گارینه نظریان مدیر پخش فیلم کمپانی امریکایی رایز فیلم در نیویورک و بنیانگذار و مدیر عامل کمپانی ونرافیلمز است که بر نمایش فیلمهای فیلمسازان زن ایرانی تمرکز دارد. او کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد مطالعات فیلم و کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه از دانشگاه کلمبیای نیویورک دارد و سالهاست به عنوان پخشکننده در زمینه معرفی و عرضه فیلمهای زنان ایرانی فعالیت میکند و تا کنون پخش فیلمهای شاخصی مثل توران خانم (رخشان بنی اعتماد)، بنفشه آفریقایی (مونا زندی حقیقی)، از صفر تا سکو (سحر مصیبی) و یهوا (آناهید آباد) را بر عهده داشته است. گفتوگویی که میخوانید، حاصل بحث ما پیرامون حرفه و سابقه ایشان و زنان پخشکننده در سینماست که امیدوارم به شناخت مخاطبان از حضور زنان در عرصه پخش فیلم و دستاوردهایشان کمک کند.
***
لطفا در ابتدا برای مخاطبان بیان کن که پخشکننده فیلم دقیقا چه کاری انجام میدهد و چه نقش و مسئولیتی در سینما بر عهده دارد؟
امیدوارم که بتوانم جواب خوبی بدهم. چون دنیای بزرگی است. نقش اصلی پخشکننده این است که فیلم را به دست بینندهها برساند. وقتی فیلمی تولید میشود، بدون پخشکننده نمیتواند به جاهای دیگر و کشورهای مختلف دنیا سفر کند و به سینماها و خانههای آدمهای دیگر برود. اگر بخواهیم عمومی صحبت کنیم، مانند محصولی است که تولید شده تا به دست مصرف کننده برسد. نود درصد فیلمسازان دوست دارند فیلمشان که ساخته شده است، توسط آدمهای مختلف در دنیا دیده شود و دربارهاش نظر بدهند و شاید ده درصد هستند که میگویند برایشان مهم نیست که فیلمشان دیده شود و بگویند من برای خودم فیلم میسازم. اما مهمترین کار پخشکننده این است که فیلم را به دست مخاطبانی برساند که فیلم برایشان ساخته شده است. چون هر فیلمی جایگاهی دارد و پخشکننده باید بداند که کجا آن را عرضه کند که مخاطب منتظر دیدن آن است. شناختن و دانشتن سلیقه مخاطب در کار پخشکننده خیلی مهم است.
پخشکننده چطور به این شناخت سلیقه مخاطب دست پیدا میکند؟
متفاوت است. بیشتر ازطریق لوکیشنی که در آن هستید و سالها در آن زندگی کردهاید و میشناسید، حاصل میشود. مثلا من بر پخش فیلم در آمریکا و کانادا تمرکز دارم. چون با فرهنگ اینجا آشنایی دارم و مثلا نمیتوانم برای کره جنوبی فیلم ایرانی ببرم. چون شناختی از آنجا ندارم و اصلا نمیدانم که مخاطب کرهای ممکن است چه نوع فیلم ایرانی را دوست داشته باشد. این آَشنایی و شناختی که از مخاطب به دست میآوریم، انگار بر اساس تحقیقی است که در طول زندگی در آن فضا به دست آوردیم. در کنار آن به آمارها نگاه میکنیم که مخاطبی که قرار است فیلمها را به آنها عرضه کنیم، چه سیلقهای دارد و چه نوع فیلمهایی از جاهای مختلف دنیا در آن جا موفق بوده و از چه قصههایی استقبال شده است. گاهی هم به طور میدانی از مخاطبان درباره فیلمها و سریالهایی که دیدهاند، سوال میپرسیم و سلیقه هایشان در فستیوالها را بررسی میکنیم و در آخر نظرسنجی میکنیم و به آماری دست پیدا میکنیم. به نظرم مهم ترین عامل شناسایی مکانی است که پخشکننده میخواهد در آن جا فیلمی را عرضه کند. مثلا اگر من ایرانی هستم و در آمریکا زندگی میکنم، شناختی از فضای امریکا دارم و میتوانم به نوعی این دو فرهنگ را به هم وصل کنم. به ظنرم خیلی مهم است که پخشکننده حضور فیزیکی در آن مکان داشته باشد و با فرهنگ حاکم بر آن محیط آشنا باشد.
