیس و بلر و پسرهای نه چندان بد دانشگاه دارد. تمام این موارد با حجم عظیمی از فشارهای عاطفی، جسمی و روانی ناشی از چاقی مفرط از دوران کودکی و مصرف قرص تأییدشده کاهش وزن، همراه بوده است.
تا قبل از دوره دبیرستان، بارها و بارها فیلمهای حال و آینده و گوجهفرنگیهای سبز سرخشده را تماشا میکردم و مطالب مربوط به میا تایلر و کریستال رِن را روی دیوار اتاق خوابم آویزان کرده بودم تا مثل پرندههای عجیب و غریب مورد مطالعه قرار دهم. اما حتی بهعنوان جوانی که شیفته سینما و تلویزیون است، بیش از دو دهه طول کشید تا بتوانم خودم را در تجسمی زنده و نفسگیر ببینم و احساس چاق بودن از دوران کودکی را برای دختر چاقی درک کنم که از طعنهها «اما تو چهره زیبایی داری!» بهعنوان سپری برای هر حس ناامیدی و مرگ استفاده میکند. در این سریال، خودم را در فلانلهای بزرگتر از سایز که رِی برای پوشاندن بازوهای چاقش میپوشید، میدیدم که در هر استخر پارتی مورد نگاههای خیره ناخوشایند قرار میگیرد. مهمتر از همه، او در صحنه جلسه مشاوره، خود ده سالهاش را تجسم میکند و با چشمانی اشکآلود به او میگوید: «تو همین شکلی هم کامل و بینقص هستی.»
زمانی که سعی کردم بعد از مدرسه فیلمسازی، اولین شغل دستیاریام را در لسآنجلس شروع کنم، عمیقاً با رِی همزادپندای کردم. این روند هر بار یکسان بود: وقتی برای مصاحبه میرسیدم، خودم را در میان متقاضیان بلوند و قدبلند اهل اسکاندیناوی میدیدم و در زیر تنگترین دامن سایز دوازده که پوشیده بودم، عرق میکردم. از قبل میدانستم که این شغل را به دست نمیآورم. مهم نبود که چه شایستگیهای دیگری دارم (هر چند اندک اما قیاسپذیر). قطعاً دختری چاق، قدکوتاه و اهل میدوسترن، حتی بهعنوان دستیار سطح مبتدی هم برای پشت صحنه کنسرتی انتخاب نمیشود. درس سختی بود اما میل و اشتیاقم را برای پیدا کردن راهی به هالیوود افزایش داد و تمرکزم را بر روی خواندن فیلمنامهها محدود کرد، که حدوداً بعد از یک دهه منجر به شغل فعلی من در بلکلیست شد (بلکلیست پلتفرمی است که در آن افرادی فیلمنامهها را میخوانند و از یک تا ده به آنها امتیاز میدهند. توضیح مترجم). این کار برای من نوری در تاریکی بود.
در سالهای پر فراز و نشیب نوجوانی، در حالیکه هنوز با ناامیدی تلاش میکردم تا بدنم را تغییر دهم، هرگز اجازه ندادم تا تجربیات شخصیم بهعنوان یک زن در ذهنم مرور شود. یا اینکه میلیون ها زن دیگر هم هستند که احتمالاً هرگز خود را در پیشنمایش برنامههای سینمایی آینده نمیبینند. نیمی از عمرم را به مرور آن سالهای بیرحم نوجوانی که با بدنم بیگانه بودم، گذراندم، جایی که در فیلم شخصی خودم دوست چاق باهوش و بامزه، در ژانر مسائل مربوط به جوانان بازی کردم ولی هرگز نقش اصلی را نداشتم. تعداد شخصیتهایی که در آنها بتوانم خودم را ببینم به کمی تعداد انگشتان دستم است، مثل شخصیت تریسی تارنبلد با بازی ریکی لیک در فیلم اسپری مو که نقش دختری چاق و سرخوش را بازی میکند؛ سارا رو در سریال درخشان محبوب ساخته رایان مورفی؛ آمریکا فررا در فیلم زنان واقعی منحنی دارند ساخته پاتریشا کاردوزو (و سریال بِتی بیریخته). در اوایل دهه ۲۰۰۰، ساعتهای بیشماری را به جستجوی دختران چاق در فیلمها صرف میکردم، اما بهندرت کسی را پیدا میکردم که شبیه زنان چاقی باشد که در زندگیام میشناختم و دوستشان داشتم.
