بیعدالتی علیه زن جنبش مقاومتی را ایجاد میکند که به جنبش فمینیسم معروف است. این جنبش در قرن نوزدهم ظهور کرد و تلاش کرد تا برابری در ازدواج و برابری در حق تحصیل را بیان کند. فمینیسم معتقد است در صورت عدم تغییر در نظامهای موجود، برابری جنسیتی موفق نخواهد بود. سیستمی که به معنای نظامی ایجاد شده توسط یک جامعه مردسالار است و حقوق زنان را سرکوب می کند و تمایز جنسیتی مشکل اصلی در ظلم به زن است. تمایز جنسیتی را میتوان نتیجه هژمونی سیاست مردسالارانه نسبت به همه رفتارها، نقشها و موقعیتهایی دانست که در آن، مرد برتری بیشتر از زن را تضمین کرده است. سیاست مردسالارانه در رفتار را میتوان در این ایده دید که مرد گروه بالاتر و زن گروه زیرینتر است که علاوه بر آن به کلیشه جنسیتی مربوط به مردانگی و زنانگی فرد مرتبط است. کلیشه جنسیتی بر این باور است که زن و مرد در شخصیت، علایق و رفتار متفاوت هستند، درحالیکه کلیشه جنسیتی یک عقیده تعمیم یافته به افکار عمومی است که توسط جامعه مردسالار کنترل میشود.
فیلم تامبوی دقیقاَ از همین منظر برای من فیلم فمینیستی تلقی میشود. تام بوی، یک فیلم درام فرانسوی به نویسندگی و کارگردانی سلین سیاما محصول ۲۰۱۱ است. لوری یک تامبوی ده ساله است. او با ورودش به محلهای جدید، به لیزا و بقیه همبازیهایش اجازه میدهد باور کنند که او یک پسر است به نام مایکل. پسری که لیزا عاشق او میشود. لوری طوری از هویت جدید خود استفاده می کند که گویی پایان تابستان هرگز راز ناراحتکننده او را فاش نخواهد کرد. جنسیت و هویت جنسی کودک موضوع اصلی این فیلم است. زیرا جنسیت و تمایلات جنسی در یک جامعه مردسالارانه طوری تعریف میشود که همه باید از توافقات عمومی پیروی کنند. زن و حتی مرد باید بر اساس این نظام و باور، زنانه و مردانه رفتار کنند. فیلم تام بوی درباره کودکی است که جرأت کرده ارزشهای مردسالارانه را بشکند.
در باور عمومی، جنسیت مرد و زن است که نقش، حق، تکلیف، ارزش و هنجار آنچه انسان خواهد داشت، تعیین می کند. جنسیتی که بر مبنای خصوصیات اندام جنسی تعیین میشود، به نظر میرسد معیاری برای هویت یک فرد است، بنابراین اگر فردی اندام جنسی زنانه و پستان داشته باشد، زن است و باید شخصیت زن داشته باشد. درحالیکه اگر کسی اندام جنسی مردانه و بیضه داشته باشد، پس او مرد است، بنابراین باید یک شخصیت مرد یعنی مردانه داشته باشد. علاوه بر این، جنسیت نیز تعیینکننده تمایلات جنسی فرد است، یعنی زن باید با مرد زوج باشد و بالعکس. ایده جنسی، جنسیت و تمایلات جنسی یک فرد را تعیین میکند. این ایده، قوانین و هنجارهایش در جامعه دگرجنسگرا به طور دقیق توسط نظامهای مردسالارنه متولد شده و شکل گرفته است. اگر زنی، زنانه رفتار نکند و یا مردی مردانه نباشد یا زن، یک زن را دوست داشته باشد و مرد یک مرد را دوست داشته باشد، ناهنجاری اجتماعی محسوب میشود و فرد رفتار ناعادلانهای را تجربه خواهد کرد. تصوری که بر زندگی انسان در رابطه با جنسیت و تمایلات جنسی حاکم است، به وضوح توسط انسانها شکل گرفته است، اما مانند آن نیست که ذاتاً به بدن انسان، یعنی جنسیت وابستگی کامل داشته باشد.
در فیلم تام بوی لوری دختری است که میخواهد هویت جنسی و تمایلات جنسی خود را بسازد اما از سوی جامعه اجتماعی اطرافش تحتفشار قرار میگیرد. لوری رفتاری شبیه مردان دارد، دوست دارد فوتبال بازی کند، موهای کوتاه داشته باشد و از خواهر کوچکش مراقبت کند. شخصیت لوری نمونهای از زنی است که با کلیشههای جنسیتی که در محیط او اعمال می شود، مخالف است. اما این زن در نگاه مردسالار، خود را باهوش، قوی و پرخاشگر نشان میدهد که از نگاه مردسالاری رفتارهایی مردانه تلقی میشود و برای یک زن ناهنجاری به نظر میرسد. این نوع زن یک «اشتباه» است و باید به هویت واقعی زنانه بودن «بازگردانده شود». درحالیکه «بازگشت به زنانگی» فقط یک کلمه دیگر برای تضعیف زن است، زیرا زنانگی چیزی نیست، جز یک کلیشه که توسط مرد شکل گرفته است.
لوری به همراه خانوادهاش به محله ای جدید نقل مکان کرده است، با دختری به نام لیزا آشنا میشود. لوری خود را به عنوان مایکل به لیزا معرفی میکند که به طور خودکار باعث میشود لیزا فکر کند که لوری یک پسر است. لیزا همچنین لوری را به گروه بازی خود معرفی میکند و می تواند به عنوان پسر پذیرفته شود.
