«نه را بشناس» به عنوان یکی از مهمترین جنبشهایی که بهتازگی از سوی عدهای از فعالان زن و کنشگران فمینیست در آمریکا شکل گرفته، توانسته است توجه بسیاری را به خود جلب کند. در آغازِ این جنبش و در یک اجرای خیابانی، تشکهایی در سطح شهر قرار گرفت و زنانی روی آن دراز کشیدند تا به واسطه آن، تجاوز در ناهوشیاری و مستی را زیر سؤال ببرند. هدف از این کارزار، آگاهیبخشی به جامعه در راستای محافظت از زنانی بود که در حالت مستی و عدم هوشیاری، توان نه گفتن ندارند و تلاشی برای یادآوری دوباره این امر واضح که مردان نباید از عدم مقاومت زنان در حالت بیارادگی ناشی از مستی در راستای برآورده کردن امیال جنسی خود سوءاستفاده کنند و بر این نکته تأکید کرد که برقراری هر نوع رابطه جنسی با زنان در حالت مستی، تجاوز به حساب میآید. 1
ماجرای زن جوان خوشآتیه نیز از یک بار مشروب فروشی و با تصویر کاسندرا که از فرط مستی گوشهای در حالتی مصلوبگون نشسته است و قادر به کنترل خود نیست، آغاز میشود. مردان حاضر در بار هر کدام در گوشهای به عیاشی و خوشگذرانی مشغولاند و تعدادی از آنها درباره اینکه چطور میتوانند سر صحبت را با این زن باز کنند، تا او را برای همخوابگی به خانه ببرند، بحث میکنند. بالاخره یکی از مردان این مسئولیت را میپذیرد و با وانمود کردن این که قصد دارد برای تأمین امنیت، کاسندرا را تا خانه همراهی کند، با سوءاستفاده از عدم هوشیاری او و به بهانه نوشیدن، کاسندرا را به خانه خود میبرد و قصدِ تجاوز به او را دارد که ناگهان متوجه میشود کاسندرا کاملاً هوشیار است و همه اینها یک بازی بوده تا به واسطه آن آینهای در برابر مرد متجاوز بگیرد و او را از این عمل خود وحشتزده و شرمگین کند. کمی بعد مشخص میشود که کاسندرا این برنامه را در بسیاری از شبها عملی میکند و لیستی طولانی از متجاوزان تنبیهشده در دفترچهاش یادداشت کرده است. اما این عمل کاسندرا ریشه در تجاوزی دارد که 14 سال پیش برای نزدیک ترین دوستش، نینا فیشر، در حال مستی اتفاق افتاده و اعتراضات قانونی برای متهم کردن متجاوز راه به جایی نبرده است. کاسندرا بعد از خودکشی دوستش، دانشکده پزشکی را ترک کرده و با والدینش در اوهایو زندگی کسلکنندهای را میگذراند. او روزها در کافهای کار میکند و شبها خود را طعمه مردان هوسران قرار میدهد تا به جای نینا، جلوی آن تجاوز شوم را بگیرد و در عوض حق متجاوز را کف دستش بگذارد.