من با دوستان زن چاق همسن و سال خودم که تجربههای مشابهی در مورد همه چیز داشتند، از فیلمهایی مانند خاطرات بریجت جونز، نوربیت و سریالهای دوستان و آشنایی با مادر صحبت کردهام. هالیوود همیشه صنعتی بوده است که با تعریف بسیار محدودی از زیبایی و جذابیت (لاغر، سفید، صاف و ثروتمند بودن) همراه است. تا چند سال گذشته، در سینما و تلویزیون، شخصیتهای چاق مورد انتقاد تلخ و غیردوستانه قرار میگرفتند، تا اینکه بالاخره لنزهای فرهنگ اینترنتی این فرصت را در اختیار بینندگان چاق قرار داد تا درباره بازنمایی منفی شخصیتهایی (و کاریکاتوریستها) که شبیه آنها به نظر میرسند، صحبت کنند.
با این حال، هالیوود و بسیاری از فیلمهای مستقل، به داستانهای زنان چاق که شامل روایتی زشت و بیمحتوا، که اغلب با کاهش وزن همراه است، علاقهای ندارند (لطفاً فیلم بریتنی یک ماراتن اجرا میکند را پیشنهاد ندهید، من هرگز آن را تماشا نخواهم کرد)، این فیلم یک کمدی احمقانه است (آیا واقعاً ضربهای به سر باعث ایجاد انگیزه در داستان و طرح دو فیلم در مورد زنان چاق میشود!) در این فیلمها، شخصیتهای چاق در هر نقشی، علاوه بر نقشهای کلیشهای فرعی، به تصویر کشیده میشوند، مانند شخصیتهای مادر به ستوه آمده، حمایتی، بهترین دوستی که سرد مزاج است، پررو و نچسب و یا همکار شهوتران.
واقعاَ چند فیلم در طول زندگیتان تماشا کردهاید که زن چاقی در نقش اصلی بازی کند، فیلمی که دغدغه اصلی آن کاهش سایز نباشد. واقعاً به این موضوع فکر کنید! حتی بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDb) در لیست لترباکس در ۵۰ سال گذشته، حدود ۳۰ فیلم را نشان میدهد که در آن زن چاقی چیزی شبیه به زندگی من را به تصویر میکشد. در کمال تعجب، مطالعهای در سال ۲۰۱۲، در مجله چاقی که بر روی شخصیتهای تلویزیونی انجام شده است، نشان میدهد که زنان لاغر بیش از حد در تلویزیون نشان داده میشوند. اگرچه، تنها پنج درصد از زنان در فرهنگ آمریکایی کم وزن هستند، زنان لاغر یک سوم شخصیتهای تلویزیونی را تشکیل میدهند. با اینکه آمارهای فعلی آمریکا نشان میدهد ۳۵ درصد از جمعیت مردان و ۴۰ درصد از زنان در گروه چاق یا دارای اضافه وزن قرار دارند، در تلویزیون فقط ۲۴ درصد از شخصیتهای مرد و ۱۳ درصد زن را که به این گروه تعلق دارند، مشاهده میکنیم.
این چیزی بیش از بازی با اعداد است. همچنین نشان میدهد که وقتی شخصیتهای چاق در تلویزیون نمایش داده میشوند، چه اتفاقی برایشان میافتد. این مطالعه نشان میدهد که شخصیتهای چاقتر بیشتر در نقشهای فرعی دیده میشوند؛ کمتر درگیر روابط عاشقانه میشوند؛ تعاملات مثبت کمتری نسبت به شخصیتهای لاغر دارند؛ و اغلب ابژههای طنز و شوخی هستند. ای کاش میتوانستم اطلاعات مشابهی در مورد تصویر زنان چاق در فیلم بیابم، اما علیرغم مطالعات دانشگاهی بسیار در مورد بازنمایی سایز، اکثر دادههای تحقیقاتی بر روی شخصیتهای لاغرتر در تلویزیون تمرکز دارند. اگر موسسه آننبرگ بتواند این دادهها را بهعنوان بخشی از کار انقلابی خود در مورد جنسیت در این صنعت بررسی کند، بسیار هیجانزده خواهم شد.