چقدر این انتخابها تحت تأثیر سلیقه مخاطب و مارکتینگ جهانی است و تا چه حدی پخشکننده میتواند در شکل گیری سلیقه مخاطب تأثیرگذار باشد و به آن جهت بدهد؟
نمیدانم چقدر ما به عنوان پخشکننده تاثیرگذار هستیم. ما در امریکا تفکیک داریم و یک سری پخشکننده در بخش میناستریم داریم، مثل شرکتهای بزرگ سرچ لایت و وارنر برادرز که فیلمهای مشخصی را پخش میکنند، بیبنده مشخصی هم دارند. روند کاریشان خیلی مشخص است و میدانیم چه فیلمهایی تولید میکنند و قرار است به دست چه مخاطبی برسد. در این دنیای مربوط به جریان اصلی سینمای امریکا نمیتوان تاثیر عمیقی ایجاد کرد و تاثیر زیادی گذاشت. چون اینجا یک دنیای بزرگ مربوط به جریان اصلی وجود دارد که یکی از بزرگترین تولید کننده و مصرف کنندههای فیلم سرگرمی به حساب میآید و سخت است که در این دنیای بزرگ تغییر ایجاد کرد. اما ما اینجا پخشکنندههایی مستقلی هم داریم که فیلمهای خیلی خاصی را پخش میکنند. در آن جا حق انتخاب بیشتری وجود دارد و آنها تا حدودی میتوانند تاثیر بگذارند. مثلا فیلمهایی را از جاهای مختلف دنیا میآورند و معرفی میکنند. شاید 20 سال پیش آشنایی خاصی با سینمای ایران نبود و پخشکنندهای که برای اولین بار فیلمی از ایران را برای پخش میآورد، در معرفی سینمای ایران به آمریکا موثر است و ببیندگانی که به دنبال آشنایی با فضاهای جدید هستند، از این فیلمها استقبال میکنند. بنابراین پخشکننده های مستقل امریکا مهماند و نقش تاثیرگذاری در معرفی سینمای کشورهای دیگر به بیننده امریکایی دارند ولی در شکل کلی بخواهیم درباره این موضع حرف بزنیم، با آشنایی که من از امریکا دارم، به نظرم این تاثیر خیلی آرام آرام اتفاق میافتد. ولی موضوع این است که این جریان مستقل بر جریان میناستریم در جاهایی تأثیر میگذارد. مثلا اینکه میبینیم در مجموعه فیلمهای مارول، سوپر وومن ساخته میشود، از تاثیر همین جریانهای کوچک مستقل است. چون همیشه در جریان اصلی قهرمانها، سوپر من بودند و الان بدنه اصلی امریکا هم دارد به چیزهایی توجه نشان میدهد که پیشتر رایج نبود.
