متولد اوین

رنج مضاعف زنان زندانی سیاسی

نقد فیلم «متولد اوین» ساخته مریم زارع

پویان مقدسی

با اندکی تحقیق می‌توان فهمید که اطلاعات مستند و ثبت‌شده‌ موجود در مورد وضعیت زندان‌های زنان در ایران، و به‌ویژه بندهای سیاسی، چه در سال‌های پیش از انقلاب و چه در سال‌های پس از آن ناچیز است. با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر و استبداد حاکم، به‌خوبی می‌توان فهمید که زندان برای هر دو نظام همواره خط قرمز و مکانی ممنوع برای ورود رسانه‌ها و خبرنگاران بوده و طبیعتاً زندان زنان نیز به دلیل تابوهای آشکار جامعه‌ مردسالار، محیطی بسته‌تر و ناشناخته‌تر باقی مانده‌ است. معدود دانسته‌ها و اطلاعات ما از بندهای سیاسی زندان‌های زنان، محصول خاطره‌نویسی‌ها و هم‌چنین نقل قول‌هایی است که خودِ زنان زندانی پس از آزادی ارائه کرده‌اند. به عنوان مثال، دو کتاب مهم «خاطرات زندان» نوشته‌ شهرنوش پارسی‌پور و «حقیقت ساده‌» نوشته منیره برادران از برجسته‌ترین منابع در مورد زندان‌های زنان و بندهای سیاسی آن در دهه‌ 60 هستند که تا حد زیادی ما را با فضا و روابط حاکم، نوع شکنجه‌ها و فشارها در آن دوره‌ زمانی خاص آشنا می‌کنند. در سال‌های اخیر هم دو کتاب «شکنجه سفید» نوشته نرگس محمدی و «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت می‌کشد» نوشته سپیده قلیان، تصویری ملموس‌تر از شرایط امروز زندان‌های زنان و مشکلات و مصایب هولناک آن‌ها ارائه داده‌اند، دو کتابی که نوشتنشان برای هر دو نویسنده جرم‌انگاری و باعث بازگشایی پرونده‌های تازه شده است، دو زندانی سیاسی‌ای که در زمان نوشتن این یادداشت نیز هم‌چنان در زندان به سر می‌برند.

فیلم متولد اوین اما بر اساس دغدغه‌‌های شخصی فیلم‌سازش قدمی فراتر از نگاه کلی به زندان‌های زنان و وضعیت زنان زندانی می‌گذارد و می‌کوشد اطلاعات بیشتری در مورد مادران زندانی سیاسی که فرزندان آنان نیز با آن‌ها در بند بوده‌اند، کسب کند. تلاشی که درنهایت از ابعاد شخصی عبور کرده و تصویرگر یک نمای عمومی از سرنوشت سخت و پیچیده‌ این مادران و فرزندانشان در دهه‌ سیاه 60 می‌شود. متولد اوین اثر مریم زارع، بازیگر و کارگردان مقیم آلمان، یک مستند- بیوگرافیک است که در آن سازنده‌ اثر پس از کلنجاری طولانی و چندین ساله با یک پرسش اساسی در مورد گذشته‌اش، سرانجام در 35 سالگی تصمیم می‌گیرد در قالب یک پروژه‌ فیلم‌سازی به دنبال پاسخی برای پرسش خود بگردد. او پس از فراهم کردن شرایط لازم، در سفری پرپیچ‌وخم و اودیسه‌وار پازل‌هایی در مورد گذشته‌‌ خود، خانواده و شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در سال‌های دهه 60 را کنار هم می‌چیند تا شاید بتواند به آن‌چه می‌خواهد، برسد.

