فرشتگان و قانون‌شکنان غرب وحشی

انواع نقش زنان در فیلم‌های وسترن

مریم فرهانی

اغلب مخاطبان سینما به‌خوبی با فیلم‌های وسترن آشنا هستند. داستان‌های این ژانر به اواخر قرن ۱۹ و به‌ویژه پس از دوران جنگ داخلی آمریکا برمی‌گردد که در گذر سال‌ها به عنوان یک فرم اصیل هنری آمریکایی در سینما تثبیت شده است. ژانری که از افسانه‌ها و حوادث تاریخی غرب وحشی سخن می‌گوید، زندگی گاوچران‌ها، مرتع‌داران و بومی‌ها را در بر می‌گیرد و اغلب با یاغی‌گری و نبردهای انتقام‌جویانه همراه بوده است. درنتیجه در دنیای خشن و بی‌رحم وسترن که در انحصار مردان قرار دارد، زنان به‌ناچار حضور اندکی دارند. به نحوی که سرزمین‌های گرم بیابانی، شهرهای کوچک، قمارخانه‌ها و مردان خسته و تنها همیشه از المان‌های اصلی فیلم وسترن به حساب می‌آیند. در واقع زنان مانند سرخ‌پوستان و بومی‌ها در حاشیه فیلم قرار می‌گیرند و در بسیاری از آثار مهم وسترن کلاسیک، زنان یا به طور کلی نقشی ندارند، یا در صورت حضور، منفعل هستند. با رشد و بلوغ ژانر به‌تدریج زنان نقش‌های جدی‌تر و بیشتری در فیلم‌های وسترن یافتند، اما هم‌چنان در شکل‌های کلیشه‌ای و ثابت محدود ماندند و فقط در نمونه‌های اندکی که فیلم‌ساز دست به ساختارشکنی در مواجهه با زنان می‌زد، فرصت یافتند نقش کلیشه‌ای خود را متحول کنند. در این مقاله به‌اختصار به انواع نقش و کارکرد زنان در فیلم وسترن می‌پردازیم و خواهیم دید در ژانری که اساساً مردانه به حساب می‌آید، برای زنان چه جایگاهی در نظر می‌گرفتند و چه انتظاری از آن‌ها داشتند.

زنان خانه (مادر، همسر، نامزد، معشوقه)

از جمله نقش‌های اصلی ولی کلیشه‌ای زنان در فیلم‌های وسترن که در دایره روابط خانوادگی و فضای بسته قرار می‌گیرد، مادر، همسر، نامزد و معشوقه است. برای جان فورد، استاد بزرگ سینمای وسترن، حضور زن بیشتر محدود به نقش سنتی او می‌شود که وظیفه تلطیفِ فضای تلخ و خشن فیلم‌های وسترن را به عهده دارد. این زنان در اکثر موارد هویت مستقلی پیدا نمی‌کنند، شخصیت و نقششان همواره در ارتباط با مردان زندگی‌شان تعریف می‌شود و برای امرار معاش و برخورداری از امنیت نیازمند مردان هستند. در کلمانتین محبوبم (جان فورد) که از معدود آثار جدی ژانر است که نام یک زن را بر خود دارد، حضور زن نوید عشق، آرامش و امنیت را برای مرد به ارمغان می‌آورد، اما درنهایت شخصیتش زیر سایه وسترنر تنها قرار می‌گیرد و از سوی مردی که به تمدن و یک‌جانشینی بی‌اعتناست، ترک می‌شود تا در انتظار بازگشت او به جاده‌ها چشم بدوزد. البته این جهان‌بینی مختص به جان فورد نیست و در کل در فرم کلاسیک وسترن، مادران و زنان اغلب به امور خانه می‌پردازند و حامی مردان خانواده هستند و اگر نقشی در داستان داشته باشند، در جهت تأیید و تثبیت انتخاب قهرمان مرد است و هم‌چنان این مردان هستند که سرنوشت داستان را رقم می‌زنند. گریس کلی در فیلم ماجرای نیمروز (فرد زینه‌مان) در ابتدا برای پرهیز از خشونت، از همسرش به عنوان کلانتر شهر می‌خواهد که با تبه‌کاران درگیر نشود، اما وقتی تنهایی او را می‌بیند و معشوق سابق کلانتر او را تشویق به همراهی همسرش می‌کند، نظرش را تغییر می‌دهد و کنارش می‌ماند و برخلاف اعتقادش اسلحه در دست می‌گیرد و در نبرد نهایی به گری کوپر کمک می‌کند و بر درستی تصمیم و کار او صحه می‌گذارد. اما گاهی در برخی از فیلم‌های وسترن کلاسیک، مرزهای این نقش‌های سنتی جابه‌جا می‌شود و کمک و همیاری زنان در سرنوشت مرد و فرجام داستان نقش اساسی دارد. در فیلم بهشت با یک تفنگ (لی اچ کاتزین) این مادران و همسران هستند که دام‌داران و مرتع‌داران را مجبور می‌کنند که جدال غرب وحشی را خاتمه دهند و بدون کمک و همیاری این زن‌ها، هفت‌تیرکش قدیمی‌ای مثل گلن فورد هم هرگز نمی‌تواند در این امر موفق شود.

