و عنکبوت آمد.01

تکثیر تفکر یک عنکبوت

تحلیل مستند «و عنکبوت آمد» ساخته مازیار بهاری

نزهت بادی

سعید حنایی در فاصله میان مرداد 1379 تا فروردین 1380 در شهر مهشد، 16 زن کارگر جنسی را به قتل رساند و در فروردین سال 1381 اعدام شد. تاکنون سه فیلم پیرامون سعید حنایی و قتل‌های زنجیره‌ای او ساخته شده است که اولین آن‌ها مستند عنکبوت آمد ساخته مازیار بهاری به حساب می‌آید و بعد از آن می‌توان به فیلم عنکبوت ساخته ابراهیم ایرج‌زاد و عنکبوت مقدس ساخته علی عباسی اشاره کرد. اهمیت مستند عنکبوت آمد فقط به این دلیل نیست که برای اولین بار به سراغ سعید حنایی می‌رود و در رویکردی گزارش‌وار و مستند، ما را در جریان پرونده قتل‌های زنجیره‌ای او می‌گذارد. بلکه ارزش فیلم در این است که از طریق گفت‌وگو با سعید حنایی و اعضای خانواده و اطرافیانش می‌کوشد تا علت و انگیزه او برای اقدام به قتل‌ها را واکاوی کند و از طریق روند تحلیل شخصیت و افکار و عقایدش، تأثیر ایدئولوژی مذهبی و حکومتی بر تصمیم و عملکرد او را نیز مورد کنکاش قرار می‌دهد. درواقع فیلم نشان می‌دهد که هرچند قتل‌های زنجیره‌ای زنان کارگر جنسی از دیدگاه مذهبی سعید حنایی برمی‌آید اما او نمونه پرورش‌یافته در جوامع تحت اداره حکومت‌های تمامیت‌خواه و بنیادگراست.
فیلم از طریق عکس‌ها نشان می‌دهد که سعید حنایی پیشینه مذهبی و سابقه حضور در جبهه‌های جنگ را دارد و پسرش از زبان او نقل‌قول می‌کند که “بابام می‌گفت وقتی زن‌های خیابانی را می‌دیدم، احساس می‌کردم پایش را پشت دوست رزمنده‌ام گذاشته. در این لحظه همه شهیدان در نظرم می‌اومدند و دست برنمی‌داشتم تا این زنان را نابود کنم”. این طرز فکر کاملا از پروپاگاندای حکومتی برمی‌آید که در تمام سال‌های پس از جنگ دست به ترویج این موضوع زده که بی‌حجابی یا روابط آزاد زنان، خیانت به خون شهیدان است و با این کار، اعتقادات و باورهای مذهبی مردم را علیه زنان برانگیخته است. اعتبار و حقانیتی که حکومت به دیدگاه‌های مذهبی می‌دهد و آن را برتر از دیدگاه‌ها و عقاید موجود در جامعه می‌نمایاند، باعث می‌شود که عده‌ای از افراد مذهبی به خود حق دهند که در زندگی خصوصی دیگران دخالت کنند و پوشش و روابط و سبک زندگی افراد غیر از خود را تهدیدی برای جامعه ببینند. مخصوصا درباره زنان با این دیدگاه واپس‌گرا مواجه هستیم که زنان متفاوت از الگوی زن مسلمان و باحجاب، کانون خانواده و نهاد جامعه را به خطر می‌اندازند و مردان را به گناه و فساد می‌کشانند.
سعید حنایی نیز زنان کارگر جنسی را مقصر و مسبب فساد و فحشا می‌داند که امنیت محله و مردان و خانواده‌ها را از بین بردند. او درباره مردانی که طالب این زنان هستند و برای رابطه جنسی با آن‌ها پول پرداخت می‌کنند، صحبت نمی‌کند و به نقش آن‌ها در تداوم پدیده روسپیگری اهمیتی نمی‌دهد. فقط یک بار اشاره می‌کند که در ابتدا به سراغ این مردان رفته تا آن‌ها را از بین ببرد اما وقتی کتک خورده و ماشینش خسارت دیده، از آن‌ها چشم پوشیده و سراغ زنان کارگر جنسی رفته که آسیب‌پذیر و بی‌دفاع هستند. درواقع در فساد و فحشایی که سعید حنایی ادعای مبارزه با آن را دارد، مردان متقاضی رابطه جنسی خیابانی حذف می شوند و فاسد و گناهکار و مستوجب مجازات به حساب نمی‌آیند. زیرا زنان همواره باعث تحریک و وسوسه مردان به گناه و فساد و فحشا می شوند و دین و تقوایشان را تهدید می‌کنند و آن‌ها را از همسر و فرزند و خانواده می‌ربایند و امنیت و پاکی جامعه را نابود می‌کنند.
