تقاطع «زن» و «ورزش» در سینمای ایران

گزارشی پیرامون نحوه بازنمایی ورزش زنان در سینما

آزاده محمدیان

یکی از ارکان اساسی برای حفظ و استمرار ایدئولوژی قدرت حاکم، تلاش مداوم برای تداوم انقیاد زنان و تبعیت آن‌ها از الگویی واحد از شخصیت زنِ مورد تأیید حکومت و فرهنگ مردسالار جاری در تار و پود آن است. الگویی برساخته از تفکری که زن را جنس دوم می‌داند و نگاهی برتری‌جویانه و مالکانه نسبت به او دارد. تضمین همه‌جانبه منافع حاکمیت نیز دائماً در گروی ترویج و تبلیغ این جریان فکری جنسیت‌زده و پروپاگاندا در راستای محقق‌ نمودن اهداف نظام آپارتاید جنسیتی خود بوده‌ است. سینما نیز به عنوان عرصه‌ای که جامعه مخاطبی گسترده و متنوع دارد و پیوندی ورای تفکیک‌های رایج اجتماعی و انسانی با مردمان یک جامعه برقرار می‌کند، تحت نظارت و وارسی سیستماتیک همیشگی بوده‌است. شخصیت زن در سینمای ایران در غالب موارد، در حصار چرخه‌ای بیمارگونه و بسته از کلیشه‌هایی باب میل فرهنگ مردسالار و جنسیت‌زده گرفتار بوده‌است، اما در این میان هنرمندانی دغدغه‌مند نیز حضور داشته‌اند که برای شکستن این حصار با تمام وجود جنگیده‌اند تا ابعاد متنوع و متفاوتی از زنان را به نمایش بگذارند و قصه‌های انکارشده‌ زنانِ نادیده‌گرفته‌شده‌ جامعه را به تصویر بکشند. در تمام این سالیان، هر کجا «زن» و «ورزش» به هم رسیده‌اند، پایه‌های نظام فکری تمامیت‌خواهانه‌ حاکم به لرزه افتاده‌است. در نتیجه متصدیان امر برای سرپوش‌گذاشتن بر قصه‌ها و ماجراها و اتفاقاتِ برخاسته از هرگونه نسبت زنان با ورزش، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اند. سینما نیز هیچ‌گاه از گزند این حذف و انکارها در امان نبوده‌ است. در این گزارش مروری خواهیم داشت بر فیلم‌های ایرانی ساخته‌شده با محوریت «زنان و ورزش»؛ ضمن آن که در گفت‌وگوهایی با سحر مصیبی، محمدعلی طالبی، مژگان ایلانلو و محمود غفاری (کارگردانان شماری از این آثار)، به بررسی چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه، چالش‌ها و موانع و روایت سرنوشت فیلم‌هایشان نیز خواهیم پرداخت.

آفساید
کارگردان: جعفر پناهی
فیلم‌نامه: جعفر پناهی، شادمهر راستین
سال ساخت: 1384
آفساید روایت دخترانی ا‌ست که برای ورود به استادیوم فوتبال و تماشای بازی ایران-بحرین، تمام تلاششان را به کار می‌بندند؛ لباس‌های مبدل می‌پوشند تا ظاهری «مردانه» و «پسرانه» پیدا کنند و بتوانند قانون ضد‌زن را حتی شده تنها برای ۹۰ دقیقه و یک بازی دور بزنند. تعدادی از آن‌ها موفق می‌شوند و تعدادی دیگر پشت دیوارهای استادیوم محبوس می‌گردند و به شکلی معنادار، اتفاقات بازی را صرفاً از طریق صداهایی که می‌شنوند و واکنش‌های سربازانی که از پشت میله‌ها بازی را تماشا می‌کنند، پی می‌گیرند. پس از انقلاب ۵۷، درهای ورزشگاه‌ها و استادیوم‌های فوتبال برای تماشای بازی مردان به روی زنان بسته شد و از همان زمان تاکنون این موضوع، محل جدالی دائمی میان زنان و حکومت اسلامی بوده‌ است. در برهه‌هایی حساس و با فشار فیفا و فرستادن نمایندگان و ناظرانش به ایران، مسئولین از بیم تعلیق فوتبال ایران، به‌ناچار جایگاه کوچکی را به زنان اختصاص دادند و دورش را هم حصار و میله کشیدند، اما در بسیاری از این مواقع این راه‌یابی زنان به ورزشگاه، تنها امری نمایشی و دروغین برای راضی‌کردن و فریب‌دادن نمایندگان فیفا بوده‌است و زنان راه‌یافته به ورزشگاه نیز انتخاب و گزینش خود آقایان مسئولان بوده‌اند.
