نورما بعد از معاشقهاش با مرد در متل به او میگوید که دیگر نمیخواهد او را ببیند. چون مرد متأهل است و او نیز دو بچه دارد و این رابطه که فقط به ارضای میل جنسیشان خلاصه شده است، فایدهای ندارد. مرد با خشم و خشونت به صورت نورما سیلی میزند و به او میگوید که «فکر کردی کی هستی؟ از کارخونه میآیی بیرون و زیر بغل بوگندویت را میشوری و بعد میآیی اینجا و لنگهات رو باز میکنی». تحقیری که نثار نورما به عنوان یک «زن کارگر» میشود، بهطور توأمان برآمده از نظام طبقاتی و ساختار جنسیتی است. او از یک سو تحت استثمار مناسبات سرمایهداری است و از سوی دیگر توسط ساز و کار مردسالار مورد بهرهکشی قرار میگیرد. بنابراین هرچند فیلم نورما ری که ساخته مارتین ریت و محصول سال 1979 از معروفترین آثار سینمایی در بحث کارگران است، به نقش زنی به نام نورما ری با بازی درخشان سالی فیلد در ایجاد اتحادیه کارگری در صنعت نساجی میپردازد و تلاش ها و مبارزات او در زمینه بهبود وضعیت کارگران را نمایش میدهد.
در واقع در جامعه سرمایهدار که در آن همه روابط شکل استثماری دارد و کارگر زیر سلطه کارفرما فاقد هر گونه اختیار و آزادی است و میان استثمار شدن و بیکار ماندن باید یکی را برگزیند، زن کارگر وضعیت دشوارتری دارد و بهطور همزمان مورد بهرهکشی اقتصادی و جنسیتی قرار میگیرد. بههمیندلیل با ورود روبن، نماینده اتحادیه کارگران، نورما پیش از دیگران به او میپیوندد و برای تحقق تشکل کارگری در شهرشان تلاش میکند. زیرا رابطهای که او با مردها دارد، شبیه همان ارتباط با کارش است و زندگی خود را وابسته به هر دو تصور میکند که بدون کار در کارخانه به عنوان تنها شغل ممکن در منطقه و بدون ارتباط با مردها به عنوان تنها امید برای بهبود زندگیاش، نمیداند باید چه کند. اما تفاوت نورما با بقیه کارگران در این است که دچار همان آگاهی کاذبی نشده است که مارکس از آن سخن میگوید و بیان میکند که فرد استثمار شده فکر میکند که وضعیتش ناشی از انتخاب خود اوست و بههمیندلیل در دام وضعیت موجود اسیر میشود و آن را میپذیرد. بلکه نورما نسبت به ظلم و تبعیضی که به آنها میشود، شناخت دارد و مدام اعتراض میکند و خواهان تغییر وضعیت موجود است و از این رو مدیر کارخانه به او میگوید که «تو دهنگشادترین کارگر این کارخانهای که مدام میگویی وقت استراحت بیشتری به ما بدهید یا دستگاه تولید نواربهداشتی برایمان بگذارید» .
