مطالعه حاضر خوانشی فمینیستی به کمک نظریات فمینسیم فرانسوی از فیلم چشمان باز بسته به کارگردانی استنلی کوبریک است. نظریهپردازان فمینیسم فرانسوی تحت تأثیر نظریات ژاک لکان قرار دارند، بنابراین در زیرمجموعه فمینیسم ذهنی و یا روانی طبقهبندی میشوند. فمینیسم فرانسوی به عنوان یک جنبش در موج سوم فمینیسم، به دنبال واسازی مفاهیم نرینه-محور است و نوشتن و گفتن درباره تجربیات ذهنی زنان را تبلیغ میکند. فیلم چشمان باز بسته با نگاهی انتقادی به جامعه مردسالارانه و سلطهجویی مردانه، زبانی زنانه در پیش میگیرد و میکوشد تا تصویری متفاوت از زنان نشان دهد، زنانی که از هنجارهای تعریف شده جامعه فراتر میروند. این فیلم درباره تنبیه شدن زنانی نیست که به دنبال رویاپردازیهای جنسی هستند، بلکه ممنوعیت فانتزی زنان را کنار میگذارد و برخلاف تعاریف کلیشهای زنان در جامعه، آنها را شجاع و بیپروا نشان میدهد. فیلم چشمان باز بسته تلاش کرده بگوید که جامعه مردسالار فانتزی زنان را تقبیح میکند و تنها فانتزی جنسی را برای مردان مجاز میداند.
فمینیسمِ فرانسوی حرکتی است که توسط نظریههای گروهی از منتقدان و نظریهپردازانِ زن در فرانسه از جمله هِلِن سیکسو، لوس ایریگری و ژولیا کریستوا که تحصیلاتشان در زمینه فلسفه، روانشناسی و زبانشناسی است، شکل گرفت. برای فهم فمینیسمِ فرانسوی باید به تئوریهای این سه نظریهپرداز که متعلق به موجِ سومِ فمینیسم هستند، رجوع کنیم. فمینیسمِ فرانسوی به طور کلّی پدیدهای روانشناختی-زبانشناختی است، زیرا کریستوا و ایریگری هر دو از شاگردانِ ژاک لکان بودند که در سمینارهای او به صورت مداوم شرکت می کردند. بنابراین، تکیه فمینیسمِ فرانسوی نیز بر همین مسئله روانشناختی، خصوصاً روان زنان تحت تأثیر نظریاتِ لکان است. همچنین این حرکت تحت تأثیر نظریات میشل فوکو و ژاک دریدا، یک حرکت فمینیستی رادیکال به حساب میآید که هر سه نظریهپردازِ آن دیدگاهی زبانشناسانه دارند.
فیلم چشمان باز بسته ساخته استنلی کوبریک فقید به عنوان یک شاهکار سینمایی انتقادی رمزگانهای اخلاقی است که از سوی جامعه و فرهنگ به زنان تحمیل شده است. ماجراهای فیلم حول و حوش خانوادهای از طبقه اجتماعی مرفه رخ میدهند. آلیس هارفورد با بازی نیکول کیدمن همسر بیل هارفوردبا بازی تام کروز است. بیل پزشکی ماهر است که بیرون از خانه و در مهمانیها بعضاً به معاینه زنان برهنه میپردازد، در همین حین آلیس یک زن خانهدار است که وظایف روزمرهاش را انجام میدهد و تربیت دخترشان را بر عهده گرفته است.
در یک مهمانی مجلل، آلیس که به خاطر نوشیدن مشروبات الکلی در حالت طبیعی قرار ندارد، با مردی جذاب که اصالتاً اهل مجارستان است، میرقصد و لاس میزند. اما آلیس اغوا نمیشود و دعوت نامتعارف مرد را با نشان دادن حلقه ازدواجش رد میکند. او به عنوان یک زن متأهل خود را مجاز به خیانت کردن به شوهرش نمیداند. در همین حین بیل را میبیند که راحت و بدون هیچ دغدغهای در حال لاس زدن با دو دختر زیبا و جوان است. این موضوع باعث باز شدن گفتگویی بین بیل و آلیس میشود. آلیس از دیدگاه شوهرش درباره جنسیت زنان شوکه میشود. آلیس اینگونه نتیجهگیری میکند که زن باید به شوهرش وفادار باشد، اما مردان مجاز هستند تا در برابر غرایز خود تسلیم شوند. اما وقتی آلیس درباره علاقه خودش به یک افسر نیروی دریایی میگوید، بیل کاملاً از درون فرو میپاشد، زیرا باورش برای او سخت است که یک زن نیز بتواند یک مرد را تنها به عنوان یک اُبژهی جنسی در نظر بگیرد.