مریم در سال 1363 در زندان اوین به دنیا آمده است. هم پدر و هم مادر او در آن سال، به جرم عضویت در یکی از گروه‌های چپ و فعالیت سیاسی در اوین زندانی بوده‌اند و فرزندشان نیز ناگزیر در همان زندان به دنیا می‌آید. مریم که از کودکی و پس از آزادی مادرش به آلمان مهاجرت کرده، حالا می‌خواهد اطلاعات بیشتر و دقیق‌تری در مورد زندان و نحوه تولد و حیاتش در آن‌جا به دست بیاورد. مادرش، نرگس اسکندری، اما به دلایل مختلف، در تمام این سال‌ها از شرح جزئیات وقایع آن دوران امتناع کرده و حاضر به سخن گفتن در این زمینه نیست. مریم اما مصر است که پاسخ خود را از طریق پدر که از مادرش جدا شده، دوستان و هم‌بندی‌های مادر، دیگر زنان زندانی سیاسی و هم‌چنین دیگر بچه‌هایی که در زندان به دنیا آمده یا مدتی را در آن‌جا بوده‌اند،‌ به ‌دست بیاورد. او روایت خود را از زمان حال آغاز می‌کند؛ از نقطه‌ای که از بازی کردن در نقش زنان مهاجر و محجبه و تروریست در سریال‌ها و فیلم‌های آلمانی خسته شده و می‌خواهد خودش و هویت واقعی خودش را بروز بدهد. نوعی قیام در برابر شرایط موجودی که دیگر او را راضی نمی‌کند. او در این اثر با صدای خودش داستان و دغدغه‌هایش را طرح می‌کند و قدم به قدم مخاطب را با خود پیش می‌برد و از زمان حال پُلی می‌زند به گذشته، انقلاب، سرنوشت فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و زنان زندانی و کودکان آنان در زندان، و دوباره آرام آرام با کوله‌بازی از تجربه و درکی تازه به زمان حال و زندگی‌اش برمی‌گردد. در ادامه نگاهی خواهم انداخت به دو نکته‌ مهم در این اثر مستند که به آن ارزش و غنایی دوچندان بخشیده است:

دغدغه‌ اصلی و بنیادین فیلم‌ساز برای ساختن این اثر مستند، موضوعی است که شاید عموم مردم در تمام این سال‌ها اطلاع چندانی از آن نداشته یا توجه کافی به آن نکرده‌اند، و آن حضور قابل توجه زنان باردار در زندان و هم‌چنین مادرانی است که با فرزندان خردسال خود بازداشت و دوران حبس خود را با آن‌ها می‌گذراندند. به همین دلیل، فیلم‌ساز از مصاحبه‌شوندگان که همه زنان زندانی سیاسی سابق هستند و هر یک با هوشمندی‌ای خاص انتخاب شده‌اند، به شکل ویژه در مورد شرایط این مادران و فرزندانشان در بندهای سیاسی می‌پرسد؛ از شیوه‌ زایمان، از نحوه‌ نگه‌داری نوزادان، از حیات کودکان قد و نیم‌قدی که توی بندها و بین زندانیان سیاسی زندگی می‌کردند و بزرگ می‌شدند، و در راستای همین پرسش و پاسخ‌هاست که مخاطبان به رنج و تبعیض مضاعف به این زنان زندانی سیاسی نیز پی می‌برند؛ زنانی که علاوه بر تحمل دشواری‌های معمول زندان سیاسی، می‌بایست وظایف مادرانه‌ خود را نیز در این شرایط  دشوار، در فضایی ناسالم و آلوده در قبال فرزندانشان به جا بیاورند. در همین راستا و در جایی از فیلم، مریم با دقت‌ِ نظر از پدرش که در زمان تولد او در یکی از بندهای سیاسی مردان در اوین زندانی بوده و تنها مردی است که در این فیلم با او گفت‌وگو می‌شود، در مورد جزئیات تولدش و شرایط زندگی‌اش در زندان و سپرده شدن به پدربزرگ و مادربزرگش بعد از مدتی می‌پرسد. اما جالب این‌جاست که پدر هیچ اطلاعات دقیق و بیشتری از مریم در این زمینه ندارد و نمی‌تواند کمک چندانی به درک شرایط و وضعیت آن دوره به او بکند. درواقع پدرِ گرفتار در بند سیاسی مردان، هیچ اطلاع درستی از رنج عمیق و بزرگی که همسرش در زمان زایمان و نگه‌داری از نوزادش در بند زنان همان زندان کشیده، ندارد. با این پرسش و پاسخ مستقیم و کوتاه، به‌خوبی مشخص می‌شود که نقش و وظایف مادران در آن شرایط ویژه، نقشی منحصربه‌فرد و بسیار سنگین‌تر بوده؛ زنانی که باید در حین تحمل فشار و بازجویی و تحقیر و شکنجه، تصویر مادرانه‌ سالم و حمایت‌گر خود را نیز برای نوزادان و کودکان خود بازی کنند؛ کودکانی که به قول یکی از مصاحبه‌شوندگان، در اوج کودکی، بزرگ‌سالانی با تجربه‌های غریب هستند. کودکانی که از بدو تولد در چهاردیواری‌های بسته و کثیف، با غذاهای بد و در میان زنانی با عقاید و رفتارهای گوناگون زندگی می‌کنند و شاهد شکنجه، رنج‌ها، غم‌ها و شادی‌های آنان هستند، و در ضمن هیچ تصوری هم از مفهوم آزادی و زندگی در شرایط عادی ندارند.