تو کارت را به عنوان دستیار کارگردان و منشیصحنه در سینمای ایران شروع کردی. چطور شد که بعد از اقامتت در امریکا وارد عرصه پخش فیلم شدی؟
من در ایران درس کارگردانی خوانده بودم و فیلمسازی هم میکردم و همیشه دوست داشتم فیلم بسازم و وقتی امریکا آمدم و و برای مدت زیادی درس خواندم و همینطور که اشاره کردی، چندین مدرک گرفتم نمیدانم که چرا اینقدر مدرک گرفتم (با خنده). من در دانشگاه، مطالعات فیلم و خاورمیانه خواندم ولی با بچههای فیلمسازی کلمبیا ارتباط داشتم، برایشان ادیت میکردم، منشیصحنه بودم و کارهای مختلفی میکردم. در دورهای که دانشجو بودم و این کارها را میکردم، همه چیز خوب بود. وقتی درسم تمام شد، فکر میکردم که همچنان میتوانم مثل زمانی که در ایران بودم، فیلم بسازم و شروع به کار در فیلمسازی کردم. در نیویورک مثل هالیوود نیست که همه چیز سازماندهی و منظم شده باشد و اینجا معمولا همه چیز بدون برنامه ریزی پیش میرود به من سخت میگذشت. مثلا من در آخرین فیلمی که کار کردم، منشیصحنه بودم و به خارج از نیویورک رفتیم و در آن جا خانه بزرگی را اجاره کردند که اصلا امکانات مناسبی نداشت و اتاقهایش دستگیره در نداشت و نمیشد قفل کرد و ما حدود 15 نفر در آن خانه زندگی میکردیم ولی یک حمام و دستشویی داشت. برای من عجیب بود که ما در ایران در شرایط بهتر و راحتتری کار میکردیم و من تازه شکایت داشتم ولی اینجا سختتر بود. با اینکه اینجا گروههای کوچک و جوان بودند و کارهای خاص و تازه میکردند و من دوست داشتم با آنها کار کنم و دلم نمیخواست جزوی از جریان میناستریم باشم و با وجودی که لذت میبردم اما در هنگام تولید خیلی سخت میگذشت. واقعیت این است که من از این مدل زندگی خسته شده بودم. از اینکه یک هفته شبها کار کنیم و بعد یک هفته روزها کار کنیم و زندگی هیچ نظم و برنامه ریزی نداشته باشد و مدام برنامه تولد و عروسی و تفریح را حذف کنیم. برای کسانی که فیلم میسازند، خیلی احترام قائلم. چون به نظرم از سخت ترین کارهای دنیا است ولی برای خودم دیگر قابل تحمل نبود و توانش را نداشتم و دلم میخواست زندگی روتین و منظمی داشته باشم. بنابراین به این نتیجه رسیدم که کار دیگری انجام بدهم که مورد علاقه من باشد. من به خاطر دورههای مختلفی که در فستیوالها حضور داشتم، با آن فضا آشنا بودم و شروع کردم به فرستادن فیلمهای ایرانی و کم کم در همین کار ماندم و دیدم این کار را دوست دارم و حس کردم شاید بتوانم تغییر ایجاد کنم. در واقع اینجوری نبود که از قبل برای کار به عنوان پخشکننده فکر کرده باشم و با برنامه ریزی پیش رفته باشم و خودش برایم پیش آمد.
به عنوان یک زن مهاجر ورودت به این عرصه راحت بود؟ چه چالشهایی را پیش رو داشتی؟
خیلی سوال خوبی است و جای حرف زیادی دارد. من به عنوان زن نه ولی به عنوان مهاجر حتما. جالب است که اینجا برعکس ایران بود. من در ایران همیشه حس میکردم که طور دیگری به زن نگاه میشود مثلا به عنوان دستیار زن نمیتوانستم به جاهای عجیب و غریب بروم و زن بودن برایم محدودیت میآورد ولی به عنوان یک ارمنی همیشه با آغوش باز روبرو بودم. در آمریکا روند کاملا وارونهای برایم اتفاق افتاد. به هر حال چالشهایی برایم به عنوان زن وجود داشت ولی مشکلی جدی نداشتم که بخواهم با آن بجنگم و در جاهای مختلف اساتید و فیلمسازان و مدیران زن میدیدم که نقش های مهمی داشتند و کار برایم سخت نبود ولی به عنوان مهاجر با چالشهای خیلی زیادی روبرو بودم. با اینکه زبان انگلیسی من خیلی خوب بود ولی چون زبان اصلیام نبود، همیشه چالشهایی را برایم پیش میآورد. بارها برای کار مصاحبه رفتم ولی پذیرفته نمیشدم. وقتی در کمپانی فیلم رایز استخدام شدم، به آنها گفتم که من به عنوان یک مهاجر و یک غیرسفید امریکایی چالش زیادی داشتم تا شما من را استخدام کردید. کمپانی فیلم رایز خیلی بزرگ است و حدود صد نفر در آن کار میکنند اما من تنها فرد غیرامریکایی هستم. به هر حال این ماجرا مسئله مهمی در امریکاست. هرچند ما به عنوان مهاجر از امتیازاتی نیز برخوردار هستیم ولی این چالشها وجود دارد. البته به صورت قانونی مطرح نیست و نمیتوانند جلوی کارت را بگیرند و مانعی برایت ایجاد کند اما موانع درونی وجود دارد.