کارگردان فیلم، امرالد فنل، با طرح این موضوع بسیار مهم که مستی زنان در مکانهای عمومی بهانه بسیاری از تجاوزها در گوشه و کنار جهان است، سعی میکند این طرز فکر غلط را به چالش بکشد و حول این موضوع بحث کند که مست بودن زنان در بارها، مهمانیها و خیابانها، هرگز نمیتواند دلیل و مجوز تجاوز مردان به آنها باشد. تفکری که هنوز هم حتی در جوامع پیشرفته وجود دارد و زنان را به خاطر نوع آرایش یا پوشیدن لباسهای باز یا کوتاه، رقصیدن و مستی در بارها، راحت بودن در روابط اجتماعی و شوخی با مردان و حتی پیادهروی شبانه و قدم زدن در خیابانها، مستحق تجاوز میداند و برخی مردان را به این باور میرساند که این اجازه را دارند تا با ایجاد مزاحمت و آزار کلامی و جنسی، باعث سلب آزادیهای اجتماعی آنها شوند. چندی قبل وقتی یک افسر پلیس به عنوان مسئول حمایت از مردم در برابر بیقانونی در تورنتو اعلام کرد: «اگر زنان میخواهند مانع تجاوز شوند، نباید مثل فاحشهها لباس بپوشند.» منجر به تظاهرات خیابانی معروفی به نام SlutWalk شد، اما در بطن خود واقعیتی تلخ را آشکار کرد که حتی یک مأمور قانون وقتی در فرهنگی مردسالار تربیت شده باشد، به صورت ناخودآگاه میتواند با تفکری زنستیز، قانون را به نفع متجاوز و آزارگر تعریف، تعیین و اجرا کند و این تأییدی دوباره بود بر این حقیقت که یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی زنان آزاردیده این است که نمیتوانند برای دفاع از خود به نهادهای قانونی و حافظان امنیت جامعه مراجعه کنند تا تحت حمایت قرار بگیرند، چراکه آن نهادها آمادهاند تا قبل از هر چیز با این باور که زنان حتماً خودشان کاری کردهاند که موجب تجاوز به آنها شده است، انگشت اتهام را با قضاوتی بدوی به سمت آزاردیدهها دراز کنند.
در فیلم نیز کاسندرا سرخورده از بیعدالتی و قانونِ کماثر و ناکافی موجود، که گویی در راستای تثبیت نظم مردانه تنظیم شده و بعد از دیدن بیعملی پلیس و مدیران دانشگاه در برابر فاجعهای که اتفاق افتاده است، سعی میکند خودش و بدون نیاز به مراجع قانونی، انتقام دوستش نینا را از تمامی مردان متجاوز بگیرد؛ مشکلی که اکثر زنان آسیبدیده یا بازماندگان تجاوز در هر کجای جهان با آن دست به گریبان هستند. در واقع به دلیل خلأ قانون و فقدان عدالت و عدم راهکارهای حمایتی از زنان آزاردیده بود که جنبشهای ضد تجاوز و می تو شکل گرفت تا زنان سرکوبشده توان و جرئت این را داشته باشند که صدای خود را به گوش دیگران برسانند، چشم جامعه را به فراگیری آزارها و تجاوزهای جنسی باز کنند و با بیان تجربیات بازماندگان تجاوز و با آگاهیبخشی، به زنان دیگر کمک کنند تا زمینه بحث و گفتوگو در خصوص دلایل بروز خشونتهای خفته یا آشکار جنسی در جامعه و چگونگی مقابله با آنها و ارائه راهکارهایی برای ترغیب یا اجبار متجاوز به پذیرش مسئولیت و قبول عواقبِ گاهی جبرانناپذیر و مرگبار خطاهایش را بگشایند و با حمایت و ایستادن در کنار زنان آزاردیده، مانعی در برابر قربانینکوهی و مقصرانگاری آنان ایجاد کنند تا بتوانند آزاردیدگان را برای تغییر جایگاه از قربانی به نجاتیافته یاری رسانند.
زن جوان خوشآتیه هر چند در ظاهر تلاش میکند با نزدیکی به شخصیت کاسندرا و همراهی تمام و کمال با او، دلایل این شورش را کالبدشکافی کند، اما به جای اینکه بکوشد «فرهنگ تجاوز» را که در عرصههای عمومی از سوی ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی، مذهبی و سنتی در طول اعصار تثبیت و بازتولید شده و جایگاهی چون یک امر طبیعی پیدا کرده، زیر سؤال ببرد، آن را در حد یک امر شخصی تقلیل میدهد و کوچک میکند تا مشکلی ریشهدار را با گرفتن انتقام و تسویه حسابهای فانتزیگونه حلوفصل کند. از این جهت رویکرد امرولد فنل فاقد نگاهی عمیق و جامع به نظر میرسد، چراکه نمیتواند راهکار مناسبی برای افراد آسیبدیده یا بازماندگان تجاوز ارائه دهد تا از منظری روانشناختی به عمق اندوه آنها نزدیک شود و حداقل بخشی از روحیه ازدسترفته و شخصیت آسیبدیده زنان آزاردیده را ترمیم کند. کاسندرا به جای مواجهه با متجاوز اصلی و مجبور کردن او برای رویارویی با خشونت جنسی غیرقابل جبرانی که مرتکب شده است، زندگی و آینده خود را وقف انتقام از مردانی میکند که در تجاوزِ اتفاقافتاده کوچکترین نقشی ندارند و با متجاوز دانستن همه مردان و مترادف دانستن هویت آنها با نرینگی، تجاوز را امری عمومی جلوه میدهد که گویی مردان برای دست زدن به آن از خود اراده و اختیاری ندارند و هر مردی صرفاً به خاطر مرد بودن قطعاً یک متجاوز است و با چنین دیدگاهی، آگاهیبخشی در خصوص تجاوز بیهوده و پوچ به نظر میرسد، چراکه راه برای تغییر نگرش و دیدگاه جامعه در زمینه کسب مهارتهای کنترل امیال جنسی در متجاوزان بسته میشود.
