مقدمه: تست بکدل توسط یک رماننویس و کارتونیست به نام آلیسون بکدل در سال 1985 مطرح شد. او که ایدهاش در کمیک استریپش را از دوستش لیزا والاس الهام گرفت، ترجیح میدهد نام آزمون را تست والاس-بکدل بنامد اما بیشتر با همان عنوان تست بکدل شهرت یافته است. از این تست برای اینکه بفهمند چه فیلم سینمایی یا اثر نمایشی از برابری جنسیتی برخوردار است و به زنان به انداره مردان توجه نشان میدهد یا نه، کمک میگیرند.
در تست بِکدِل، این سه سوال مطرح میشود:
۱- آیا حداقل دو شخصیت زن که اسم داشته باشند، در فیلم یا نمایش وجود دارد؟
۲- آیا شخصیتهای زن با یکدیگر صحبت میکنند؟
۳- آیا شخصیتهای زن درباره چیزی به جز «عشق» به یک مرد صحبت میکنند؟
در این یادداشت سامانتا الیس که نمایشنامهنویس،نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است، توضیح میدهد چرا تست بکدل درباره همه آثار سینمایی و نمایشی مفید و کاربردی نیست و بهتنهایی نمیتواند فمینیستی بودن یک اثر را تأیید کند.
***
اگر ادعا کنیم این آزمون برای نشان دادن برابری جنسیتی در فیلمی مثل گرگ و میش موفقتر از فیلم جاذبه عمل کرده است، قطعاً دچار یک اشتباه فاحش و آشکار هستیم. به عنوان یک فیلمنامهنویس فمینیست یک راهحل کاربردی پیدا کردهام. وقتی با تست بکدل آشنا شدم، در نظرم نوعی افشاگری بود. تست بکدل نوعی آزمون آشکارساز از حضور زنان و برابری جنسیتی در فیلمهاست. در این تست دو کاراکتر زن در حین مکالمه در طول فیلم نباید به مردی اشاره یا در مورد آن صحبت کنند، البته این اشاره به بازی آنها هم برمیگردد.( به دیالوگ و مکالمه محدود نمیشود.)
این تست گاهی هم مفید است اما من بیشتر با مواقعی که این تست تنها معیار برای سنجیدن درجه فمینیستی بودن یک فیلم یا یک نقش باشد، نگران و مخالف هستم. مثلاً فیلم متحجرانه و ضعیفی مثل گرگ و میش با کاراکتر قهرمان زنی مثل بلا که خیلی ساده و ابتدایی طراحی شده است و مکالمه کوتاهی با مادرش در مورد جابجایی و رفتن به محلهای در حومه شهر دارد، بالاتر از جاذبه که اتفاقاً کاراکتر زن قهرمانش بسیار باهوش و جذابتر است اما با زنی در فیلم صحبت نمی کند، قرار میگیرد. ممکن است دو زن در مورد آزار و اذیت از طرف مردی در محل کار با یکدیگر صحبت کنند و صد البته برای ساخت یک درام فمینیستی این موضوع به موضوع دیگری که بحث دو زن در مورد مقایسه دو جفت کفش باشد، ترجیح داده میشود.
علاوه بر اینها، بحث و گفتگو در مورد فانتزی و تخیلات، دوست داشتن و یا خوابیدن با مردان هم میتواند موضوعی فمینیستی باشد. به نظرم سوال و پرسش در مورد چگونگی و نوع رابطه با مردان، آنچه که باعث میشود یک مرد فمینیست قلمداد شود و یا حتی انتظارات ما نسبت به مردان؛ با هدف دسترسی به سطح کیفی بالاتر در روابط عاشقانه نمیتواند عملی غیرفمینیستی باشد. همانطور که در مقالهام «چگونه با یک فمینیست قرار(عاشقانه) بگذاریم» نوشتهام، کاملاً به این نکته واقفم که به دلیل وجود همین سوالات مهم و اساسی است که احتمال شکست و عدم موفقیت تست بکدل بالاتر میرود.