برای انتخاب فیلمها در کمپانی فیلم رایز، آزادی عمل داری یا باید در چارچوب تعیین شده عمل کنی؟
به هر حال قوانینی داریم و انتخاب اصلی دست رییس فیلم رایز به عنوان تصمیم گیرنده است که نگاه متفاوتی نسبت به من دارد. ولی با اینکه یک طرح مشخص وجود دارد، همیشه این امکان هست که پیشنهادهایی بدهیم و کمپانی هم خوشش بیاید و در آن طرح اصلی کار تغییر ایجاد کنیم. مثلا بگوییم که احتیاج به فیلمهای زنان غیر سفید هم داریم و برایش بتوانیم دلیل بیاوریم و بقبولانیم که شاید این فیلمها برای کمپانی پول نیاورد ولی ویترین خوبی خواهد بود. چون فستیوالهای آمریکا وظایفی دارند، مثل اینکه باید بخشی از کارشان به فیلم درباره زنان یا فیلمساز زن یا صداهای جدید اختصاص داشته باشند. من حق انتخاب صد در صد ندارم ولی در جاهایی هم آزادی عمل دارم که از آن استفاده میکنم. مثلا من خیلی میجنگم تا از فیلمساز زن بیشتر استفاده کنیم و دلیل میآورم که فیلم یک زن در جشنوارههای بیشتری شرکت میکند و ما میتوانیم پول بیشتری به دست بیاوریم و همین دلیل برای قانع کردن مدیر کمپانی کافی است ولی همانطورکه گفتم کسی که در رأس امور قرار دارد، مرد است و او تصمیمهای اصلی را میگیرد.
چقدر حضور زنان در رأس امور و جایگاههای مدیریتی رایج است؟
خیلی رایج است. نمونه خوبی که میتوانم برایت مثال بزنم، کمپانی نیان است که قبلا به صورت مستقل کار میکردند ولی الان جزئی از میناستریم شدند و همیشه فیلمهای خارجی و فیلمهای خیلی خاص امریکایی را پخش میکنند.این کمپانی نیان یکی از بهترینها و مهمترین پخشکننده های امریکا هستند که همه اعضای آن هستند و فیلم تیتان را پخش کردند که جایزه کن را گرفته است و الان دارند تلاش میکنند که فیلم در اسکار دیده شود. قبلا هم پخشکننده فیلم انگل بودند که جایزه بهترین فیلم خارجی زبان اسکار را گرفته است و توانستهاند تغییر ایجاد کنند. یک کمپانی دیگر هم به نام دادافیلمز است که آنها هم همگی زن هستند، یا میتوانم از وومن میک موویز نام ببرم. ولی باز هم سرمایهگذار اصلی این کمپانیها زن نیست و یک مرد در رأس قرار دارد که البته میتوان آنها را راضی و قانع کرد که کارهای مدنظر ما را انجام دهند و میبینیم که نیان این کار را کرده است. یعنی در خیلی از کمپانیها میبینیم که هرچند یک مرد صاحب آن است اما زنان هستند که دارند کارهای مهم را انجام میدهند.
این زنانی که در جایگاه های مدیریتی قرا می گیرند و تعداشان زیاد هم است، چقدر در بهبود وضعیت زنان تاثیر میگذارند؟ چون ما گاهی تعداد زن زیادی داریم ولی کاری برای زنان نمیکنند و آن کمیت زیاد به کیفیت بهتر منجر نمیشود. آیا این زنان که در رآس امور قرار میگیرند، به مشارکت بیشتر زنان در سینما یا اصلاح تصویر زنان در سینما کمکی میکنند؟
این به سرعت اتفاق نمی افتد. ما تعداد زیادی زن داریم ولی زنانی که در مقام کارگردان یا جایگاههای مدیریتی باشند، هنوز کم هستند. اتفاقی مثل برنده شدن کلوئه ژائو برای سرزمین آواره ها چند سال یکبار اتفاق میافتد. من فکر نمیکنم تنها به صرف حضور زنان در راس کمپانی ها تغییری ایجاد شود ولی آرام آرام تأثیر غیرمستقیم میگذارد. یعنی اینطور نیست که چون ما کمپانی نیان را داریم که تمام اعضایش زن هستند، لزوما به بحث زنان کمک میکنند. چون رویکردشان آن نیست. در حالی که کمپانی ومن میک موویز فقط بر فیلمهای زنان تمرکز دارند و این موضوع باعث میشود که فیلمسازان زن بیشتری مطرح شوند و بتواند جایزه بگیرند. اما به نظر من حضور زنان در رأس امور حتما منجر به تغییر نمیشود، بلکه باعث میشود گفتگوهایی درباره زنان شکل بگیرد و درباره آنان بیشتر حرف زده میشود. یعنی به طور غیرمستقیم تاثیر دارد. حداقل تاثیرش این است که زنان شاغل میشوند و در سینما کار میکنند و تعدادشان بیشتر میشود.