امرالد فنل به این نکته توجهی ندارد که زمانی میتوان مانع تکرار تجاوز شد که فراموش نکنیم میان مرد متجاوز و مردی که دست به خشونت جنسی نمیزند، تفاوتی عمیق وجود دارد و تنها در بستری صحیح و به دور از خشونت متقابل میتوان مردان آزارگر را به نقش خود در بروز آسیبها و تجاوزها آگاه کرد تا با آموزش، از بروز آن تحت هر شرایطی خودداری کنند. در واقع کاسندرا با به دام انداختن مردان هوسران که به بهای به خطر انداختن خود حاصل میشود، دستاوردی تأثیرگذار به چنگ نمیآورد و مخاطرهجویی او که میتواند در چرخهای ابدی و ناتمام خودش را در معرض تجاوز و آزار قرار دهد، نتیجهای جز تحقیر مردان فریبخورده نداشته و چه بسا آنها را برای تجاوزهای بعدی حریصتر کرده است و کارکردش در تسلی یافتن موقتی کاسندرا محدود میماند. از اینرو عمل شورشی کاسندرا به جای اینکه در راستای جلوگیری از تجاوز مؤثر واقع شود، یا دیدگاه مردان نسبت به رابطه تهاجمیشان در مواجهه با زنان را تغییر دهد تا فضای امنی برای آنها ایجاد کند، بیشتر به ماجراجوییهای جوانانه و سرگرمکننده برای تخلیه خشم و رنج افسارگسیخته، آن هم به بهای تنبیه، تحقیر و مجازات مردان شباهت دارد که هیچ ربطی به عدالت ترمیمی و آموزش متجاوز در جهت پذیرش مسئولیت خطای انجامگرفته و جبران آن اشتباهات پیدا نمیکند.
زن جوان خوشآتیه میتوانست با پیمودن مسیر درست و رودررو قرار دادن جوانیِ تلفشده در برابر یک شور و انرژی تپنده در وجود کاسندرا، روایتی مرثیهوار باشد بر سرنوشت زنی که به واسطه آزار و تجاوزِ جهان مردسالار همه آن آتیه نوید دادهشده را بربادرفته میبیند و فرصت عشقورزی در کنار مردی را که دوستش دارد، از دست میدهد تا درنهایت از یک بیعدالتی بزرگ سخن گوید و فریادی دردناک باشد علیه نظامی مردمحور که با سکوت سیستماتیک و عدم اجرای عدالت در برابر سوءاستفادهکنندگان جنسی، مرد جوان خوشآتیه را به زن جوان خوشآتیه ترجیح میدهد. اما در شکل کنونی به فیلمی تبدیل شده است که با نوسان میان یک تریلر انتقامی و کمدی سیاه و با نادیده گرفتن حفرههای بزرگ و عمیق در روایت و فیلمنامه، موضوع تلخ و تکاندهندهای همچون تجاوز را به بازی گرفته است و آن را دستمایه سرگرمی و هیجانات بیاثر قرار میدهد و خشم و نفرت عمومی از خشونت جنسی را که باید با دادخواهی و مطالبهگری اجتماعی برای مقابله با فرهنگ تجاوز به ثمر بنشیند، با لذت و سرخوشیِ ناشی از انتقام و فورانِ خون و خشونت و جاذبههای جنسی خنثی میکند.
1. برگرفته از مطلبی در سایت دیدهبان آزار