پس تصمیم گرفتم خودم را به چالش بکشم و به راههای دیگری برای تشخیص فمینیستی بودن یک اثر تئاتری، بیندیشم. نابرابریهای موجود(برطبق آخرین تحقیقات در انگلستان؛ 39% نقشهای اول، 32% از نمایشنامه نویسان و 39% از کارگردانها زن هستند) که الهامبخش تست اسپینکس بودند، مجموعهای از سوالات هستند که نمایشنامهنویسان باید به آنها توجه کنند. سوالتی از قبیل: آیا یک زن نقش کلیدی روی صحنه را دارد؟ نقشی فعال دارد یا منفعل است؟ شخصیت و نقشش ساده است یا پیچیده؟
سوالات دیگری هم از خودم پرسیدم. [در یک فیلمنامه یا نمایشنامه] چند نفر از بازیگران زن هستند و چند درصد از دیالوگها متعلق به آنان است؟ کاراکترهای زن نماینده یا نماد گروه خاصی هستند؟ انتخابها و تصمیمات خاصی دارند؟ خودشان داستانشان را پیش میبرند(نیازهای اساسی و یا حتی اولیه را خودشان برآورده میکنند)؟ داستانشان آنها را در موضع قدرت قرار میدهد یا ضعیفشان میکند؟ آیا داستان به ما سرنخی برای نگران بودن در مورد زنان و یا فمینیستها میدهد؟ آیا نقش از پس موقعیتهای بوجود آمده برمیآید یا مخاطب را به فکر کردن، تخیل و یا اتخاذ تصمیم وا میدارد؟
اگر نقش طنز است، زنان پیشزمینه طنز را دارند؟ یکی از نگرانیهای مهم و اساسی من این است که کمیک در حینی به نمایش دربیاید که مردان کاملاً بیخیال و نسبت به آن بیتفاوت هستند و در عوض زنان موضع جدی دارند، قلبشان جریحه دار میشود و بدتر از همه ممکن است عمیقاً رنجیده خاطرشوند. به همین دلیل تصمیم گرفتم کاری نکنم که باعث تقویت گرفتن ایده «فمینیستها بامزه و شوخ نیستند» بشوم، امیدوارم نقشهایی که نوشتهام از این آزمون سربلند بیرون آمده باشند.
مشابه این سوالات نمیتوانند به یکباره نقشی را در مرحله تولید بیافرینند و یا بالعکس باعث حذف آن بشوند؛ در واقع این کارگردان است که با تفسیر و شرح درست یک نقش از دیدگاه فمینیستی و یا حتی بدون جبههگیری و گرایش خاص جنسیتی قادر است تغییراتی بزرگ خلق کند. سوالات دیگری که باید مورد بحث قرار بگیرند و پرسیده شوند از این قرارند: چند نفر از اعضای تیم زنان هستند؟ آیا آنها(زنان) در تمرینها مورد احترام هستند؟ آیا از آنها درخواست میشود در حین تمرین لباسی به تن کنند که برایشان راحت و مناسب نباشد؟(اگر اینچنین است با وبلاگ و برنامه در تماس باشند تا جلوی این کار گرفته شود.) و اینکه نقش تا چه حد در فروش گیشه موثر است؟ تهیهکنندگان بسیاری از من خواستهاند تا نقشهایی بنویسم که حتی درحد یک کلمه هم ربطی به فمینیست نداشته باشند، اما باز هم برچسبهایی مثل سیاسی بودن، بیپرده بودن و یا کسالتبار بودن به آنها میزنند. در پایان، به عنوان وفادار بمانید و جایگاه فمینیستیتان را حفط کنید. حتی قبل از اینکه چراغهای صحنه خاموش شوند و صحنه آغازین شروع شود.
منبع: گاردین