البته اصراری بر فیلمسازان زن نیست. چون ممکن است فیلمی را از مردی ببینیم که تصویر درستی از زن نشان دهد. منظور من تغییر فرهنگ درباره زنان است و فکر میکنم جدا از آن تاثیر غیرمستقیم، زمانی میتوانیم تاثیر مستقیم را ببینم که کسانی در رأس امور قرار بگیرند که قصد و هدف تغییر وضعیت زنان را داشته باشند و بخواهند که از موقعیت ویژه ای که به دست آوردند، بخواهند برای برابری خواهی و رفع تبعیض جنسیتی بهره ببرند. چون بارها دیدهایم زنانی به جایگاه های مدیریتی برتر میرسند اما فقط موقعیت ممتازی برای خودشان به عنوان یک زن به حساب میآید و برای زنان دیگر قدمی برنمیدارند. چون اساسا این ذهنیت را ندارند که بخواهند مسیری را برای زنان دیگر باز کنند.
شاید یک زن که در رأس قرار گرفته است، این ذهنیت را نداشته باشد که برای زنان کاری بکند ولی برای زنان دیگر این ذهنیت به وجود میآید که می توانند در چنین جایگاهی قرار بگیرند. مثل استاندار نیویورک که عوض شد و یک زن جای او را گرفت و کتی هوکول، اولین زن استاندار نیویورک است و شاید او برای زنان طرح خاصی نداشته باشد ولی دیگران میبینند که میشود مدیریت مهمی برای اولین بار به یک زن برسد و این موضوع، راه را برای زنان دیگر باز میکند که ما هم میتوانیم گاورنر شویم و شاید گاورنر بعدی بتواند برای زنان کاری بکند. بنابراین صرف حضور زنان در جایگاه های برتر تأثیر میگذارد اما تو درست میگویی که این حضور حتما منجر به ارائه تصویر درستی از زنان میشود. ولی میخواهم به یک نکته مهم اشاره کنم. مثلا وقتی ما در جلسات انتخاب فیلم هستیم، بسیار دقت میکنیم که بیبینم فیلمها از نظر کمپانیهای دیگر چطور دیده میشوند. یعنی حتی اگر یه سری چیزها برای کمپانی ما مهم نباشد، اما نظر و قضاوت کمپانیهای دیگر درباره کار ما اهمیت دارد و اگر فیلمی تصویر منفی از سیاهان، زنان، مهاجران و گرایشهای جنسی نشان میدهد، ما انتخاب نمیکنیم.
