فیلم زیر سایه ساخته بابک انوری (فیلمساز ایرانی ساکن بریتانیا) که برنده جایزه بفتای بهترین فیلم اول یک نویسنده، کارگردان یا تهیهکننده بریتانیایی در هفتادمین دوره بفتا شده، درباره زنی تنها با دخترکش در خانهای موشکزده در زمان جنگ ایران و عراق است که از طریق مولفههای ژانر وحشت، هراس و اضطراب و ناامنی را به نمایش میگذارد که زنان در حکومتهای توتالیتری تجربه میکنند. در صحنه آغازین فیلم، زن را با مقنعه سیاهی در دانشگاه میبینیم که تلاشش برای ادامه تحصیل پس از اخراجش بهخاطر انقلاب فرهنگی و فعالیتهای سیاسیاش ناکام میماند و بعد خسته و ناامید به خانه بازمیگردد و نزد همسایهشان میرود که مراقب دخترش بوده است و زن همسایه دلداریاش میدهد و میگوید «الان شرایط اینه ولی تو عادت نکن» و در همان لحظه زن دستش را به سوی مقنعهاش میبرد و آن را درمیآورد. درونمایه فیلم مبتنی بر سلطه نهاد قدرت بر زن به واسطه القای ایدئولوژی که در این فیلم بیش از هر چیزی در مسئله حجاب و پوشش نمود دارد، در همین سکانس ساده مطرح میشود و ما به کمک الگوی تسخیر زن توسط بیگانهای نامرئی که از ژانر وحشت برمیآید، در جریان چگونگی کنترل و نظارت و سرکوب زن از طریق تلقین ایده دروغین مصونیت ناشی از حجاب قرار میگیریم.
نظامهای توتالیتری علاوه بر استفاده از ابزار آشکار و خشن برای سرکوب جامعه مثل تهدید، بازداشت، شکنجه و مجازات، از روشهای پنهان و نامرئی نیز بهره میبرند که معمولا از طریق آموزش، خانواده، مذهب، رسانه و نهادهای فرهنگی و هنری و اجتماعی صورت میگیرد. در این روش دوم حکومت چنان باورها و عقاید و قوانین خود را به ذهن جامعه القا میکند و ذهنیت افراد را تحت تأثیر ایدئولوژی خود قرار میدهد که گفتمان قدرت در جامعه درونی میشود و افراد به ابزار سانسور و سرکوب خود درمیآیند و همان مفاهیمی را میپذیرند و اجرا میکنند که با آن مخالفند. در فیلم زیر سایه نیز شیده به وجود جن و نفوذش بر زندگی انسان که در داستان مابهازایی برای انقلاب است، باور ندارد و هر بار که دختر کوچکش درباره آن صحبت میکند و میگوید جن، عروسکش را برداشته است، با قاطعیت میگوید که جن وجود ندارد و خرافه و دروغ است.
در واقع او فکر میکند میتواند حریم شخصی خانهاش را از هجوم تبعات انقلابی که در بیرون از خانه رخ داده، در امان نگه دارد و اگر در خارج از خانه مجبور است به پوشش تحمیلی تن بدهد، داخل خانه به شیوه دلخواه خود لباس میپوشد اما کمکم نشانههای شبح «دیگری» که بر خانهشان سایه انداخته است و تهدیدشان میکند، شیده را میترساند و سیطره نفوذ تفکر انقلابی که در فیلم به عنوان عامل هراس تلقی میشود، خلوت شخصی زن را نیز در بر میگیرد و با سقوط موشکی در آپارتمانشان که شکافهایی در سقف خانه شیده به وجود میآورد، مرز میان خانه و جامعه از بین میرود و زن دیگر در خانه خود نیز احساس آزادی و امنیت نمیکند و مدام خود را زیر نظر کسی میبیند. آن ترکهای سقف مابهازایی برای گسستی است که در ذهن شیده میان باورش به عدم وجود دیگری کنترلگر به وجود میآید و هرچند او تلاش میکند با چسباندن نوارهای چسب بر روی شکافهای سقف، این گسست را در ذهن خود نیز ترمیم کند اما سویههای تهدیدگر عامل نامرئی هراس بیشتر میشود و درنهایت به جایی میرسد که شیده به بالای پشتبام خانه میرود و به حفره بزرگی که ناشی از سقوط موشک ایجاد شده، نگاه میکند و با مغاک سیاهی روبرو میشود که میخواهد او را درون خود ببلعد.