تصاویر ماجرای استادیوم مشهد را به خاطر بیاوریم و زنان و دختربچه‌هایی که در حسرت تماشای زمین فوتبال پشت درهای ورزشگاه مانده‌ بودند و مأمورانِ معذور، به این اِعمال محدودیت ناعادلانه نیز اکتفا نکرده و صورت و چشم‌های آن زنان و دختربچه‌های عاشق فوتبال را آغشته و آلوده به اسپری‌های فلفلشان کرده بودند. چرا که آن‌جا دیگر نماینده و فرستاده‌ای از فیفا حضور نداشت و لزومی برای پوشاندن چهره واقعی خود نمی‌دیدند. دغدغه فیلم آفساید، دغدغه‌ای است به قدمت بیش از ۴ دهه. ۴ دهه اخیر که برای زنان ایران، مبارزه‌ای هرروزه بوده‌ است. آفساید جعفر پناهی هرگز مجوز وزارت ارشاد را نگرفت و در ایران به اکران عمومی درنیامد، اما در جهان بسیار مورد استقبال قرار گرفت و موفق به کسب جایزه خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین در سال ۲۰۰۶ شد.

دیوار
نویسنده و کارگردان: محمدعلی طالبی
سال ساخت: ۱۳۸۶
قصه دختری به نام «ستاره» (با بازی گلشیفته فراهانی) که می‌خواهد راه پدرش در موتورسواری داخل «دیوار مرگ» را ادامه دهد، اما با مخالفت‌ها و موانع متعددی مواجه می‌شود؛ از اخم و قلدری‌های برادرش گرفته تا نگاه‌های ناراضی و نگران مادرش و دست‌کم‌گرفتن‌های شریک پدرش. سرانجام پس از رد کردن تمام این موانع نیز دیواری به نام «قانون»، راهش را سد می‌کند و دیوار مرگ به حکم دادگاه توسط نیروی انتظامی و به «جُرم» مسئله‌دار بودن موتورسواریِ یک دختر تعطیل می‌شود. دیوار حکایت همان دیواری‌ است که سالیان سال بر سر راه رویاها و علایق و آمال زنان بنا کرده‌اند و زنان نیز بی‌وقفه برای فروریختن این دیوار کوشیده‌اند و آنجا که دیوارِ پیشِ‌رو با وجود تمام اهتمام و تلاششان آوار نشده‌ است، همچنان به دنبال راهی برای دور زدن آن، شعله‌های امیدشان را روشن نگه داشته‌اند، هرچند به قیمت تغییر احتمالی و موقتی مسیرشان. مانند «ستاره» که پس از قدغن‌ شدن موتورسواری‌اش، سوار بر اتومبیل، بار دیگر به دیوار مرگ برگشت. محمدعلی طالبی در ارتباط با چگونگی شکل‌گیری ایده فیلم دیوار چنین می‌گوید: «به طور کل، من در دوران فیلمسازی‌ام، از ابتدا تا همین الان، همیشه به طور موازی روی مسئله کودکان و نوجوانان و زنان ایران متمرکز بودم. در فیلم دیوار نیز تصمیم گرفتم یک مقدار مشخص‌تر راجع به یک دختر نوجوان فیلم بسازم که روی دیوارِ مرگ کار می‌کند. گاهی که به پارک‌ها و شهربازی‌ها می‌رفتم، چنین دخترها و نوجوان‌هایی را می‌دیدم که خیلی فعالند و زحمت می‌کشند و درآمد کسب می‌کنند و البته جامعه نیز خیلی به آن‌ها توجهی ندارد، ولی آن‌ها مبارزه می‌کنند. علت انتخاب موضوع این فیلم آن بود که علاوه بر آن که یک موضوع واقعی بود، دستمایه‌ای بود برای من که بتوانم به نقش دختران و زنان در جامعه ایران نیز بپردازم.»