سعید حنایی در اشاره‌ای کوتاه و گذرا می‌گوید که چون زورش به مردها نرسید، رهایشان کرد و به سراغ زن‌ها رفت. اما دلیل پرهیز سعید حنایی از مجازات مردان فقط این نیست. بلکه او می‌داند که اجازه کشتن مردان طالب رابطه جنسی با زنان را ندارد و از نظر قانونی و شرعی حمایتی دریافت نمی‌کند. اما زنان کارگر جنسی از نظر قانون و شریعت، مهدورالدم به حساب می‌آیند و ریختن خونشان مباح است. به همین دلیل بسیاری از کاسبان محله و یا اعضای خانواده‌اش در اظهارنظر درباره کار سعید حنایی، او را تأیید می‌کنند و می‌گویند کار بدی نکرده که این زنان فاسد را کشته و فقط بی‌قانونی کرده است. یعنی تنها خلافی که سعید حنایی مرتکب شده، این است که بدون اجازه قانون، آن را اجرا کرده. وگرنه هیچ‌کس در درست بودن قانون کشتن زنان زناکار بر اساس تلقی عمومی تردیدی ندارد. بنابراین رویا کریمی مجد به‌درستی مطرح می‌کند که “چون روسپیگری جرم به حساب می‌آید، این زن‌ها بعد از خشونت و آزار نمی‌توانند به هیچ جایی مراجعه کنند و سعید حنایی به سراغ بی‌دفاع‌ترین افراد می‌رود”.
در ماجرای سعید حنایی نیز می‌بینیم که با چه اعتمادبه‌نفس و دیدگاه حق‌به‌جانبی از کار خود دفاع می‌کند و از عقیده‌اش عقب نمی‌نشیند و از اینکه جامعه را از زنان فاسد پاک کرده، احساس غرور و افتخار دارد. در تمام لحظات فیلم که عکس‌های منتشر شده از او در روزنامه‌ها یا تصویرش در برابر دوربین را می‌بینیم، با مردی مواجه هستیم که سرش را بالا گرفته است و طوری رفتار می‌کند که گویی در حال دیدن یک قهرمان هستیم. او چه زمانی که در دادگاه با قاضی سخن می‌گوید و چه زمانی که با رویا کریمی مجد به عنوان روزنامه‌نگار گفت‌وگو می‌کند، هرگز خود را در جایگاه یک مجرم و محکوم نمی‌بیند و توجه به زبان بدن و میمیک‌های صورت و نحوه بیان او کمک می‌کند که دریابیم تا چه حدی از درستی کار خود مطمئن است. رویا کریمی مجد نحوه ورود او به دادگاه را شبیه بازگشت حجاج از مراسم پرافتخار حج و غرور در رفتارش را ناشی از تشرف به یک مقام مذهبی بزرگ تعبیر می‌کند.
اما این اعتماد‌به‌نفس عجیب سعید حنایی از کجا می‌آید؟ بخش مهمی آن از تأییدی برمی‌آید که او از خانواده و اطرافیان و جامعه می‌گیرد. مادرش می‌گوید “خواب دیدم که به من گفتند سعید به آیه‌های قرآن عمل کرده که آدم کشته” و برادرش می‌گوید “سعید، آدم نکشته، بلکه فساد را از بین برده” و پسرش می‌گوید که “کاری که بابام کرده، کار یک مرد بزرگه و مثل حسین فهمیده خودش را فدای این ممکلت کرده”. یکی از لحظات مهم فیلم، جایی است که همسر سعید حنایی تعریف می‌کند که فکر می‌کرده بعد از این ماجرا دیگر نمی‌توانند سرشان را بالا بگیرند اما وقتی پسرش در محله می‌چرخد، همه به او می‌گویند سرت را بالا بگیر، پدرت کار خوبی کرده. با چنین رویکردی است که سعید حنایی برای خود وجهه‌ای مقدس قائل است و کارش را عمل کردن به وظیفه شرعی‌اش می‌داند و در پاسخ به اینکه چرا به محل پیدا کردن جنازه می‌رفته، جواب می‌دهد “می‌خواستم واکنش مردم را ببینم. خیلی از مردم یا مأموران تحسین می‌کردند و می‌گفتند دستش درد نکنه که داره اینا رو از بین می‌بره و این باعث تشویقم می‌شد”.