زنان کافه

کافه‌ها یا سالن‌ها یک نام عمومی برای WATER SALOON در غرب وحشی بود که برای استفاده از انواع بارها استفاده می‌شد. این سالن‌ها به گاوچران‌ها، تفنگ‌داران و مردان قانون سرویس می‌دادند. این مکان‌ها علاوه بر این‌که جایی برای گوش دادن به موسیقی، قماربازی و نوشیدن بودند، گاهی فاحشه‌خانه نیز به شمار می‌آمدند. در واقع زنان حاضر در کافه‌ها، رقاصه، خواننده یا روسپی‌هایی با لباس‌های پرزرق‌وبرق و تحریک‌آمیز بودند که برای اغواگری، کام‌جویی و حتی منحرف کردن مردان حضوری همیشگی و ثابت داشتند. موضوع اغلب وسترن‌هایی که با زن کافه سروکار دارند، آزمون‌های دشواری است که درنهایت به تطهیر اخلاقی زن منجر شده و زن کافه برای این‌که از سوی وسترنر پذیرفته شود، یا باید دست از هویت خویش بردارد و به زن خانه بدل شود، یا به نفع زن خانه‌ای که رویاروی او قرار دارد، کناره بگیرد و عقب بکشد تا بتواند رستگاری را بیابد. در فیلم دلیجان (جان فورد)، از زن کافه‌ای طردشده از جامعه، در طول سفر و در تقابل با هم‌سفرانش خصلت‌های انسانی سر می‌زند و همکاری‌اش در به دنیا آوردن نوزاد یکی از مسافران، او را محترم و مقبول همگان کرده تا در پایان افتخار همراهی با جان وین به عنوان قهرمان فیلم را پیدا کند. رقاصه فیلم کمدی موزیکال دختران ‌هاروی (جورج سیدنی) با ایثار در حق مرد مورد علاقه‌اش، او را برای ازدواج با زنی اخلاق‌گرا و متشخص آزاد می‌گذارد تا به این بهانه اجازه ورود به جهان متمدن را بیابد و در جامعه پذیرفته شود. اما این کلیشه در فیلم‌های وسترن ماندگار نیست و تعداد معدودی از فیلم‌سازان وسترن به زن کافه اجازه می‌دهند بدون این‌که به کلیشه‌های ثابت تن در دهد، جنبه قهرمانی نیز پیدا کند. به عنوان مثال، کلانتر پیر فیلم مرگ یک تیرانداز (دان سیگل)، عاشق زنی روسپی می‌شود که نه‌تنها می‌تواند روی زندگی و حرفه او اعمال نفوذ کند، بلکه بخش ضعیف محبوبیت قهرمان را بهبود می‌بخشد. هم‌چنین رائول والش در فیلم منطقه کلرادو در اقدامی جسورانه کلیشه‌های جنسی و غیراخلاقی زنان کافه را می‌شکند و احساسات خالص آن‌ها را نشان می‌دهد. زنان روسپی فیلم نابخشوده (کلینت ایستوود) نه‌تنها جنبه‌های جنسی یا تحریک‌آمیز ندارند، بلکه دارای حق و حقوق انسانی نیز هستند. در برخی از این فیلم‌ها، حتی این زنان هستند که تمایلی به پذیرفتن این نقش کلیشه‌ای ندارند و می‌کوشند جایگاه متفاوتی برای خود دست‌وپا کنند. باربارا هیل در غرب وکوس (ادوارد کیلی) وقتی از سوی صاحب سالنی استخدام می‌شود که از او می‌خواهد تا مثل روسپی‌ها لباس بپوشد، از انجام این کار سر باز می‌زند، یا مریلین مونرو در فیلم رودخانه بی‌بازگشت (اتو پره مینجر) خواننده یکی از همین سالن‌هاست که تصمیم می‌گیرد لباس‌های تحریک‌آمیز و کفش قرمزش را دربیاورد و راهی سفری دشوار و پرفرازونشیب شود. در واقع این دسته از زنان وسترن همیشه نقش مخرب و ویران‌گر ندارند. این کلیشه سنتی در فیلم روزی روزگاری در غرب (سرجیو لئونه) نیز تغییر می‌کند و نقش زن نه‌تنها ابزاری برای اعمال خشونت و نیازهای جنسی نیست، بلکه به نمادی از معصومیت و تمدن تبدیل می‌شود.