داستان فیلم چشمان باز بسته اقتباسی از رمان «داستان یک رویا» نوشته آرتور شنیتسلر است که در سال 1926 در اتریش به چاپ رسید. در واقع، چیزی که آن رمان و یا این فیلم تبلیغ میکنند، یک رمزگان اجتماعی و فرهنگی است: به خاطر هنجارهای اخلاقی و اجتماعی زنان باید غرایز جنسی خود را سرکوب کنند. نزدیک به یک قرن از چاپ رمان میگذرد، اما هنوز این عقیده که زن صاحب بدن و غرایز خویش است چیزی نو به نظر میرسد. جامعه همچنان برچسب «بدکاره» به زنی میزند که به دنبال ارضای غرایز طبیعی خویش باشد؛ گویی این امر تنها برای مردان طبیعی در نظر گرفته میشود. به عبارتی دیگر، گویی زن صاحب بدن، احساسات و تجربیات خود نیست و نباید درباره این چیزها سخن بگوید و یا بنویسد. زیرا هنجارهای ساختگی جامعه مردسالار آنها را نمیپذیرند.
در مهمانی باشکوه، اگرچه آلیس مست است و تحریک شده، اما بدون یک عامل و یا مانع خارجی قادر به کنترل کردن خویش و پایبند به زندگی زناشویی است؛ همان چیزی که اجتماع مردسالار از او انتظار دارد. آلیس حتی از فانتزی و رویاپردازیهای خود خجالت میکشد و احساس میکند که زیادهروی کرده است. اما بیل حداقل در چهار موقعیت تا پای خیانت پیش میرود و تنها یک مانع خارجی او را از انجام خیانت بازمیدارد؛ بیل در برابر غرایز جنسی خویش تسلیم است! در مورد نخست، دو دختر زیبا و جوان که مدل هستند، باعث تحریک بیل شدهاند و تلویحاً همآغوشی را به او پیشنهاد میکنند . در همین اثنا، زیگلر او را فرا میخواند تا به عنوان پزشک بر بالین دختر برهنهای که در اتاقش از حال رفته است حاضر شود. در مورد دوم، زنی متأهل که از بیماران بیل است، در جلوی جسد پدرش به او ابراز عشق و علاقه میکند و بیل را میبوسد. بیل مانع زن نمیشود تا اینکه شوهر زن از راه میرسد و این بار هم مانعی دیگر باعث توقف ماجراجویی جنسی بیل میشود. در مورد سوم، بیل با زنی روسپی در خیابان روبرو میشود و دعوت او به خانه محقرش و همآغوشی در ازای مبلغی پول را میپذیرد. در همین حین آلیس همسرش به تلفن همراه او زنگ میزند. بیل به خود میآید و آپارتمان کثیف و محقر زن روسپی را ترک میکند، اما پول را به او پرداخت میکند. نهایتاً در چهارمین مورد هنگامی که بیل مسحور روابط جنسی نامشروع و گروهی افراد در کاخ شده است، توسط زنی فرا خوانده میشود تا آبرو و جان او را نجات دهد؛ زنی که برخلاف برچسبهای اجتماعی که او را موجودی ضعیف و ترسو میدانند، در نهایت شجاعت خود را برای بیل قربانی میکند و جانش را از دست میدهد. برخلاف باورهای اجتماعی و نقشهای جنسی از پیش تعیین شده در نظام مردسالار، در این سکانس زن است که عاملیت دارد و مرد (بیل) ترسیده و موجودی منفعل است.
بیل وقتی که توسط نیک، دوستش که نوازنده پیانو است درباره یک مهمانی عجیب اطلاعات کسب میکند، برای ارضای حس کنجکاوی خود به دنبال کرایه یک شِنِل و نقاب میرود تا به آن مهمانی مرموز پای بگذارد. وقتی به مغازه پای میگذارد، دختر فروشنده را با دو مرد آسیایی میبیند که مشغول معاشقه هستند. دختر فروشنده سن و سال کمی دارد و حتی به نظر میرسد که به سن قانونی نرسیده است. پدر دختر ظاهراً برافروخته میشود و حتی تهدید میکند که به پلیس زنگ میزند. اما فردا صبح که بیل برای پس دادن شِنِل و نقاب به فروشگاه بازمیگردد، فروشنده دخترش را برای همآغوشی به بیل پیشنهاد میکند و دختر نیز در تلاش است تا بیل را بفریبد! پدر دخترک که شب گذشته ظاهراً عصبانی به نظر میرسید، فردا صبح ناگهان به دلال عشق و یک پاانداز تبدیل میشود. بنابراین، میتوان گفت که جامعه آماده است تا بر غریزه جنسی زن برچسب بزند و برای آن همانند یک کالا قیمت تعیین کند. به محض اینکه زنی از نظر جنسی موجودیت پیدا کند، جامعه او را دارای قابلیت خرید و فروش در نظر میگیرد.