او همچنین درباره مباحثی از قبیل چالش‌های گوناگونِ پیش‌آمده در طول مسیر تولید این فیلم و هم‌چنین سنگ‌اندازی‌های بعدی در راه اکران و سانسورهای اِعمال‌شده بر آن توضیح می‌دهد: «وقتی فیلمنامه دیوار را ارائه دادیم، دیدیم که مدام مشکلاتی برایمان ایجاد می‌کنند. من تحقیق کردم و متوجه شدم که رئیس نیروی انتظامی وقت (آقای رویانیان) نامه‌ای نوشته‌بود مبنی بر آن که این فیلم نباید ساخته شود و حتی تهدید هم کرده‌ بود که اگر این فیلم ساخته شود، نمی‌گذارد که پخش شود. گفته‌ بود ما تلاش زیادی کردیم که نگذاریم دخترها در ایران سوار دوچرخه و موتور شوند و شما با این فیلم می‌خواهید دوباره کاری کنید که این دخترها به خیابان بیایند. این مخالفت‌ها و درگیری‌های ایشان با کار ما، تا پایان کارِ ساخت و تولید روی فیلم سایه انداخت. از زمانی که ما کار را شروع کردیم و فیلمنامه را ارائه دادیم، اصلاحات زیادی به خود فیلمنامه خورد. بعد از آن که فیلم ساخته شد، در مرحله ابتدایی، ۸۰ مورد اصلاحیه خورد؛ به عبارت دیگر، فیلم توقیف شد. یک چیزی حدود ده پانزده روز هم مانده‌ بود به جشنواره فجر و این فیلم هم پیش از آن قرار بود در آن‌جا نمایش داده‌ شود، ولی جلویش را به یک‌باره گرفتند. این موضوع در مطبوعات، سر و صدای زیادی کرد؛ در نتیجه‌ی این فشارها، دوباره ما را خبر کردند و دوباره ممیزی‌هایی را مطرح کردند و به آن علت که تهیه‌کننده فیلم، کاملاً مستقل بود و به هیچ نهادی وابسته نبود و از هیچ‌جایی بودجه نگرفته‌ بود و برای این که ایشان ضرر نکند، مقداری کوتاه آمدم و آن ۸۰ مورد اصلاحیه را به نحوی روی فیلم اِعمال کردیم و طبعاً این موضوع به فیلم لطمه‌های بزرگی وارد کرد. یکی از مواردی که با حذفیات زیادی مواجه شد، رابطه میان «ستاره» و دوستش «نسترن» بود؛ رابطه‌ای که عاشقانه بود. اما اساساً همه‌جور مخالفتی با آن شد و آن را دچار حذفیات و دستکاری‌های فراوانی کردند.»