زنان مالک مزارع و کافه‌ها

از دیگر نقش‌های زنان که در غیاب مردان یا به دنبال استقلال مالی آن‌ها به وجود آمد، مالکان مزارع و صاحبان کافه‌ها بود. در واقع ما با زنانی روبه‌رو هستیم که برخلاف نقش‌های سنتی، استقلال مالی دارند، جاه‌طلب هستند و اغلب هم در شمایل تام بوی ظاهر می‌شوند و هر چند مجبور می‌شوند برای دوام آوردن در جامعه مردسالار به ظاهر و رفتارهای مردانه روی بیاورند، اما حداقل این فرصت را می‌یابند که از کلیشه دختران زیبا با رفتار دلبرانه و ساده‌لوحانه دور شوند و فرصت بیابند که رفتاری قوی و شجاع از خود نشان دهند. جون کرافورد در فیلم جانی گیتار (نیکلاس ری)، به عنوان قهرمان اصلی فیلم مانند مردان لباس می‌پوشد، اسلحه به کمر دارد و کنش‌های مردانه‌ای از خود نشان می‌دهد. اگرچه در انتهای فیلم و با شعله‌ور شدن عشق در وجودش، این خصلت‌های مردانه را کنار می‌گذارد، اما جمله قابل تأملی دارد که از شرایط نابرابر زنان و مردان در غرب وحشی که می‌تواند مابه‌ازایی برای جامعه کنونی نیز باشد، پرده برمی‌دارد. جون کرافورد می‌گوید: «یه مرد می‌تونه دروغ بگه، دزدی کنه و حتی آدم بکشه، ولی تا وقتی که هنوز غرور داره، باز هم مرده. ولی یه زن کافیه یه بار پاش بلغزه و اون وقته که دیگه یه فاحشه است. باید خیلی برات آسون باشه که یه مرد باشی.» در فیلم مزرعه بدنام (فریتز لانگ) نیز مارلنه دیتریش مزرعه‌داری است که ملک خود را پناهگاه جنایت‌کاران و دزدان کرده و از این راه کسب درآمد می‌کند. هم‌چنین دوریس دی در فیلم حماسه جوزی (اندرو وی مک‌لاگلان) پس از مرگ تصادفی شوهر الکلی‌اش، مورد قضاوت و اهانت همسایگان خود، به‌ویژه مردان، قرار می‌گیرد، اما نه‌تنها سکوت نمی‌کند، بلکه تبدیل به زن مزرعه‌دار خشن و قدرتمندی می‌شود که حتی برای حق رأی زنان در آمریکا هم تلاش می‌کند. باربارا استانویک نیز که همواره تداعی‌کننده شخصیت زنان قوی و تأثیرگذار است، در ملکه گله‌داران مونتانا (آلن دوان) در مبارزه‌ای مردانه شرکت می‌کند، در چهل اسلحه (ساموئل فولر) با لباس تیره و کلاهی بر سر، مزرعه‌ای را به‌تنهایی اداره می‌کند، یا در فیلم تروپر هوک (چارلز مارکیز وارن) زن سفیدپوستی است که از هم‌زیستی با سرخ‌پوستان هراسی به خود راه نمی‌دهد.