چگونه میتوانیم سؤالات پیچیده پیرامون تصاویر زنان چاق در فیلم را درک کنیم، درحالیکه حتی دادههای مربوط به حضور سینمایی آنها را ردیابی نمیکنیم؟ جای تعجب نیست که اعداد و ارقام نسبتاً غیرقابل اعتمادی که ما در مورد زنان چاق در سینما و تلویزیون داریم، هنوز کاملاً ناامیدکننده هستند. پایگاه داده بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDB) نشان میدهد که از هفتونیم میلیون داده رسانهای فقط ۲۲۸ عنوان به زنان چاق اطلاق شده است که ۱۱۵ عنوان به دختران چاق؛ ۳۵ عنوان به زنان دارای اضافه وزن؛ و ۴۳ عنوان به زنان چاق تعلق دارد. ما باید به استودیوها و استریمرهای اصلی (پخشکنندههای ویدئو در بستر اینترنت) در شهر یورش ببریم. چرا این کار را انجام نمیدهیم؟ زیرا بهعنوان یک مخاطب، ما حتی شروع به مقابله با فوبیای چاقی درونی خودمان نکردهایم، یا درک همدلانهای از تجربه چاقی نداشتهایم، یا فرهنگ رژیم غذایی سرکوبگر را که تقریباً هر تعامل روزانه در مورد غذا، حرکت و بدن را احاطه میکند، به چالش نکشیدهایم.
در نتیجه، بسیاری از بینندگان هنوز شخصیتهای چاق را بهعنوان شهروندان درجه دوم در نظر میگیرند. مطالعهای در سال ۲۰۰۳، در مجله سلامت عمومی آمریکا در مورد بازنمایی چاقی در تلویزیون، نشان داده است که برنامههای محبوب و پربیننده رفتارهای تبعیضآمیز علیه زنان را براساس وزن و سایز تقویت میکنند، درحالیکه مردان سنگینوزن تنبیه یا طرد نمیشوند، این امر نشاندهنده یک استاندارد ایدهآل دوگانه برای لاغری در برنامههای رسانهای محبوب است و ثابت میکند که انگ و ننگ حضور در تلویزیون و سینما نه تنها وجود دارد، بلکه غلبه بر آن برای زنان چاق دشوارتر است.
فیلم او-شیطان، سریال روزان و تعدادی از سریالها و فیلمهای دیگری که در اینجا به آنها اشاره میکنم، رشتهای DNA را در مورد شخصیتهای زن چاق به اشتراک میگذارند: آنها تقریباً همیشه از طبقه کارگر هستند. حتی در جدیدترین سریالی که توسط شرکت پخش رسانهای آمریکا (ABC) پخش شده است، زن خانهدار آمریکایی، طبقه کارگر به طبقه متوسط رو به بالا تبدیل شده است، و کتی میکسون، یقیناً مانند مادربزرگش، شغلهای خدماتی-صنعتی یا صورتحسابهای پرداختنشده را در نظر نمیگیرد. داستانهای زنان طبقه کارگر بهشدت سزاوار روایت هستند اما بهندرت زنان چاقی را میبینیم که زندگی لوکسی مانند همکاران لاغرشان را تجربه میکنند (فقط سعی کنید آناستازیا استیل را در فیلم پنجاه طیف خاکستری، زنی چاق تصور کنید).