او اضافه می‌کند «طبیعتاً بعد از این که فیلم ساخته شد، هم ما امیدی به اکرانش نداشتیم، اما تهیه‌کننده فیلم (آقای پرویز یشایایی) بسیار تلاش کرد. مدام می‌رفت و با این‌ها بحث می‌کرد. آن زمان در بنیاد فارابی یک نفر آمده‌بود که به شدت ضد اسرائیلی‌ها و ضد کلیمی‌ها بود؛ در هر چیزی دنبال اثری از اسرائیل می‌گشت. به هر پلان فیلم ایراد می‌گرفت و می‌گفت شما این‌جا می‌خواستید تبلیغ اسرائیل را بکنید، درصورتی‌که ما واقعاً هدفمان این نبود. ولی چون تهیه‌کننده فیلم کلیمی بود، روی این مسائل پافشاری می‌کردند. فیلم را هم در نهایت به واسطه فشار مطبوعات و منتقدین، اکران نصفه نیمه‌ای کردند اما مجموعه همه موارد ذکرشده به اکران فیلم نیز لطمه وارد کرد و در واقع نگذاشتند این فیلم آن‌طور که باید و شاید تبلیغ و اکران شود. همیشه دلم می‌خواست که فضایی پیش می‌آمد تا می‌توانستم یک‌بار دیگر این فیلم را بسازم؛ آن‌طوری بسازم که فیلمنامه اولیه من بود، آن‌طوری که دلم می‌خواست…امیدوارم روزی، فضایی ایجاد بشود که من یا نه، نسل بعد از من بتوانند فیلم‌های خوبی، بدون سانسور در مورد دخترهای این کشور بسازند، در مورد تمام ظلم‌هایی که در طول این سال‌ها به این دختران و زنان در این کشور شده است.»

مو
نویسنده و کارگردان: محمود غفاری
سال ساخت: ۱۳۹۳
فیلم مو روایت‌گر اتفاقی ا‌ست که در جریان رقابت‌های سومین دوره بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی در اندونزی برای تیم کاتای زنان ایران رخ داد. دختران کاتای ایران در یک قدمی فینال و دیدار نهایی مسابقات از دور رقابت‌ها حذف شدند. اما نه در نتیجه باخت و شکست ورزشی، بلکه به علت حجاب. ماجرا چنین بود که دختران کاتای ایران تا پیش از دیدار نیمه‌نهایی با پوشش مورد تأیید فدراسیون جهانی کاراته به میدان رفته‌ بودند اما به دنبال آن که عکسی از مسابقات روز نخست بازی‌ها در خبرگزاری‌ها منتشر شد، «مرضیه اکبرآبادی» معاون ورزش بانوان وزارت ورزش وقت، به مسئولان تیم در خصوص پوشش ورزشکاران تذکر داد و دستوری صادر کرد مبنی بر آن که ناحیه بین کلاه و یقه بازیکنان نیز باید پوشیده شود. سپس و درست بعد از آن که تیم کاتای ایران، مصر قهرمان جهان را چهار بر یک شکست داد و در انتظار بازی فینال بود، مصری‌ها به تغییر پوشش دختران ایران اعتراض کردند و در نتیجه و به علت مغایرت این پوشش جدید با پوشش مورد تأیید فدراسیون جهانی، ایران به عنوان بازنده بازی معرفی شد و از رسیدن به دیدار نهایی باز ماند. پیش از این و در جریان رقابت‌های مقدماتی المپیک ۲۰۱۲ لندن نیز در اتفاقی مشابه تیم فوتبال زنان ایران که باید به مصاف تیم اردن می‌رفت، به علت پوشیدن حجاب و خودداری داور بازی از قضاوت این دیدار، از دور این رقابت‌ها حذف شده‌بود. حجاب همواره نقشی پررنگ در رقم‌زدن نتایج بازی‌های ورزش زنان و تعیین سرنوشت زنان ورزشکار ایرانی ایفا کرده‌است. از اتفاقاتی مانند آن‌چه ذکر شد تا تصاویر کمتر دیده‌شده‌ای از لحظاتی که حجاب باعث برهم‌خوردن تمرکز ورزشکاران در زمین مسابقه و حین بازی شده‌است؛ مانند دیدار حساس تیم فوتبال ایران در جام ملت‌های آسیای ۲۰۲۲ در