سال ۱۹۴۹ بود که سیمون دوبوار در کتاب مهم خود، «جنس دوم» نوشت، «انسان زن به دنیا نمیآید، بلکه زن میشود». جملهای که در قواره یک مانیفست توانست جریانساز کنشهای فمینیستی و جنبش آزادی زنان باشد و نگاه به جنسیت زنانه، بدن زنان و نقشپذیری اجتماعی در جوامع را به چالش بکشد. تلاشی فمینیستی که مهمترین ویژگی آن اشاره به این نکته است که تفاوتهای جنسیتی نه برآمده از تفاوتهای زیست شناختی، بلکه ناشی از نحوه تعبیر و تفسیر از آنهاست که همواره در راستای تامین اهداف مردسالاری شکل میگیرد و دخترها را از کودکی تا بلوغ وامیدارد تا نقش زنانه را بپذیرند و به زنانگی ازلی تن دهند. پذیرش نقش زنانه مترادف است با شناخت خود به عنوان یک «دیگری» که در رابطه با مردان تعریف میشود و هویت مییابد. دختران تحت فشار چنین دیدگاهی یاد میگیرند همواره باید جذابیت جنسی خود را حفظ کنند و برای مردانِ لذتجو، خواستنی باشند، زیرا که ارزش زن به بدن اوست. این نگاه جنسیتی تا آنجا پیش میرود که جامعه را زنانه و مردانه میکند و نقش فرادستی را به مردان میدهد و زنان را به جایگاه فرودستی میراند. تلاشهای فمینیستی در راستای گذاشتن یک علامت سوال مقابل این برتریطلبی و یافتن پاسخی برابریخواهانه به این پرسش است که زن کیست؟ و زن بودن به چه معناست؟
پاسخ به این پرسش امکانپذیر نیست، مگر اینکه به نگاههای کلیشهای غالب به بدن زنان، نقش زنان در جامعه و به طور ویژه انتظار جامعه از زنان برای مادر شدن پرداخته شود. نگاه به بدن زنان همزمان با موج دوم جریانهای فمینیستی وارد مرحله تازه ای در تعابیر اجتماعی و زیستی شد که فعالان فمینیست هر یک به فراخور نقش و جایگاه خود سعی در تغییر دیدگاههای مردسالارانه کردند. یکی از جدیترین نگاههای جنسیتی و مبتنی بر نقشهای جنسی به زنان در رسانهها و به طور خاص تبلیغات فروش کالاها رخ میدهد و تغییر در این بخشها به کسانی نیاز داشت و دارد که با زبان این مدیوم آشنا باشند و همزمان دغدغههای فمینیستی داشته باشند. آنیس واردا فیلمساز فمینیست فرانسوی که از برجستهترین فیلمسازان موج نوی سینمای فرانسه است، در سال ۱۹۷۵ با ساخت یک فیلم کوتاه هشت دقیقه ای چالشبرانگیز و انتقادی تلاش کرد پاسخ به این پرسش را که زن کیست و زن بودن به چه معناست، از زبانِ خودِ زنان مطرح کند و به تصویر بکشد. زنان پاسخ میدهند: بدن ما، جنسیت ما، عنوان این فیلم کوتاه است که واردا در همراهی با موج دوم جنبش فمینیسم و بعد از انتشار مانیفست سیمون دوبوار و همزمان با کمپین زنانِ فرانسوی برای درخواست قانونی شدن حق سقط جنین ساخته است.
زنان چگونه در موقعیت و برساختهایی که جامعه برای آنها می سازد، زندگی میکنند؟ کیفیت زیستن در بدن منتسب به یک زن چگونه است؟ زیستن و موقعیتی که ارتباط مستقیم با نقشپذیری جنسیتی و نگاه مردسالار دارد. چنین پرسشهایی را واردا از زبان زنانی با ظاهر و نقشهای متفاوت اجتماعی در فیلم خود به تصویر میکشد. زنانی که در مقابل دوربین واردا قرار گرفتهاند و پرسشها و پاسخهای چالشبرانگیز متن فیلم را مطرح میکنند. پرسشهایی برای گذاشتن یک علامت سوال بزرگ در برابر دیدگاههای غالب اجتماعی و کلیشههای مسلط بر بدن زنان. واردا نگاه غالب مردانه را نگاهی نشان میدهد که باور دارد زنان، زن به دنیا میآیند و محکوم به زیستن در بدن منتسب به زنان هستند و نقششان برآوردن امیال و خواستههای مردان است و آن را در مقابل نگاهی قرار میدهد که معتقد است تفاوتهای بدن مرد و زن، نه امتیاز است و نه امکانی برای دیگری پنداشتن زنان و فروکاستن نقش اجتماعی آنها.