زنان هفت‌تیرکش و مبارز

در تاریخ واقعی غرب وحشی زنانی هم حضور داشته‌اند که نه به عنوان مادر، همسر، معشوقه و نه به عنوان زنان کافه به شهرت رسیده‌اند. این زنان تفنگ‌داران و ششلول‌بندها و یاغیانی هستند که هم‌گام با مردان در مبارزات مهم غرب وحشی نقش اساسی ایفا کرده‌اند. سه پرسوناژ و اسطوره تاریخی آن دوران بل استار، کالامیتی جین و آنی اووکلی بودند که الهام‌بخش بسیاری از زنان فیلم وسترن شدند. به عنوان مثال، کلامیتی جین که از خشن‌ترین زنان تاریخ غرب به حساب می‌آید، علاوه بر این‌که تیرانداز ماهری بود، مهارت خاصی در شلاق زدن هم داشت که نبرد با بومیان سرخ‌پوست به عنوان یکی از مهم‌ترین مبارزات او در تاریخ آمریکا ثبت شده است. این شمایل تثبیت‌شده در طول تاریخ سینمای وسترن در آثار مهمی از فیلم دشت‌نشین (سیسیل بی. دمیل) تا بیل وحشی (والتر هیل) حضور داشته و تصویر این زن یاغی اغلب از سوی بازیگرانی همچون جین آرتور، ایوون دوکارلو، جین راسل و دوریس دی بر پرده نقش بسته است. هم‌چنین در دوران جنگ داخلی آمریکا برخی از زنان، خواسته یا ناخواسته در مسیری قرار می‌گیرند که باید در غیاب مردان، هم‌زمان به امور داخل و خارج از خانه رسیدگی کنند. در اسرار دریاچه محبوس (مایکل گوردون) گروهی از زن‌ها در مقابل محکومان فراری قرار می‌گیرند و درحالی‌که همسران آن‌ها پول کمی به دست می‌آورند، زنان و دختران خود را در دهکده‌ای دورافتاده در مقابل کوه‌های نوادا رها می‌کنند تا گروه به سرپرستی یک زن فلج با بازی اتل باریمور برای پیروزی در این نبرد مجبور به جنگیدن شوند. هر چند فیلم‌های وسترن مشهور و فراوانی با موضوع انتقام ساخته شده است، اما قهرمانان اغلب آن‌ها مردان هستند. بااین‌حال در تعدادی از آن‌ها می‌توان زنان مبارز و انتقام‌جو را دید. در فیلم کت بالو (الیوت سیلوراستاین) دختر جوانی که خود را برای آموزگاری آماده می‌کند، به دنبال مرگ پدرش به دست یک تبه‌کار، به کمک ششلول‌بندی الکلی و پیر درصدد انتقام برمی‌آید، یا در فیلم چابک‌دست و مرده (سام ریمی)، دختری به نام الن در یک مسابقه هفت‌تیرکشی شرکت می‌کند، اما هدف نهایی او انتقام مرگ پدرش از کلانتر تبه‌کار شهر است. هم‌چنین در هر دو نسخه فیلم شهامت واقعی (هنری ‌هاتاوی و برادران کوئن)، دختر نوجوانی یک مارشال دائم‌الخمر را استخدام می‌کند تا انتقام مرگ پدرش را بگیرد و برای رسیدن به این هدف خودش بیشترین کمک و فداکاری را انجام می‌دهد.

همان‌طور که در مقدمه ذکر شد، فیلم‌های وسترنِ کلاسیک بیشتر در جهانی مردانه سیر می‌کردند. به قول ویه نا در جانی گیتار (نیکلاس ری) «در غرب بهتر است آدم مرد باشد.» مخصوصاً در غرب وحشی که قانون جنگل بر آن حکم‌فرماست و همه برای بقا با هم می‌جنگند، زن نیز چاره‌ای جز این ندارد تا برای دوام آوردن و له نشدن زیر پای مردان خشن، یا به نقش حاشیه‌ای و دست‌دوم به عنوان همراهی برای مرد قناعت کند و زیر سایه حمایت او قرار گیرد، یا برای این‌که به بازی مردانه وارد شود، جا پای مردان بگذارد و دست به هر ترفندی هر چند غیراخلاقی و خشونت‌آمیز بزند. در واقع به‌ندرت برای فیلم‌سازان وضعیت زنان در جهان خشن و بدوی حاکم بر وسترن مهم بوده است و فیلم‌های اندکی رویکردی جدی در پرداخت به دشواری‌ها و چالش‌های پیش روی زنان داشتند که همواره در معرض تهدید و تجاوز از سوی مهاجمان و راهزنان، گرسنگی و بیماری و آلودگی در طول سفرها، بی‌پناهی و آوارگی و تنهایی در مزارع و کافه‌ها بودند. زنان برای وسترن‌سازان غالباً مهم نبودند؛ یا از آن‌ها به عنوان ناظرانی خنثی و منفعل استفاده می‌شد که تماشاگر صحنه‌های نبرد مردانه باشند و با حمایت و تبعیتشان قهرمانی شخصیت‌های مرد را پروبال دهند، یا در جایگاه قربانیانی ضعیف و در معرض خطر بودند که به شخصیت مرد برای انتقام‌جویی و مبارزه انگیزه می‌دادند و باید منتظر می‌ماندند تا به دست وسترنر شجاع نجات بیابند، یا مجبور می‌شدند برای این‌که از خود دفاع کنند و حقشان را بگیرند، زن بودن خود را انکار کنند و به قالب مردانه تن دهند. در واقع در تمام این نمونه‌ها حضور و نقش و جایگاه و کارکرد زنان در نسبت و وابستگی به مردها تعریف می‌شود و فقط در موارد خاصی مجال این را می‌یافتند که به عنوان یک زن آگاه و جسور دست به انتخاب بزنند و هویتی مستقل برای خود کسب کنند. بااین‌حال، وسترن‌های متأخر نشان می‌دهد که فیلم‌سازان بیشتری به زنان به عنوان شخصیت‌هایی فعال و پویا نگاه می‌کنند و می‌کوشند دنیای خشن و بدوی وسترن را از نگاه زنان نیز ببینند و درباره نقش و جایگاه آن‌ها بازنگری کنند.

تیتر مطلب از عنوان فیلم وسترن فرشتگان و قانون‌شکنان ساخته جی تی هومر برگرفته شده است.