برابر چین، تیم قهرمان آسیا، و آن لحظه حساسی که چین در موقعیت حمله قرار داشت و هافبک توان‌مند ایران «سمانه چهکندی» درحالی‌که به سمت مهاجم حریف می‌دوید، مقنعه از روی سرش سُر خورد و به دنبال فریادهای «مقنعه مقنعه»‌ای که از کنار زمین به گوش می‌رسید، به‌ناچار وظیفه دفاعی‌اش را رها کرد، ایستاد و مشغول سر کردن حجاب شد. همان توپ نیز در ادامه، وارد دروازه تیم ایران شد. یا المپیک ۲۰۲۰ توکیو و دیدار دو تیم کاراته‌ی ایران و ترکیه و صحنه افتادن کلاه از سر «سارا بهمن‌یار» حین بازی و توقف او برای به سر کردن حجاب. و مثال‌های فراوان دیگر…
چنین قوانین زن‌ستیزانه‌ای منجر به مهاجرت بسیاری از زنان ورزشکار نیز طی این سالیان شده‌است. استعدادهای گران‌بهایی که حالا زیر پرچم کشورهای دیگر به میدان می‌روند و مقام می‌آورند. اما در سالی که گذشت و در جریان «قیام ژینا»، در ورزش زنان هم به مانند سایر عرصه‌ها و لایه‌های اجتماعی در ایران، لحظات تاریخی و جریان‌ساز بسیاری توسط زنان ورزشکار ایرانی خلق و ثبت شد. نظیر صحنه باشکوه حضور «الناز رکابی» سنگ‌نورد ایرانی در رقابت فینال مسابقات سنگ‌نوردی آسیا در کره جنوبی که بدون حجاب و با چهره‌ای مصمم، موانع و سنگ‌های روی دیوار را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و ماندگار شد. یا حضور بدون حجاب «پارمیدا قاسمی» ملی پوش تیروکمان در مراسم اهدای مدال جام خلیج در تهران، عکس دسته‌جمعی و بدون حجابِ تیم باشگاهی بسکتبال کنکو و اقدامات فراموش‌ناشدنی جمع کثیری از ورزشکاران زن ایران که حجاب از سر برداشتند و یا به نشانه اعتراض از تیم‌های ملی خداحافظی کردند و بازی، مربی‌گری و داوری را کنار گذاشتند. محمود غفاری (کارگردان فیلم مو)، در خصوص شروع ساخت این فیلم و روند انتخاب موضوعش چنین می‌گوید: «در پی ماجرای پیش‌آمده برای تیم کاتای دختران ایران در رقابت‌های سومین دوره بازی‌های هم‌بستگی کشورهای اسلامی و حذفشان از دور مسابقات به علت نوع پوشش، عکس‌ها و تصاویری از واکنش غم‌بار این دخترها به این اتفاق منتشر شد که خیلی برای من تکان‌دهنده بود. هم‌زمان مانند کاراکترهای فیلم که دنبال مجوز لباس ورزشی‌شان می‌رفتند، من هم هر روز به ارشاد می‌رفتم که مجوز نمایش فیلم اولم را بگیرم که هیچ‌وقت موفق نشدم. به همین خاطر با دخترهای تیم کاراته، یک هم‌ذات‌پنداری و ارتباط حسی برقرار کردم. فیلم مو تحت تأثیر این شرایط ساخته‌شد.» غفاری ضمن اشاره به دغدغه و نقد همیشگی‌اش نسبت به مسئله «حجاب» می‌گوید «آن موقع خیلی‌ها این میزان از حساسیت من روی موضوع حجاب را درک نمی‌کردند. خاطرم هست یک‌بار یکی از بازیگران زن سینما به من گفت “زیادی روی حجاب حساسیت داری. این‌قدر چیز مهمی نیست. مهم، فیلم‌ساختن است!” اما از دید من این روسری سر هنرپیشه کردن، واقعا کار وحشتناکی بود و از همان ابتدای ورودم به سینما با این موضوع مشکل داشتم و فکر کردم که این مسئله را باید حتما به شکلی اعلام کنم. این فیلم هم در زمان خودش -که چند نمایش داشت-، متهم به رادیکالیسم افراطی شده‌ بود. ولی اگر به آن زمان برگردم، باز هم به همین شکل این فیلم را می‌سازم.»