بنابراین فیلم زیر سایه را از این جهت میتوان تحلیل کرد که زیر نگاه دیگری بودن به عنوان یک پدیده اجتماعی در جوامع توتالیتری را در قالب یک امر روانی وحشتزا در فیلمی ترسناک بازنمایی میکند. انگار تمام چشمهای مراقبی که در جامعه ایران، زن را تحت نظر دارند و او را وامیدارند تا خود را بپوشاند، در نهان زندگیش به نیروهای شرورانهای تبدیل میشوند که خلوت او را هم تصاحب میکنند تا حتی در خانهاش نیز مجبور شود خود را بپوشاند و شیده به جایی میرسد که آنچه را که به دخترش میگوید باور نکن، خودش باور میکند و این، یعنی آن دیگری برتر که به او چشم دوخته، تا اعماق وجودش رسوخ میکند و او را تغییر میدهد. از جایی که جن در هیبت زنی با چادر و بدون صورت ظاهر میشود، انگار شیده با همزادش در جایگاه یک دیگری قدرتمند و مسلط روبرو شده است که میخواهد او را به همان شکل خود درآورد که شمایل مطلوب حکومت به عنوان زن مسلمان انقلابی است. یک صحنه کلیدی در فیلم وجود دارد که در درک این مفهوم تحت نفوذ دیگری بودن کمک زیادی میکند. همان شبی که زن وحشتزده و بی حجاب دخترش را در آغوش میگیرد و از ترس خانه جنزده به خیابان میگریزد، توسط افراد کمیته دستگیر میشود و به بازداشتگاه میرود و حاج آقا موقع بازخواست به او میگوید: «یک زن باید بیش از هر چیزی از نامحرم بترسد» و به زن چادر سیاهی میدهند و زن به خانه اش بازمیگردد و یکدفعه نگاهش به آینه میافتد و خود را میبیند و وحشت میکند. آن دیگری، آن نامحرم توانسته است او را به همان هیبت خود درآورد.
اما هرچند نظام قدرت از طریق گفتمانهای سرکوبگر خود، جامعه را تحت کنترل میگیرد ولی به تعبیر ترزا دولارتیس (نظریهپرداز نقد فمینیستی فیلم) عاملیت و خودمختاری افراد میتواند ساختار قدرت را متزلزل کند و خودبازنمایی جنسیتی اشخاص بر ساختار اجتماعی جنسیت تأثیر بگذارد و زنان به دلیل اینکه میان زن نوعی که برساخته حکومتهاست و زن واقعی تاریخی که ماهیت اصلی زنهاست، در نوسان هستند و به طور همزمان در درون و بیرون از ایدئولوژی جنسیت قرار میگیرند، توان از هم گسیختن قدرت را دارند و میتوانند در برابر آن مقاومت کنند. در فیلم نیز از جایی که نهاد قدرت در قالب جن/عامل هراس زندگی شیده را تحت سلطه میگیرد و به قصد تصاحب دخترش به او هجوم میآورد، شروع به مقاومت در برابر آن میکند. صحنهای که در خانه زده میشود و زن از داخل چشمی عبور کسی را می بیند و بعد از خانه بیرون میرود تا راه پلهها را نگاه کند و بهناگه جن وارد خانهاش میشود و در را به روی او میبندد و او را بیرون میکند، بهطور آشکارا نشان میدهد که چطور حریم شخصی افراد توسط ایدئولوژی قدرت تصاحب و اشغال میشود.
دختربچه به مادرش میگوید که تو نمیتوانی از من مراقبت کنی ولی او میتواند و همین جملات با صدای شوهر نیز که زن را فاحشه خطاب میکند، منعکس میشود و زن به خاطر اینکه شباهتی با الگوی ساختگی حکومت از زن ندارد، از هر سو مورد هجوم قرار میگیرد و مسئله کنترل زن از نهادهای اجتماعی به نهاد خانوادگی نیز انتقال مییابد و به خاطر سرپیچیاش از قانون حجاب، شایستگیاش به عنوان مادر خوب نیز زیر سوال میرود و مجازات میشود. در صحنهای که تسخیرشدگی دخترک در فیلم جنگیر را تداعی میکند و دختربچه مادرش را تهدید میکند که با آن زن نامرئی میرود و همه حرفهایی را که به او القا کردهاند، خطاب به مادرش میگوید و او را دروغگو مینامد و وقتی مادرش میخواهد جلویش را بگیرد، دختربچه به او حمله میکند و میخواهد او را خفه کند، سلطهگری «دیگری» بزرگ بر جامعه را میبینیم که چطور به آرامی باورهای افراد را با خود همسو میکند و به سمت خود میکشاند و علیه یکدیگر برمیانگیزاند و از آنها به عنوان بازوهای اجرایی سرکوب بهرهبرداری میکند.
اما مهمترین صحنه فیلم جایی است که وقتی دختربچه میان مادر و شبح زن، مادرش را انتخاب میکند و به سوی او میرود، جن به او حمله می کند و چادرش را روی دخترک میاندازد و او را در خود فرو میبرد و غرق میسازد و شیده به چادر جن حمله میکند و در میان چادری که بزرگ شده و همه جا را در بر گرفته است، دست و پا میزند و تقلا میکند تا خودش و دخترش را از ایدئولوژی تحمیلی و جبری حجاب که قصد سرکوبشان را دارد، نجات دهد و چادر را پاره میکند و با دخترک از آن بیرون میآید اما چادر محو میشود و به صورت باتلاقی درمیآید که زن را در خود میبلعد و این بار دختربچه است که دست دراز میکند و مادر را بیرون میکشد و هر دو از آن خانه نفرینشده خارج میشوند. هرچند در تصویر پایانی که دوربین از زن با روسری در ماشینش به عروسک بدون سر دخترک حرکت میکند، زن را همچنان در معرض خطر ناشی از کنترل توسط نهاد قدرت نشان میدهد که با بیچهره کردن زنان از طریق یکسانسازی پوشش تحمیلیشان در راستای سلب هویت فردی از آنها میکوشد تا به همان چیزی بدل شوند که حکومتهای تمامیتخواه میخواهند.
این مطلب، پیشتر در سایت رسانه پارسی منتشر شده است.