عنکبوت مقدس11

در چند صحنه از فیلم قاضی روحانی دادگاه تلاش می‌کند تا ارتباط عمل سعید حنایی با پیشینه مذهبی و انقلابی او را رد کند و به مخاطب بباوراند که تصمیم او یک اقدام خودسرانه بوده است و از سوی حکومت و قانون قابل تأیید نیست. اما تلاش او ناکام می‌ماند و مخاطب بر اساس شناختی که از مواجهه نظام با زنان دارد، اقدام سعید حنایی را کاملا هم‌سو با عملکرد حکومت در زمینه امر به معروف و نهی از منکر می‌داند. وقتی حکومتی مدام نحوه پوشش، روابط و سبک زندگی مردم مخصوصا زنان را کنترل می‌کند و زنان را به بهانه پاکدامنی و نجابت تحت فشار می‌گذارد، افرادی از دل این روند سربرمی‌آورند که به خود حق هر کاری به قصد اصلاح و پاکسازی جامعه از فساد می‌دهند.
بنابراین هرچند در ظاهر عمل سعید حنایی خودسرانه به نظر می‌رسد اما او پیش‌تر مجوز اعمالش را از حکومت گرفته است. همان‌طور که در صحنه‌ای از فیلم مادر سعید حنایی در دفاع از عمل او می‌گوید “من خودم که زن هستم، وقتی دخترها را پای تلفن همگانی در حال قرار گذاشتن با جوان‌ها می‌بینم، آنقدر خشمم بالا می‌آید که اگر از اجتماع نمی‌ترسیدم، موهایشان را می‌کندم و تکه‌تکه‌شان می‌کردم”. نفرت و خشم مادر از زنان با سبک زندگی آزاد دقیقا در راستای همان نفرت‌پراکنی دیرینه‌ای است که متولیان حکومتی در میان جامعه رواج می‌دهند و با سوءاستفاده از باور دینی مردم، آن‌ها را علیه هم می‌شورانند و از گروه‌های مذهبی می‌خواهند با زنانی که به ظاهر شریعت پایبند نیستند، برخورد خشونت‌آمیز کنند. حرف‌های مادر، ما را به یاد پاره کردن شلوارهای جین، بریدن موهای زنان، شلاق زدن، گشتن ماشین‌های مردم، به هم ریختن مهمانی‌ها وپارتی‌ها و عروسی‌ها مختلط، ماشین‌های گشت ارشاد، به زور گرفتن حیوانات خانگی از صاحبانشان در خیابان‌ها و رفتارهای خشن و بازدارنده دیگری می‌اندازد که پس از انقلاب در جامعه شایع شد.
صحنه‌ای که پسر سعید حنایی به جای پدرش در خانه، صحنه جرم را بازسازی می‌کند، هولناک است. این اتفاق فقط در فیلم رخ نمی‌دهد که او جلوی دوربین چگونگی قتل را برای ما تعریف می‌کند و دست به تقلید و تکرار کارهای پدرش می‌زند. بلکه در ذهن او نیز میل و باور به دنباله‌روی و ادامه کارهای پدر وجود دارد. پسر بعد از اینکه با آرامش و خونسردی روند قتل را با تمام جزئیات نشان می‌دهد، رو به دوربین می‌ایستد و می‌گوید “کلا دو ساعت مهلت داشته تا یک مفسد فی الارض را از جامعه نیست و نابود کند”. اینجاست که می‌بینیم سعید حنایی فقط یک فرد نیست که با اعدام و حذف او، پرونده قتل‌های زنجیره‌ای زنان پایان بیابد. او نماینده یک تفکر افراطی خطرناک است وبا پشتوانه مذهبی که از حکومت می‌گیرد، خود را مأمور اجرای حکم و قانون درباره زنان فاسد و گناه‌کار از نظر خودش می‌داند. پسر سعید حنایی خیره در دوربین و چشمان مخاطبان می‌گوید “اگر مسئولین به وضعیت این زنان رسیدگی کردند که فبها، وگرنه سعید حنایی‌های دیگری هستند” و بعد با لبخند ادامه می‌دهد “در طول این مدت ده بیست نفر به خودم پیشنهاد دادند که راه بابام رو ادامه بدم”.