کارگردان فیلم مو شرایط و فرآیند ساخت این فیلم را این‌گونه وصف می‌کند: «فیلم مو، دومین فیلم من بود که بدون پروانه ساخت و به صورت زیرزمینی و کاملاً با بودجه خودم ساختم. با بودجه ۱۰ هزاردلاری که واقعاً کم بود. ولی به غیر از این راه هم این فیلم ساخته نمی‌شد، چون هیچ‌کس حاضر نمی‌شد در چنین فیلمی که قطعاً امکان نمایش در ایران را نداشت، سرمایه بگذارد و به همین خاطر اصلاً دنبال سرمایه‌گذار هم نرفتم. ولی به هر ترتیبی که بود باید این فیلم ساخته می‌شد و آن خشمی که بعد از ۸۸ به وجود آمده‌ بود، باید یک‌جوری تخلیه می‌شد. از طرف دیگر به آن خاطر که فیلم بدون پروانه ساخت و به شکل زیرزمینی ساخته شد، با دردسرهای رایج برای گرفتن مجوز و چنین مواردی مواجه نبودم.» فیلم مو در ایران به نمایش درنیامد اما در سطح جهانی موفق به کسب جوایزی بین‌المللی از جشنواره فیلم فریبورگ و بوردوی فرانسه شد. این فیلم در سال ۹۸ در سینماهای فرانسه اکران عمومی شد و در سال ۱۴۰۱ و در جریان جنبش «زن زندگی آزادی» در شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی به نمایش درآمد.

صفر تا سکو
کارگردان: سحر مصیبی
سال ساخت: ۱۳۹۵
مستند بلند صفر تا سکو روایت‌گر زندگی و مسیر موفقیت خواهران منصوریان (الهه، شهربانو و سهیلا منصوریان) ووشوکاران اهل سمیرم است. در این فیلم زندگی شخصی و مرارت‌هایی که این سه خواهر متحمل شده‌اند تا در مسیر دستیابی به اهدافشان به قهرمانی‌های جهانی برسند، به تصویر کشیده شده‌ است. سحر مصیبی (کارگردان صفر تا سکو) درباره جریان آشنایی و مواجهه‌اش با قصه زندگی خواهران منصوریان می‌گوید: «سال ۱۳۹۰ در روند ساخت مستندی در مورد بدل‌کاران، همکاری‌ای را با خانم الهه منصوریان آغاز کردیم. به این علت که خانم منصوریان در سمیرم زندگی می‌کرد، در طول مدت فیلم‌برداریِ این کار که در تهران ضبط می‌شد، به خانه من آمد و در آن‌جا مستقر شد. آن زمان بود که من با الهه آشنا شدم. وقتی قصه زندگی او و خواهرانش (سهیلا و شهربانو) را شنیدم، تصمیم گرفتم مستندی درباره آن‌ها کار کنم.» کارگردان این مستند، سختی‌های موجود در مسیر ساخت این فیلم را چنین شرح می‌دهد: «یکی از چالش‌های شخص من این بود که تا پیش از آن فیلم، بیشتر تجربیاتم سینمایی بود و کار مستند نکرده‌ بودم و در نتیجه مواجهه با چنین قصه‌ای برایم سخت بود؛ این‌که بتوانی به خانواده‌ای سنتی نزدیک بشوی، اعتمادشان را جلب کنی، دوربین را میان آن‌ها ببری و بتوانی آن‌قدر در کنارشان مانند عضوی از خانواده باشی که از جایی به بعد دیگر دوربین را نبینند و به آن عادت کنند و در کنارت باشند. از نظر ممیزی اما تنها مشکلی که در این فیلم داشتیم آن بود که می‌گفتند اگر می‌خواهید تیزری از فیلم در صداوسیما پخش بشود، هیچ پلانی از مسابقات را نباید در آن بگذارید.»