ما یک کلیشهای داریم که مطرح میکند که زنان هوش اقتصادی و توانایی بازاریابی و سرمایهگذاری ندارند و از آن جا که کارهایی مثل تهیه و پخش فیلم با بازار و سرمایه و پول و تجارت در ارتباط است، معمولا در حیطههای مردانه تعریف میشوند. در حالی که میبینیم زن ها خیلی خوب در این عرصه کار میکنند. آیا در آنجا هم چنین ذهنیتی وجود دارد که زنان مدیریت مالی خوبی ندارند و پول و سرمایه باید همیشه در دست مردها باشد؟
در ایران چون با نوعی تقسیم بندی جنسیتی روبرو هستیم و افراد با این مفاهیم بزرگ میشوند و به آنها عادت میکنند، کارها را زنانه و مردانه میبینند و فکر میکنند زنان نمیتوانند سرمایهگذار باشند. ولی در اینجا فکر نمیکنم که چنین کلیشه ای رایج باشد. مخصوصا در نیویورک و لسآنجلس که فضای روشنفکری غالب است و ما زنهای خیلی مهمی داریم که در این زمینه سرمایهگذاری میکنند و ابیگل دیزنی (نوه روی دیزنی، یکی از بنیانگذاران کمپانی دیزنی) یکی از زنانی است که در زمینه مستند کار میکند و پول دارد و حتی انتخاب میکند که درباره چه چیزی سرمایهگذاری شود. در سینمای اینجا این ذهنیت وجود ندارد و میتواند پولها در دست زنان هم باشد. هرچند حتی در اینجا هم هنوز سرمایه اصلی در دست مردهاست ولی همیشه راههایی وجود دارد که زنان، مردان سرمایه گذار و صاحب پول را راضی کنند که کجا و چطور سرمایهگذاری کنند.
تا جایی که من اطلاع دارم، ما در سینمای ایران زنان پخشکننده زیادی داریم که در عرصه جهانی فعالند. مثل خودت، خانم کتایون شهابی، خانم ثمین مهاجرانی، خانم الهه نوبخت و دیگرانی که تو بهتر میتوانی نام ببری. فکر میکنی دلیل حضور پررنگ زنان در این حوزه چیست؟
در اینجا هم همینطور است و در سینمای مستقل، زنان به عنوان پخشکننده حضور بیشتری دارند. یعنی اسامی که شما گفتید و کسانی که من میشناسم مثل خانم نسرین میرشب، در میناستریم و بدنه اصلی سینما نیستند و فیلمهای خاص را برای مخاطبان خاص انتخاب میکنند. اینکه دقیقا دلیلش چیست، نمی دانم و فکر میکنم موضوع جالبی است که یکبار خودت ترتیب میزگردی را بدهی و همه زنان پخشکننده دور هم جمع شویم و ش صحبت کنیم. من خیلی به این مسئله فکر کردم و به نظرم بیش از هر چیزی به انعطاف پذیری زنان بر میگردد. نمیخواهم وارد دنیای سمبلیک بشوم ولی به هر حال ما زنها ماهانه تغییراتی در بدنمان داریم و این موضوع باعث میشود که کلا تغییرات را راحتتر بپذیریم و با آنها کنار بیاییم. پخشکنندههای مرد سینمای ایران هنوز با روشهای قدیمی و سنتی کار میکنند و زیاد با روش ها و رویکردهای جدید راحت نیستند ولی زنها خیلی راحت جذب محیطهای تازه و روشهای مدرن میشوند و خودشان را به روز میکنند.
انتخاب فیلمها بر چه مبنایی صورت می گیرد و چه چیزهایی برایت اولویت دارد؟ چرا تمرکزت را بر نمایش فیلمهای فیلمسازان زن گذاشتی؟
کمپانی ونرافیلمز مثل کمپانی نیان و رایزفیلم که یک کمپانی بزرگ نیست و من فقط بیزینس نمیکنم و درحدی درآمدزایی میکنیم که حقوق افراد را بدهیم و به دنبال سودآوری نیستم و برایم مهم است که کاری را انجام دهم که مورد علاقه من است. بنابراین تمرکزم بر فیلمهایی است که یا فیلمساز آن زن است و یا اگر فیلمی از فیلمساز نیست، فیلم خاصی باشد که صدای گروههای در اقلیت را منعکس میکند. مثلا اولین فیلمی که من کار کردم، فیلم کوتاه برگ ساخته حمید جعفری بود که کارگردانش زن نبود ولی قصه درباره یک زن بود. یکی از فیلم های دیگر، خرامان به کارگردانی آرش اسحاقی درباره مردی بود که لباس زنانه میپوشید و میرقصید و این قصه برای من خیلی جالب بود و احساس کردم این همان صدایی است که ما اصلا نمیشنویم و من میخواهم این صدا به گوش بقیه برسد. یا مثلا فیلم یهوا ساخته آناهید آباد را دوست داشتم حتما پخش کنم. چون هم فیلم اول بود و هم آناهید، ارمنی ایرانی بود. فیلم بنفشه افریقایی ساخته مونا زندی حقیقی را هم دوست داشتم که تصویر زن متفاوتی از سینمای ایران را نشان میداد و فیلم از صفر تا سکو ساخته سحرمصیبی هم که یک فیلم ورزشی ایرانی و قوی بود. یا فیلم تارهای ممنوعه که درباره گروه کنسرت افغانستان است که دیگر نمیتوانند به افغانستان بروند تا کنسرتشان را اجرا کنند. چون خوانندهشان یک زن است و چنین موضوعی دغدغه من است. یعنی برای من قصه تازه و صدای جدید و فیلمساز زن مهم است. واقعیت این است که من سراغ قصه مردانه نمیروم. چون قصه مردانه خیلی دیده شده است و همچنان دارد دیده میشود. من چرا باید دوباره برای دیده شدن بیشتر آنها کار کنم؟ من حتما سراغ فیلمی میروم که سلیقه و دغدغه من باشد.