واردا در زنان پاسخ میدهند: بدن ما، جنسیت ما، کانون توجه را از بدن زن بر میدارد و طبق آنچه زنان فیلم میگویند، آن را به اندیشه و تفکر و خردباوری و خردپذیری منتقل میکند. این طرز تلقی، در مقابل آن نگاه کلیشهای است که زن را هممعنی با مزاحم، ضعیف، شایعهساز، شلخته و فاحشه و تعابیری مشابه میداند. زنان واردا کنار هم ایستادهاند تا تغییر در باورهای رایج را رقم بزنند و نخستین گام این تغییر، تحمل نکردن مردانی در نقش عاشق و شریک زندگی است که باورهایی ضدزن و تصوراتی مبتنی بر ضعف زنان دارند. واردا در این فیلم که ساختش همزمان با تلاش زنان فرانسوی برای به دست آوردن حق سقط جنین بود، دیدگاههای سنتی و کلیشهای درباره مفهوم مادرانگی را به چالش میکشد. دیدگاهی که واردا هوشمندانه صدایی مردانه برای بیان نماینده خواستههای آن قرار میدهد. این دیدگاه مردانه معتقد است که زنی که مادرانگی را درک نکرده باشد، زن واقعی نیست! واردا در همینجا این باور را با این جمله زیر سوال میبرد که آیا مردی هم که پدر بودن را درک نکند، یک مرد واقعی نیست؟ این استاندارد دوگانه از کجا میآید و به چه حق و جسارتی مردان تصمیم میگیرند که یک زن، زن واقعی هست یا خیر؟ و چه کسی صلاحیت تعریف زن را دارد؟ واردا از همین نقطهعطف در فیلم بهره میگیرد، برای رسیدن به تعریفی از زن، بیرون از تصورات و دنیای مردانه. تعریفی به خواستِ زنان.
تعریفی که در آن زنان فراتر از جذابیتهای جنسی، هویت اجتماعی دارند و به دنبال تحقق آرمانها و خواستههای خود هستند. تعریفی که در آن لذت، انحراف نیست، جنسیت، فروشگاه تن نیست و عشق همردیف گناهآلودگی معنا نمی شود. واردا تناقض عجیب جامعه مردسالار را که نگاه ابزاری و فرودست به زنان دارد، در فیلم به تصویر میکشد. تناقضی که از یک سو از زنان انتظار دارد بدن خود و جذابیتهای جنسی ظاهری خود را در معرض دید و در قالب ابزاری برای فروش بیشتر کالا قرار دهد و همزمان چنین زنی را با اتهام نجیب و عفیف نبودن طرد میکند! زنان واردا اما در زنان پاسخ می دهند: بدن ما، جنسیت ما تصمیم میگیرند زن بودن و نگاه به بدن زنانه را خود بازتعریف کنند، از نو بسازند، تابوها را برای دخترانشان بشکنند و آنها را دور از کلیشههای تحمیلی نگاه دارند. زنانی که بدن خود را دوست دارند و آن را ابزاری برای لذتجویی مردان نمیدانند. زنانی که از بدن خود خجالت نمیکشند و اجازه نمیدهند تفاوت در بدن ملاک فرادستی و فرودستی در جامعه شود. زنانی که نقش اجتماعی خود را نه دز انتظارات عرف و سنت، بلکه در خواستهها و آرزوهای خودشان میجویند. زنان در نگاه واردا به چنان قدرت اجتماعی رسیدهاند که بیپرده و جسورانه مردان لذتجو و برتریطلب را از خود میرانند و آنها را وا میکنند عادات خود را در ارتباط با زنان تغییر دهند و هرگاه که به نگاهی فارغ از جنسیت و باور برابری زنان و مردان رسیدند، به سراغ زنان بیایند.