همین روحیه سازشناپذیر و شورشگر نورما است که بعد از آشناییاش با روبن که به آگاهی طبقاتی او منجر میشود، از او یک مبارز در راه احقاق حقوق کارگران میسازد و تمام زندگیاش را وقف آگاهیبخشی کارگران میکند تا با متحد کردن همه، توانایی تغییر در ساختار قدرت را بیابند. اما این آگاهی طبقاتی در نورما همراه با آگاهی جنسیتی است و او همانقدر که در جهت آزاد ساختن خود از ساز و کار ظالمانه حاکم بر کارخانه میکوشد، برای رهایی از روابط تبعیضآمیز موجود در جامعه نیز سعی میکند و اقدام او برای آغاز زندگی مشترک تازه و کار در اتحادیه، تلاش او برای کسب هویت سلبشدهاش به عنوان یک «زن کارگر» را بازمینمایاند که در برابر هر چیزی که بخواهد او را در جایگاه فرودست قرار دهد، میایستد. در شبی که او خسته و ناامید در حال تلفن زدن به کارگرها در جهت راضی کردنشان برای پیوستن به اتحادیه است، شوهرش به او اعتراض میکند که چرا خانه را تمیز نمیکند و غذا نمیپزد و به بچهها رسیدگی نمیکند و با هم رابطه جنسی ندارند. اینجاست که فیلم بهدرستی نشان میدهد که یک زن قبل از اینکه بخواهد با نظام سرمایهداری در جامعه مبارزه کند، باید در برابر ساختار مردسالاری در خانهاش بجنگد. او هرچند حالا فعال جنبش کارگری به حساب میآید اما باید قبل از هر کاری وظایفش به عنوان همسر و مادر را انجام دهد و این معضلی است که هنوز هم فعالان زن با آن مواجه هستند و زمانی مقبولیت اجتماعی مییابند که در زندگی شخصیشان زن نمونهای بهحساب بیایند و زنی که زندگی خانوادگی مورد تایید جامعه را نداشته باشد، به عنوان فعال در زمینه زنان، کارگری، دانشجویی، سیاسی و موارد دیگر اعتباری ندارد و زیر سوال می.رود. نورما در برابر اعتراض همسرش با خشم از جا بلند میشود و قابلمه را روی گاز میگذارد و رختها را خیس میکند و مشغول اتو زدن میشود و به شوهرش میگوید میتواند او را به تختخواب ببرد و با این به سخره گرفتن وظایف زنانه، واکنشی عصیانگرانه علیه تصور و تلقی جامعه از یک زن را نشان میدهد که کار خانگی و عمل زناشویی را مقدم بر هر چیزی میداند و حتی اگر زن شغل مهم و تأثیرگذاری در جامعه داشته باشد، باز هم باید همان زن خانهدار و همسر و مادر نمونهای باشد که اجتماع انتظار دارد.
همانطور که در ادامه میبینیم که چطور از روابط گذشتهاش برای اثبات عدم صلاحیت و شایستگی او به عنوان نماینده اتحادیه بهره میبرند و حضور او را باعث بدنامی تشکل کارگری میدانند. همان حربه همیشگی که مردان قدرت برای از پا انداختن زن فعال و قوی به کار میبرند و با اتهام بدنامی و فاحشگی و هرزگی، درصدد حذف او از عرصه اجتماعی و سیاسی برمیآیند. اساسا زنها بیش از آنکه هوش و توانایی و جسارت خود را نشان دهند، باید پاکدامنی و نجابت خویش را ثابت کنند تا مورد اعتماد قرار بگیرند و اگر زنی روابط آزاد داشته یا طلاق گرفته یا آزار جنسی دیده باشد، شایستگی نمایندگی در عرصههای مهم را ندارد. هرچند روبن از نورما دفاع و حمایت میکند و نورما نیز عرصه را خالی نمیکند و بلکه جسورتر از قبل سرپا میایستد و وقتی اخراجش میکنند و او را به زندان میبرند، آنقدر مقاومت نشان میدهد که کارگرهای مردد را به همراهی خود وامیدارد و منجر به اعتصاب آنها میشود. صحنهای که نورما در برابر مردان قدرت و قانون صف کشیده در برابرش میایستد و کاغذ اتحادیه را بالا میگیرد، فقط نماد جنبش کارگری نیست که همه را برای مقابله با سرمایهداری به اتحاد دعوت میکند، بلکه نماد جنبش زنانه نیز به حساب میآید که از همه میخواهد در برابر مردسالاری به هم بپیوندند. از این رو وقتی همسر نورما به روبن می گوید که نمیخواهم او قربانی شود، روبن جواب میدهد که «نورما قربانی نیست، او یک زن آزاد است» و آنچه فیلم را از منظر فمینیستی قابلتوجه میکند، تاکید بر آگاهی و آزادی است که زنی کارگر در طی مبارزاتش برای بهبود وضعیت اقتصادی خود و کارگران دیگر کسب میکند و آن را به سرآغازی برای مبارزه تاریخی زنان در راستای برابریخواهی بدل میسازد و همانطور که آلیسون جاگر، نظریهپرداز فمینسیم سوسیالیستی میگوید « زنان، مبارزه را تازه آغاز کردهاند» .