فیلم عکس‌هایی از زنان کارگر جنسی مقتول را پشت سر هم نشانمان می‌دهد. زنانی ساده و عادی که هیچ شباهتی به شمایل زنان انگ خورده با ننگ روسپی و فاحشه و تن‌فروش ندارند. رنج در چهره‌ها و اندوه در چشمهایشان، نشان می‌دهد قبل از آن‌که قربانی خشونت سعید حنایی شوند، قربانی فقر و تبعیض و بی‌عدالتی شدند. فیلم در کنار روایت سعید حنایی و قتل‌های زنجیره‌ای‌اش پیرامون زنان کارگر جنسی، به سراغ مهستی زن جوان کارگر جنسی می‌رود تا مخاطب فرصت بیابد بی‌واسطه با وضعیت چنین زنانی روبرو شود. رویا کریمی مجد، او را صاحب زیباترین چشم‌ها و فجیع‌ترین بدن‌ها توصیف می‌کند و در فیلم تصویر بدن پر از جراحت و زخم و آسیب او را می‌بینیم. بدنی که برای نابود شدن نیازی به سعید حنایی‌ها ندارد و پیش‌تر توسط مردان نزدیک زندگی‌اش از بین رفته است. بدنی که در طول عمر کوتاه 18 ساله‌اش فقط کالایی برای رد و بدل شدن میان مردها بوده است: از پدر به شوهر و از شوهر به مردان خیابانی.
درست است که همه زن‌ها مسیر زندگی‌شان شبیه مهستی نخواهد بود اما با همه زنان به صورت بدن‌های بی‌صاحبی رفتار می‌شود که مردان مالک آن هستند. چه وقتی پدر و برادر و عمو ومردان فامیل درباره پوشش و روابط زنان غیرت می‌ورزند، چه وقتی مردان خیابان با مزاحمت و متلک و دستمالی و تجاوز، زنان را مورد خشونت قرار می دهند، چه وقتی که نهادهای حکومتی تحت عنوان صیانت از کرامت زن، آن‌ها را تحت کنترل و نظارت می‌گیرند و چه وقتی که مردانی همچون سعید حنایی‌ها، زنان را مسبب فساد و فحشا می‌دانند و با قتل‌ها و اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای به پاک‌سازی جامعه اقدام می‌کنند. تصویر ناخن‌های لاک‌زده پای زنی پر از زخم و خون‌مردگی و جراحت، به خوبی وضعیت اندوهبار زنان کارگر جنسی را در جامعه‌ای نشان می‌دهد که همواره به مردان برای ارضای میل جنسی‌شان آزادی و اختیار بیش از اندازه می‌دهد اما زنان را برای تن دادن به رابطه جنسی از سر اجبار مجازات و سنگسار می‌کند.
مازیار بهاری بارها دوربینش را در فضای عمومی شهر مشهد می‌چرخاند و وقوع اتفاقات در شهر مشهد با پس‌زمینه مذهبی‌اش، به ما این مجال را می‌دهد که مسئله سعید حنایی را فراتر از فرد ببینیم و از ماجرای او در گذشته به تحلیل وضعیت امروز در مشهد برسیم که آشکارا به یک امارت اسلامی خودمختار بدل شده است و روز به روز عرصه برای ساکنان مشهد مخصوصا زنان دشوارتر می‌شود. امام جمعه مشهد سال‌هاست که احساسات مذهبی جامعه را علیه برخورد خشونت‌آمیز با زنان تحریک می‌کند و با حرف‌هایش به هر کسی مجوز می‌دهد که خود برای مبارزه با بی‌حجابی، رقص، آواز، ورزش و روابط زنان وارد میدان شود و اخیرا نیز آشکارا اعلام کرده است که در بحث حجاب منتظر نیروی انتظامی نمانید. درواقع ما با تربیت سیستماتیک آتش به اختیارهایی روبرو هستیم که هر کدام ظرفیت تبدیل شدن به سعید حنایی را دارند و برای خود رسالت و وظیفه اصلاح و پاکسازی جامعه را قائل هستند. بنابراین خطری که جامعه ایران را تهدید می کند، فردی مثل سعید حنایی نیست که دست به قتل‌های زنجیره‌ای می‌زند. بلکه تفکری است که هزاران نفر همچون او را می‌پروراند و تکثیر می‌کند و تداوم می‌بخشد.

این مطلب پیش‌تر در سایت رسانه پارسی منتشر شده است