اتاق نشیمن به مثابه سپهر عمومی
نوشتن در اتاق نشیمن برای زنان هرگز آسان نبوده و نیست. در تمام طول تاریخ و حتی تا امروز. وقتی که زن باشی، اتاق نشیمن پر از انتظارات و نقشها و کلیشههای از قبل تعیینشده است؛ حتی جا و شیوه حضورتان در اتاق نشیمن از گذشتهای تاریخی به شما به ارث رسیده. از همین روست که ویرجینیا وولف در سخنرانی مشهور خود که بعدها در کتابی به نام اتاقی از آن خود منتشر شد، میگوید: «زنان برای نوشتن به پول و اتاقی از آن خود نیاز دارند.» حالا که سخن از زنان و بیان خود است، اجازه دهید بگویم اتاق نشیمنی که از آن حرف میزنیم، اتاقی است قدیمی، وسیع و در ابعاد یک جامعه. جامعه هرچه بستهتر باشد، در اتاق نشیمنش، زنان با محدودیتهای بیشتری در یافتن صدای مستقل و یگانه خود از یک سو و بیان و انعکاسِ این صدا از سوی دیگر روبهرو خواهند بود.
در اینجا از اتاق نشیمن به مثابه سپهر عمومی حرف میزنیم؛ اتاقی که اِعمالکننده انواع گوناگون کنترل بر همه جلوههای زندگی زنان است و زنان آن پارهای از جامعه هستند که پیوسته از این اتاق رانده شدهاند، در این اتاق سرکوب شدهاند، نادیده گرفته و حذف شدهاند و مرئی و نامرئی، آشکار و پنهان و روشن و در پرده به سکوت دعوت شدهاند. فرصت و جرئتِ برساختنِ اتاقی از آن خود، اتاقی دورتر و شخصیتر از اتاق نشیمن البته در طول تاریخ برای زنان کمتر فراهم بوده، حتی همین امروز هم در بسیاری از جوامع از جمله جامعه ایران زنان تشویق میشوند که همچنان به سکوت در گوشهای از اتاق نشیمن تن دهند و به سایهای از خود اکتفا کنند. خواستهها، آرزوها، تخیلات، اولویتها و دیدگاههای زنان برای سالها زیر بار سنگین و انبوهِ خواستهها و اولویتهای جهانِ برساخته مردان به حاشیه رانده شده. در تحریریههای رسانهها، در دانشگاهها و نظام آموزشی، در خانواده، در محل کار و در جامعه مردسالار- به مثابه اتاق نشیمن- زنان همواره به آن گوشه مشخصی رانده شدهاند که مردسالاری سیستماتیک برایشان در نظر داشته. تحلیلهای مردان بر تحلیل و دیدگاههای زنان ترجیح داده شده. مردان «صاحبنظرتر» بودهاند، مردان به عنوان صاحبان قدرت صاحبان حقیقت هم بودهاند. ارزشهای اجتماعی و فرهنگی بر اساس حقیقتِ مردانه بنیان گذاشته شده و سهم زنان در تصمیمسازی و ارزشگذاری محدود بوده است. این اتاق نشیمن برای سالها نقش زنان را به مصرفکننده، میراثبَر و مجری ارزشهای برساخته جهان مردسالار محدود کرده است.
شبکههای اجتماعی؛ اتاقی از آن خود
بااینحال، در جهان امروز چیزهایی تغییر کرده، عناصر تازهای به زندگی اضافه شده و پدیدهای که روزی خیالورزانه و دور از ذهن و ای بسا افسانهای به نظر میرسید، امروز تا حد زیادی محقق شده؛ جامعه مجازی. جامعه مجازی با خلق مجموعهای درهمتنیده از شبکههای اجتماعی آنلاین و با رسمیت دادن به جهانی موازی، فضای تازهای فراهم آورده که قادر است مفهوم «اتاقی از آن خود» را مخصوصاً برای گروههای به حاشیه راندهشده، آنها که «اقلیت» خوانده میشوند و البته زنان- که اکثریتی در اقلیتاند- تضمین کند. به پلتفرمهای مختلف شبکههای اجتماعی نگاه کنید؛ هر چند جامعه آنلاینی که در گوشیهای تلفن هوشمند و لابهلای خطوط اینترنت شکل گرفته هم قواعد و اصول و باید و نبایدهای خودش را ساخته و هر چند این جامعه موازی هم بهکلی از آسیبِ مردسالاری در امان نیست، اما این جامعه با جامعه آفلاینی که هر روز پا بر زمین سفتش میگذاریم، تفاوتهایی دارد. یکی از مهمترین تفاوتهایش تفاوت در تقسیم فرصتهاست.
زنان در جهانِ خارج از شبکههای اجتماعی، برای نوشتنِ از خود، بیانِ خواستهها و طرح نیازهای خود و توجه دادن به نابرابریها و شکافِ جنسیتی موجود در جامعه موانع بسیاری در پیش دارند، تریبونهای رسمی و غیررسمی فرصت برابر به زنان و مردان نمیدهند. حتی روزنامهنگارانِ زن بهرغم دسترسی به تریبونهای رسانههای مختلف هرگز نتوانستهاند راهی یکسره مستقل از انحصار مردانه حاکم بر رسانهها به سوی بیان آزادانه خود باز کنند. تعداد زنان روزنامهنگار و فعال در رسانههای عمومی البته کم نیست، اما شوراهای سردبیری، مدیران مسئول، گروههای تصمیمگیر و سرنوشتساز و تعیینکنندگانِ «تیتر اول» اغلب مردان هستند. زنان جایی در این اتاق نشیمن ندارند. این اتاق همچنان در تصرف مردان باقی است و بازیگران اصلیاش مرداناند. اینجاست که شبکههای اجتماعی با پیشنهاد دادنِ رسانههای شخصی و مستقل، زنان را هر روز بیش از دیروز به خود جذب میکنند. گویی اتاقی از آن خود درهایش را به سوی زنان باز کرده و زمزمه میکند:
«زیباترین حرفت را بگو
شکنجه پنهان سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند ترانهای بیهوده میخوانید».