از منظری دیگر، فیلم چشمان باز بسته نگاهی انتقادی به قدرت مردانه در جامعه مردسالار دارد، قدرتی که از طبقه اجتماعی و شغل پزشکی نصیب بیل شده است. از سویی دیگر، بیل زمانی که از برقراری روابط جنسی باز میماند، سلطهجویی و قدرت مردانه خود را با ولخرجی و خارج کردن دلارها از کیف جیبیاش نشان میدهد: به فروشنده لباسها دویست دلار بابت کرایه یک شب شنل و نقاب میپردازد، به زن روسپی علیرغم اینکه تماسی جنسی برقرار نشده است، پول میپردازد و همچنین برای نشان دادن قدرت خود به راننده تاکسی یک اسکناس صد دلاری را از وسط پاره میکند و از او میخواهد تا برای دریافت این پول اضافه یا نیمه دیگر اسکناس جلوی قصر در انتظار او بماند. اما بیل نخستین بار حقارت را درون قصر تجربه میکند؛ جایی که در برابر آیین غریبه و مشمئزکننده افراد درون قصر، پول و شغلش کمکی به او نمیکنند. رویای او برای همآغوشی با هر تعداد زنی که بخواهد ناگهان فرو میریزد.
بیل باز هم حقارت را تجربه میکند. زمانی که با درماندگی کامل به خانه بازمیگردد، آلیس همسرش از خواب بیدار میشود و خوابی شرمآور را برای او تعریف میکند؛ خوابی که تعریف کردن آن در ابتدا برایش بسیار سخت است. آلیس میگوید که در خواب و رویا نه تنها با آن افسر نیروی دریایی معاشقه داشته است، بلکه با مردان دیگری نیز همآغوشی داشته و در نهایت به بیل در خواب خندیده است. آرتور شنیتسلر نویسنده رمانی که این فیلم از آن اقتباس شده، بسیار تحت تأثیر نظریات روانکاوانه زیگموند فروید بوده است. در نتیجه، داستان این فیلم هم درباره اهمیت خواب و رویا است. فیلم درباره رویاها و یا فانتزیهای سرکوبشده آلیس است؛ این فانتزیها (همآغوشی با چند مرد) در خواب و رویا تحقق مییابند. اما رمزگانهای اجتماعی و فرهنگی که بر زنان تحمیل شدهاند، اعتراف آنها در برابر شوهر را سخت میکنند. آلیس زمانی که خواب خود را برای بیل تعریف میکند، گویی راحت شده و از این کابوسها رهایی مییابد. اما این اعتراف و یا اشاره به فانتزیهای زنانه باعث ویرانی بیل میشود. به عبارتی دیگر، جامعه مردسالار فانتزی و رویاپردازی را تنها برای مردان مجاز میداند!
از دیدگاه رویکرد روانکاوانه، کل داستان فیلم را همچنین میتوان درباره رویاپردازی بیل دانست؛ بیل هارفورد دچار یک روانزخم (تروما) شده است، در سفری تاریک و شبانه در نیویورک، ناخودآگاه خود (بخش ناآگاه روان) را در خواب میکاود. ناخودآگاه بیل مملو از خیالپردازی جنسی است. تأثیر فانتزی آلیس بر او شبیه قدرت واقعیت است، از درون فرو میپاشد. اما گویی آلیس به عنوان یک زن حقی برای فانتزی ندارد! در ابتدا اینگونه به نظر میرسد که آلیس بیمار است و بیل شوهرش نقش رواندرمانگر او را بر عهده دارد، اما یک انتقال بد صورت میگیرد؛ بیل ناگهان دچار آسیب روانی شده و در یک لوپ (مارپیچ) گرفتار میشود تا غرور کاذب لطمه دیده خود را تسکین دهد. به عبارتی دیگر و با تکیه بر نظریات زیگموند فروید، ماجراجوییهای جنسی شبانه بیل یک مکانیسم دفاع روانی است؛ برای «فرار» از واقعیت به «اصل لذت» متوسل میشود. با ارجاع به نظریات ژاک لکان ، وقتی آلیس درباره فانتزی خود (معاشقه با افسر نیروی دریایی) صحبت میکند، بیل از «امر خیالی» به «امر نمادین» پرتاب میشود که برای او درد و رنج به همراه میآورد. همانطور که در بالا نیز ذکر شد، ماجراجوییهای جنسی بیل همگی ناکام میمانند که میتوانند تأکیدی بر این مسئله باشند که همگی به شکل خواب و رویا و یا فانتزی هستند. اما این بار فانتزی برای مرد ایرادی ندارد! زنهایی که بیل در فانتزیهای خود دنبال میکند، همگی شبیه آلیس همسرش هستند (لاغر، قدبلند، و با موی روشن). با تکیه بر نظریات کارل گوستاو یونگ ، همه این زنها گویی سایه آلیس هستند. این زنها نماینده «آنیما» یا «بخش مادینه» روانِ ناخودآگاه بیل هستند. به عبارتی دیگر، این داستان سفر ناخودآگاه بیل برای یافتن نیمه زنانه خویش است.