دقیقا. تاریخ سینما همواره در انحصار و اختیار صدای مردان بوده است و آن ها تریبونهای خودشان را برای بیان قصههایشان دارند و از این جهت کار تو برای من ارزشمند است که تلاش میکنی تا صدای کسانی را منعکس کنی که یا حذف شده یا کمتر شنیده شده است.
به هر حال یه عدهای هستند که دارند همان کار همیشگی و رایج را انجام میدهند و اتفاقا در کارشان خوب هم هستند و من هم فیلمهایی را که پخش میکنند، میبینم اما خودم دوست ندارم آن کار را بکنم.
تو اخیرا جشنواره فیلم زنان را برگزار کردی که فیلمهای شاخصی از فیلمسازان زن ایرانی در آن شرکت کردند. نمایش فیلمهای فیلمسازان زن ایرانی در امریکا چه تاثیری در شناخت جامعه امریکا از زنان ایرانی دارد؟ نحوه مواجهه مخاطبان امریکایی با این فیلمها چطور است؟
این فستیوال خیلی تجربه خوبی بود. من البته من پخشکننده هستم و خیلی کار فستیوال انجام نمیدهم ولی این بار به این نتیجه رسیدم که باید این کار را انجام دهم. چون دیدم که ما فیلمساز زن زیادی داریم و فیلمهای خوب کوتاه و بلند و مستند وجود دارد که هیچ جایی در دنیا در کنار هم عرضه نمیشوند. ما فستیوال را به بهانه 8 مارس که روز جهانی زن است، با همکاری انجمن زنان ایرانی امریکایی که بر مسائل زنان تمرکز دارند، آغاز کردیم و اول میخواستیم که در یک سالن بزرگ برگزار کنیم و هماهنگیهای اولیه هم انجام شد اما بعد کووید همه جای دنیا را گرفت و نشد که حضوری باشد ولی بالاخره به صورت آنلاین انجامش دادیم و خوشبختانه بازخوردهای خوبی هم گرفتیم. مثلا خانمی از تگزاسی به من ایمیل زد و گفت که من هیچ شناختی از زنان ایرانی نداشتم و تصور میکردم زنان بدبختی هستند و الان نظرم عوض شده است. کلا برای مخاطبان خیلی جالب بود که چنین قصهها و کاراکترهایی در سینمای ایران وجود دارد که تصاویر متفاوتی از زنان ایرانی نشان میدهد.
مرسی از اینکه لطف کردی و دعوت من را پذیرفتی. گفتگوی خیلی خوبی بود.
خیلی ممنون از تو و از همه کارهای مهمی که داری میکنی و امیدوارم که همینطور ادامه دهی. باعث افتخار من است که من را دعوت کردی و در این برنامه در کنار خانم صفی یاری که به نظرم از تاثیرگذارترین زنان پشت صحنه سینمای ایران است، بودم. ما در سال جدید هم فستیوالمان را خواهیم داشت و از همینجا همه را دعوت میکنم و امیدوارم بتوانیم کار تأثیرگذاری انجام دهیم.