شبکههای اجتماعی در این معنا فضایی تازه، فعال و مؤثر برای به جلوه درآوردنِ آزادانهترِ هویت و جنسیت و واقعیتِ خود در اختیار زنان قرار میدهند. زنان در این جامعه موازی با پشت کردن به خواستههای امر مسلطی که رویاها و خواستهها و تن آنها را به بند میکشد، فرصت پیدا میکنند تا بیشتر شبیه خودشان باشند. زنان فرصت پیدا میکنند تا رابطه خود را با آن عکسهای سه در چهارِ رسمی روی کارتهای ملی که ربطی به هویت و زیست حقیقیشان ندارد، انکار کنند، فرصت پیدا میکنند تا چهره حقیقیتری از خودشان معرفی کنند، بنویسند و گفتوگو کنند و از چیزهایی حرف بزنند که فضای تنگ و بسته اتاق نشیمن جایی برای آن ندارد.
چنبره دروغ، دایره حقیقت
هر چند درنهایت حذف کامل سرکوب و خودسانسوری ناشی از آن در زندگی زنان ممکن نیست و هر چند همه ما هر روز برای زندگی کردن از جامعه آفلاین به جامعه آنلاین بازمیگردیم، اما شبکههای اجتماعی در میانه این رفت و بازگشت توانستهاند فضایی برای بیانِ بخشِ محذوف و سرکوبشده زندگی زنان باشند و حدی از خودآگاهی جنسیتی و اعتمادبهنفس مدنی را به آنها بازگردانند. نگاه کنید به درهای بیشماری که در جامعه ایران به روی زنان بسته است. صدای آواز زنان ممنوع است، اما زنان ایرانی بیشماری در سالهای اخیر با استفاده از فرصتی که شبکههای اجتماعی در اختیارشان گذاشته، صدای آوازشان را به گوش جهان رساندهاند. رقص در انظار عمومی در ایران ممنوع است و هر چند انتشار ویدیوهای رقص زنان در شبکههای اجتماعی هم در مواردی به تشکیل پروندههای امنیتی، دستگیری و بازجویی منتهی شده، بااینحال، زنان در جامعه موازی از رقص به عنوان یکی از شیوههای بیان خود دست نکشیدهاند. زنان در جامعه موازی آنطور که تمایل دارند و چنانچه حق یک شهروند آزاد است، لباس پوشیدهاند و با از سر برداشتن حجاب اجباری، فراتر از قوانین محدودکننده حرکت کردهاند. زنان در شبکههای اجتماعی از موضوعاتی حرف زدهاند که تابوهای جامعهاند، زنان توانستهاند قُبحِ از پیشتعیینشده پیرامون پدیدههای طبیعی مثل پریود، رابطه جنسی، گرایش جنسی، بدن و جنسیت را بشکنند و با تلاش برای افسونزدایی از مفاهیمی مثل مادری از رنجها، شادمانیها و تجربههای واقعی خود حرف بزنند.
شبکههای اجتماعی با در دسترس قرار دادنِ تریبونی شخصی برای همگان- فارغ از جنسیت و سایر نشانگرهای هویتی- حسی ناگهانی و نیرومند از جامعهای حقیقی را به وجود میآورند که شهروندان هرچه بیشتر محدود و سرکوب شده باشند، بیشتر به آن نیاز دارند. شاید به همین دلیل است که زنان پرشورتر و فعالانه در شبکههای اجتماعی ظاهر میشوند و مشتاقانه راههای بیان خود را تجربه میکنند. این اشتیاق زنان در شبکههای اجتماعی محصول موقعیت مشترکی است که همواره در جامعه آفلاین تجربه کردهاند؛ موقعیتی که از آن با عنوان موقعیتِ اتاق نشیمن یاد کردیم. ای بسا شبکههای اجتماعی در جهان آزاد نسخههای نزدیکتر به حقیقتِ زندگی شهروندان به حساب نیایند، چراکه در جامعه آزاد زندگی حقیقی با همه اهداف و اَشکالش در خانه و خیابان کمابیش آزادانه در جریان است. تضادی میان زندگی در خانهها و زندگی که در خیابانها جاری است، در کار نیست. پوشش و رفتار و بدن و نوشیدن و خوردنِ شهروندان کنترل نمیشود و درنتیجه زندگی همانی است که هست. در جامعه بسته و پنهانروش اما زندگی همیشه همانی نیست که هست. شکلهایی از زندگی بهشدت سرکوب و به گوشه رانده میشود و خوب میدانیم که هر جا سخن از سرکوب باشد، سرکوبِ زنان شدت بیشتری دارد. چنین است که امروز میتوان گفت در تمام این سالها حضور پررنگ زنان ایرانی در شبکههای اجتماعی خواهی نخواهی تلاشی بوده برای زیستن در دایره حقیقت و به تعبیر هاول پا بیرون گذاشتن از چنبره دروغ.