آیا این بازنمایی اهمیتی هم دارد؟ مطالعات متعددی تأیید کردهاند که افراد چاق درآمد کمتری در محل کار دارند و از فرآیند استخدام به بعد با تبعیض مواجه میشوند، به نظر من، بازنمایی مداوم شخصیتهای خیالی زنهای چاق که تقریباً به طور انحصاری در طبقه کارگر نشان داده میشوند، باورهای از پیش موجود، مانند تنبل و احمق بودن افراد چاق و اینکه آنها لیاقت لذت و شادی را همانند افراد لاغر ندارند، برای بسیاری از بینندگان تقویت میکند. چاقی و ثروت در توصیف شخصیتی که زشت هم نیست، بهندرت همسویی دارند. میتوانید از بارون هارکونن در فیلم تلماسه بپرسید.
کار کردن در بخش تولید و توسعه هالیوود برای زن چاقی مثل من فوقالعاده آموزنده است، زیرا به من در ریشهیابی این تصویرهای ضعیف و توهینآمیز کمک میکند. من طیف کاملی از واکنشها را نسبت به سایزم در این زمینه شغلی دریافت کردهام. از مدیران فوقالعاده لاغری که به خاطر ترس از گرفتن چاقی تمایلی به دست دادن با من نداشتند، تا کارمند اتاق مطبوعات اسکار که عاشق زنان چاق بود و از من و هر زن چاق دیگری سایز لباسمان را میپرسید.
برای زنان چاق اغلب دو راه وجود دارد: یا در تلاش هستند که بدن خود را کوچک کنند تا در دنیایی قرار بگیرند که چاقی را نمیپذیرد، یا همیشه بهعنوان ابژه کنجکاوی و سرگرمی دیده شوند. من مدام از تعداد افرادی که در زندگی حرفهای روزانهام ادعا میکنند که بسیار پیشرو هستند، در حالیکه هنوز از افراد چاق نفرت عمیق و واقعی دارند، وحشت دارم (البته اصلاَ تعجب نمیکنم و صادقانه بگویم که این افراد خوشحال میشوند که هرگز به فرد چاقی فکر نکنند یا او را در تلویزیون نبینند).
هر روز زنان چاق این انتخاب قهرمانانه را، که جسورانه و بیپروا چاق باشند، در دنیایی که تقریباً در هر مرحله ما را طرد میکند، انجام میدهند. اما هالیوود همچنان جذب و پیروی از اندامهای لاغر زنانه را نوعی موفقیت میداند. من یک زن آمریکایی معمولی هستم، که سایزم شانزده تا هجده است. البته بهعنوان یک زن چاق و سفید از امتیازات خودم برخوردار نیستم. وقتی هالیوود این پیام را میفرستد که زنان چاق بهندرت، یا هرگز میتوانند شخصیت اصلی داستانهای خود باشند، زنان چاق جوان مانند من که یک بار این کار را انجام دادم، به این فکر میکنند که هرگز در زندگی خود نمیتوانند نقش اول داشته باشند تا اینکه وزنشان را کم کنند و بدتر از آن، این است که چاقی آنها را ذاتاً به افرادی بد یا به نوعی آسیبدیده تبدیل میکند. مطالعهای در سال ۲۰۰۴ که اختلالات خوردن را بررسی کرده است، نشان میدهد که چاقی در ۶۴ درصد از محبوبترین برنامههای کودکان با ویژگیهای منفی (شرارت، زشتی، نامهربانی، بیرحمی) همراه است. در ۷۲ درصد از برنامهها، شخصیتهایی که جثه لاغر داشتند با ویژگیهای مطلوبی مانند مهربانی یا شادی نشان داده شدهاند.
میخواهم دختر چاقی را ببینم که همبازی خوشتیپ و جذابش را به آغوش میکشد، درحالیکه در ملحفههای ابریشمی با شادی غلط میزند و به ارگاسم میرسد. میخواهم دختران چاق را سوار بر اسب تماشا کنم که در حال طناب انداختن دور گردن گاوچرانهای شرور هستند، قبل از اینکه با آنها رابطه جنسی داشته باشند. میخواهم دختر چاقی را در حال شلیک تماشا کنم که از پلکانی پایین میرود و با اعتمادبهنفس از میان ردیفی از مجرمان خشن با سرعت عبور میکند. میخواهم دختر چاقی را تماشا کنم که در یک فیلم کمدی-رمانتیک جالب به نرمی میرقصد و راه میرود، بدون اینکه مجبور به کاهش وزن یا آسیبدیدگی در سر باشد، میخواهم دختر نوجوان چاقی را تماشا کنم که رهبری گروه پانک سه نفره بینکهکشانی را برعهده دارد و به سوی وحشیترین نبرد با گروههای کهکشانی، همراه با موسیقی اصیل، در حرکت است.