فیلم چشمان باز بسته را میتوان از دیدگاه فمینیستهای دیگر همچون لورا مالوی نیز بررسی کرد. مالوی با ارجاع به نظریات روانکاوانه فروید، در مقاله «لذت بصری و سینمای روایی» میگوید، سینما برای «نگاه خیره مرد» یا لذت بصری مرد به وجود آمده است. فقط به عنوان یک مثال، فیلم با نمایی شروع میشود که آلیس (نیکول کیدمن) به عنوان زنی زیبا لباسهای خود را از تن بیرون میآورد و برای چند ثانیه چیزی بر تن نمیکند، در حالی که تنها کفشهایی ساق بلند و مشکی به پا دارد. با تکیه بر نظریات مالوی، در این سکانس، آلیس را میتوان یک اُبژه لذت و آسیبپذیر در نظر گرفت، نه یک سوژه. به عبارتی دیگر، در اینجا نگاه خیره مرد است که برونفکنی کرده و آن را متوجه بدن یک زن میکند. نگاه خیره به بدن زن و لذت بصری است که میتواند برای مرد قدرتی کاذب به وجود بیاورد. در اینجا تنها اشارهای کوتاه به نظریات لورا مالوی شد که این مبحث خود میتواند موضوع پژوهشی جدید و مستقل درباره خوانش فمینیستی فیلم چشمان کاملاً بسته باشد.
زبان سینمایی کوبریک را میتوان زبانی زنانه در نظر گرفت، زبانی که به مرگ و زندگی میپردازد و زنان نقش اساسی در آن دارند. فیلم چشمان باز بسته درباره قدرت مردانه و فانتزیهای جنسی زنانه است. این فیلم به هیچ وجه نگاهی ضد زن ندارد، بلکه آن را میتوان یک اثر فمینیستی دانست. هرچند برخی به اشتباه این فیلم را درباره تنبیه زنانی میدانند که جنسیت خود را دنبال کردهاند، اما در واقع، زنانی که در این فیلم جان خود را از دست میدهند، قربانیان جامعه مردسالارانه هستند. فیلم چشمان باز بسته تبلیغ خشونت جامعه مردسالار نیست، بلکه انتقاد جدی به آن است. اگرچه در ظاهر قهرمان اصلی فیلم یک مرد یا بیل هارفورد (تام کروز) است، اما فیلم درباره شناخت بیشتر افکار، احساسات و زبان و حتی بدن زنان است. به عبارتی دیگر، این فیلم درباره عدم ممنوعیت فانتزی برای زنان است! فیلم چشمان باز بسته انتقادی تند به جامعه مردسالار و رمزگانهای اجتماعی است که برای برچسب زدن به زنان به عنوان کالاهایی در تملک مردان با قابلیت خرید و فروش ساخته و پرداخته شدهاند. فیلم با نگاه تقلیلگرایانه به زنان مخالف است؛ نباید زنان را به دو دسته همسرانِ وفادارِ خانهدار و یا روسپیان هرزه طبقهبندی کرد. بیل در آخر متوجه میشود که او نمیتواند هر چیزی از جمله همسر خود را در تملک کامل خویش داشته باشد.
منابع
Abrams, M.H., and Geoffrey Galt Harpham. A Glossary of Literary Terms. Boston: Thomson Wadsworth, 2009.
Bertens, Hans. Literary Theory: The Basics. London: Routledge, 2001.
Bressler, Charles E. Literary Criticism: An Introduction to Theory and Practice. Fifth Edition. New Jersey: Pearson Prentice Hall, 2011.
Green, Keith. Critical Theory and Practice: A Course Book. London: Routledge, 1996.
Guerin L. Wilfred, et al. A Handbook of Critical Approaches to Literature. New York: Harper and Row, 2012.
Hawthorn, Jeremy. A Glossary of Contemporary Literary Theory. New York: Chapell and Hall Inc., 1994.
Lodge, David. Modern Criticism and Theory, a Reader. New York: Pearson Education Inc., 2000.
Mulvey, Laura. “Visual Pleasure and Narrative Cinema”. Visual and Other Pleasures. London: Palgrave, 2009.
Wolfreys, Julian. Literary Theories: A Reader and Guide. New York: New York University Press, 1999.