متولد اوین با وجود مستند بودن، دو شخصیت اصلی دارد که آرام آرام با پیش رفتن فیلم بهتر و عمیق‌تر پردازش می‌شوند و شکل می‌گیرند و زنده و قابل لمس‌ می‌شوند. شخصیت اول و اصلی از نظر من نرگس اسکندری، مادر مریم، و شخصیت دوم خود مریم زارعی است. نرگس اسکندری زن و مادری استوار و توانمند است که در دهه‌ 60 به ‌خاطر عقایدش به زندان می‌افتد، در زندان و زیر فشار و شکنجه و تحقیر زایمان می‌کند و دخترش را به دنیا می‌آورد و مدتی هم با تمام محدودیت‌ها از او در زندان نگه‌داری می‌کند. او پس از آزادی از زندان، تک و تنها با دختر خردسالش از ایران می‌گریزد و به‌ عنوان پناه‌جو وارد آلمان می‌شود، سال‌ها درس می‌خواند و دخترش را بزرگ می‌کند. او حالا زنی شناخته‌شده در حزب سبز است و بر مسند شهردار شهر بزرگ فرانکفورت در آلمان تکیه زده، و دخترش مریم نیز که شخصیت دوم این فیلم مستند است، به یک کارگردان و بازیگر موفق و بین‌المللی تبدیل شده است. این مستند در کنار نمایش رنج عمیق این دو زن، نمایش‌گر کوشش مستمر و جدی آنان است؛ تلاشی که با وجود موانع، دشواری‌ها و تلخی‌ها، به ثمر رسیده و ما در پایان اثر به‌خوبی این شکوفایی را در هر دو شخصیت مشاهده می‌کنیم. پروسه‌ طولانی ساخت این مستند و پی‌گیری‌ها و سفرها و کلنجارهای درونی و بیرونی مریم در تمام مراحل ساخت این کار، درواقع به تصویر کشیدن ایستادگی مادر و دختری است که مغلوب و مرعوب شرایط سخت زندان، کوچ، پناهندگی و زندگی در یک کشور غریبه نمی‌شوند و بدون فرار از گذشته، به شکل مداوم پیش می‌روند و به ثمر می‌رسند. به نظر من موضوع مهم دیگر فیلم علاوه بر پرداخت به موضوع مادران زندانی و فرزندان در بندشان در دهه‌ 60، موفقیت تحسین‌برانگیر همین دو زنی است که ما داستان زندگی‌شان را در این مستند مشاهده می‌کنیم.

در پایان باید به این نکته نیز اشاره کنم که معمولاً یک مستند 95 دقیقه‌ای با موضوع سیاسی و در مورد زندان، می‌تواند در آغاز خسته‌کننده و کسالت‌بار به نظر بیاید، اما متولد اوین با تکیه بر روایت روان، متن موجز و اثرگذار، تصویربرداری استاندارد و خوب و هم‌چنین تدوین خوش‌ریتمش توانسته از این مانع با موفقیت عبور کند و مخاطب را کنجکاوانه تا انتهای کار همراه خود نگه دارد؛ مخاطبی که در پایان علاوه بر آشنایی بیشتر با موضوع مادران زندانی و فرزندانشان در دهه‌ 60، شاهد بلوغ و تحول راوی داستان نیز است و هم‌چنین در حاشیه اثر می‌تواند چشم‌اندازی کلی از زندگی بخشی از فعالان سیاسی تبعیدی ایرانی در اروپا به دست بیاورد. فعالانی که با تمام پستی و بلندی‌های از سر گذرانده، هنوز به زندگی خود ادامه می‌دهند، فعال‌اند و می‌کوشند پویا و اثرگذار باشند.

متولد اوین تا امروز در چندین جشنواره‌ معتبر مانند شصت‌ونهمین دوره‌ جشنواره فیلم برلین و جشنواره‌ فیلم زنان دورتموند حضور پیدا کرده و جوایز متعددی نیز به دست آورده است، که نشان از قابلیت‌های بالای موضوعی و تکنیکی این اثر دارد.