میخواهم تعریف شخصیتهای چاق، فراتر از سیستم دوگانه جنسیتی گسترش یابد و تمام بازیگران چاق، از همه جنسیتها، و طیف گستردهای از تجربیات افراد چاق رنگینپوست را در بر گیرد. همچنین انبوهی از هویتهایی را که میتوانند با چاقی همراه باشند، کشف کند. میخواهم دختری چاق، دنیا را نجات دهد، همانطور که زنان چاق در تامبلر دنیای مرا در بیست سالگی نجات دادند. میخواهم هر دختر کوچک چاقی وقتی خودش را روی پرده سینما میبیند، کمتر از من احساس تنهایی کند. نه تنها به او بگویند که زیباست، بلکه او را روی ۳۰۰۰ پرده سینما در سراسر آمریکا ببینند.
اگر هالیوود میتوانست در مدلهای سنتی چگونگی تأمین مالی فیلمها و همچنین استانداردهای عمیقاً ریشهدار زیبایی تجدید نظر کند؛ در هر فریمی بازیگران چاق بیشتری را انتخاب کند؛ افراد چاق بیشتری را در هر سطحی از تولید و توزیع استخدام کند؛ و مطمئن شود که رسانههای کودکان تصویر مثبتی از شخصیتهای چاق را نشان میدهند، در دنیای همدلانهتری زندگی خواهیم کرد. این چشمانداز آرمانی من از یک دنیای بهتر بهعنوان مخاطبی چاق مادامالعمر است، و واقعاً فکر میکنم که امکانپذیر است. البته من به سهم خودم به مبارزه برای ایجاد آیندهای بهتر برای دختران چاق در فیلم ادامه خواهم داد. رسیدن به این هدف کار دشواری است اما غیرممکن نیست، بهخصوص باتوجه به اینکه این صنعت در سالهای اخیر با سرعت چشمگیری رشد کرده است تا به سوالات پیرامون پاسخ دهد.
من به عنوان نویسنده، از اوهایو به هالیوود آمدهام. اعتبار، عکس و موارد دیگر مهیا میشود، اما قبل از اینکه هر یک از این موارد اتفاق بیفتد، خود هالیوود باید نگاه طولانی به آینه تحریفشده خود در سطح فردی و جمعی بیاندازد و دانستههای خود در مورد تجارب چاقی را مورد بازبینی قرار دهد. هر کنجکاوی دراماتیک یا سینمایی در مورد این موضوع ابتدا باید از همدلی و تمایل واقعی برای یادگیری بیشتر در مورد معنای چاق بودن، نشأت بگیرد. شاید استخدام فردی چاق و پرسیدن از او مفید باشد، این فقط یک نظر است.
فرانسیس فورد کاپولا یک بار گفت: «روزی، دختر چاق کوچکی از اوهایو، موتزارت جدیدی میشود.» بهعنوان دختر کوچک چاقی، اهل اوهایو، که با عشق به سینما بزرگ شده است، علیرغم اینکه اغلب او را دوست نداشتند و این رویا را تا هالیوود دنبال کرده است، برای دختران چاق دنیایی را آرزو میکنم که دید بهتری به آنها داشته باشد. فقط به این فکر کنید که اگر هالیوود کاری کند که آنها احساس کنند تحقق رویاهای از دست رفتهشان نه تنها غیرممکن نیست، بلکه مورد استقبال قرار میگیرد، قادر خواهند بود هر کاری انجام دهند. امیدوارم دختر چاق دیگری در اوهایو که عاشق سینما است، بداند که من این را برای او مینویسم و او نیز شایستگی دیدن خود در سینما و تلویزیون را دارد. به من اعتماد کن، تو همین شکلی هم کامل و بینقص هستی.
منبع: لترباکس