ویژگی بیولوژیکی زن به عنوان مبنایی برای رفتار متفاوت با زن در نظر گرفته میشود و پستان (به طور خاص نوک پستان) نماد این تمایز است. مرد می تواند بدون پیراهن باشد و آزاد باشد که نوک سینههایش را در انظار عمومی نشان دهد، بدون اینکه چیز عجیبی دیده شود، اما نه با نوک سینههای زن. نوک سینههای زنان برای نمایش عمومی مناسب نیست. زنی که نوک سینههای خود را در مکانهای عمومی نشان میدهد، دچار تفکر منفی است. جالب اینجاست که لوری احساس نمیکند که نوک سینههای زن چیزی برای پوشاندن است، زیرا آنها یک موهبت طبیعی است که مرد نیز دارد و زمانی که لوری توسط دوستانش برای شنا دعوت می شود، بدون هیچگونه احساس شرم با سینه برهنه با بقیه دوستانش شنا میکند.
لوری همچنین به کلیشههایی که زن باید مرد را دوست داشته باشد، محدود نمیشود. او آگاهانه از لیزا خوشش میآید که او هم زن است. این را میتوان در صحنهای که آنها یکدیگر را میبوسند، دید. زیرا او جنسیت خود را بدون نگاه کردن به جنسیت مطابق با جامعه تعیین میکند. متاسفانه کودکان هرگز در دنیای بیطرف جنسیتی زندگی نکردهاند، جنسیت به عنوان مثال از طریق اسباببازیهایی که به کودکان داده میشود، کلیشه شده است. کودکان از سنین پایین در معرض کلیشههای جنسیتی قرار میگیرند، بنابراین با نشان دادن جنسیت و تمایلات جنسی بر اساس ویژگیهای فیزیکی بیولوژیکی، بزرگ میشوند. جنسیت و تمایلات جنسی آنها توسط والدین و محیط پیرامونشان حتی در سنین پایین تعیین میشود. اما لوری از این قوانین پیروی نمیکند. پدر لوری در واقع از ارزشهای مردسالارانه پیروی نمیکند و به او آزادی عمل میدهد تا بدون در نظر گرفتن کلیشههای جنسیتی، آنچه را که لوری میخواهد انجام دهد. در صحنه ابتدایی فیلم، جایی که پدر لوری به دخترش رانندگی ماشین را یاد میدهد خشمگین نیست یا فقط به این دلیل که فرزندش میگوید اسمش مایکل است با لوری خشونت فیزیکی انجام نمیدهد، حتی او لوری را آرام میکند که غمگین نشود.
اما از سوی دیگر، مادر لوری که هنوز نمیتواند از کلیشههای جنسیتی شکل گرفته توسط جامعه مردسالار جدا شود، وقتی متوجه میشود که فرزندش خودش را مایکل مینامد، او را سرزنش میکند. مادر لوری قدرت هژمونی مردسالارانه را در خود نشان میدهد بهطوریکه نمی تواند از این دیدگاه که زن باید زنانه عمل کند، بگریزد. در صحنه ای که لوری با آرایش از خانه لیزا برمیگردد، مادرش به او میگوید آرایش او را زیباتر کرده و باید لباس زنانه هم بپوشد. اما تحمیل زنانگی از طرف مادر در جایی که مادر پسر همسایه به خانه آنها میآید و میگوید پسر شما مایکل پسر من را کتک زده است، بیشتر می شود. زیرا هویت لوری به عنوان یک زن زنانه برای مادرش مهمتر است تا شادی فرزندش. مادر لوری عصبانی میشود و لوری را با لحنی بلند بازجویی میکند. لوری فقط سکوت می کند. ظاهراً مادر لوری در تحمیل هویت زنانه به لوری تسلیم نمیشود. از لوری میخواهد که لباس زنانه بپوشد و به خانه پسری که کتکش زده و به خانه لیزا برود تا اعتراف کند که دختر است. لوری امتناع میکند اما بالأخره مجبور میشود به خواستههای مادرش عمل کند.
به گفته مادر لوری، زن ایدهآل آن است که در یک تصویر مردسالارانه زنانه رفتار کند که با پوشیدن دامن، بازی با زن همنوع و استفاده از آرایش توصیف میشود. مادر لوری متوجه نمیشود که آنچه فرزندش نشان میدهد، فقط تظاهر کردن نیست، بلکه هویتی است که بهدرستی توسط خود لوری انتخاب شده است. نشان دادن هویت لوری با اجبار او به پوشیدن لباس و اعتراف به عنوان دختر نزد دوستانش در واقع مجازات سختی برای لوری است. آنچه مادر لوری حقیقت میدانست، نتیجه هژمونی تصویری مردسالارانه از زنان است. تام بوی فیلمی کاملا فمینیستی است که فیلمساز به نقد حقیقت کلی امروز، که نتیجه جامعه مردسالار است و در شخصیت مادر لوری وجود دارد می پردازد. حقیقتی که جنبشهای فمنیستی سالها برای آن مبارزه کرده اند. لوری به عنوان زنی معرفی میشود که نمیخواهد زنانه یا مردانه تعریف شود، زیرا آنچه که در خود پیدا کرده است، هم هویت جنسی و هم جنسیتاش، چیزی است که واقعاً با آن احساس بهتری دارد. هویت جنسی یک فرد به ارزشی که در جامعه اعمال می شود بستگی ندارد، بلکه خود فرد احساس مناسبی می کند و با آن خوشحالتر است. لوری بدون آگاهی به مبارزه با این نظام غیرعادلانه میپردازد.