می‌توان گفت به واسطه پخش و نمایش گسترده صفر تا سکو در ایران و استقبال چشم‌گیر و بی‌سابقه مردم از این مستند، ورزش زنان جایگاه تازه‌ای در جامعه ایران پیدا کرد و توجه بیشتری (دست‌کم از جانب مردم) به حضور زنان در ورزش و محدودیت‌ها و مشکلات آن‌ها معطوف گشت. سحر مصیبی در این رابطه می‌گوید: «زمانی که ما صفر تا سکو را اکران کردیم، صداوسیما هیچ مسابقه‌ای از ورزش زنان را پخش نمی‌کرد و صرفاً بعد از هر قهرمانی و کسب مدالی توسط زنان، به گزارشی بعد از مسابقه اکتفا می‌کرد. در بحبوحه اکران صفر تا سکو و استقبال گسترده مردم از آن، صداوسیما برای اولین‌بار بخشی از مسابقه ورزش زنان (بخشی از مسابقه کیمیا علی‌زاده) را پخش کرد که این اقدامی بی‌سابقه بود. بعد از آن هم تا مدتی، یک‌سری از مسابقات خاص خانم‌ها را پخش کردند. حالا نمی‌دانم تاثیر این فیلم بود یا نه، ولی به‌هرحال این اتفاق در همان زمان اکران این فیلم رخ داد.» صفر تا سکو در روند اکران عمومی موفق خود در سینماهای ایران و همچنین اکران در آمریکا و حضور در جشنواره‌های متعدد داخلی و خارجی، موفق به دریافت جوایزی از فستیوال‌های ریندنس لندن، کویین پالم آمریکا، فستیوال فیلم زنان ایتالیا، سینما حقیقت شده‌ است.

عرق سرد
نویسنده و کارگردان: سهیل بیرقی
سال ساخت: ۱۳۹۶
با گل‌زنیِ «افروز اردستانی» کاپیتان تیم ملی فوتسال ایران (با بازی باران کوثری)، تیم ملی برای اولین‌بار به فینال بازی‌های آسیایی راه پیدا می‌کند. در نتیجه این دست‌آورد، تیم راهی مالزی می‌شود، اما افروز در فرودگاه درمی‌یابد که شوهرش او را ممنوع‌الخروج کرده‌است. عرق سرد قصه تحدید و تنگنایی‌ست که سالیانه بسیاری از زنان در ایران با آن دست به گریبانند. این فیلم، واقعیت «قانون» و «قوانینِ» زن‌ستیزانه‌ای را به تصویر می‌کشد که حاکمیت با دست‌مایه قراردادنشان، بدیهی‌ترین حقوق زنان را از آن‌ها سلب و تصمیم‌گیری در خصوص شخصی‌ترین مسائل زندگی آنان را به مردان واگذار کرده‌است. سال ۹۳ در حالی که تیم ملی فوتسال زنان ایران عازم سفر به مالزی برای شرکت در رقابت‌های جام ملت‌های آسیا شده‌بود، نیلوفر اردلان (کاپیتان تیم) به دلیل ممنوع‌الخروج‌شدن توسط همسر، نتوانست تیم ملی را همراهی کند. در اواخر سال ۹۹ سمیرا زرگری (سرمربی تیم اسکی آلپاین ایران) در راه خروج همراه تیم ملی برای شرکت در مسابقات جهانی ایتالیا متوجه شد که از سوی همسرش ممنوع‌الخروج شده‌است و نمی‌تواند از ایران خارج شود. چه بسیار موارد مشابهِ نمونه‌های ذکر شده که رسانه‌ای نشده‌اند و نمی‌شوند و زنانی که یکه و تنها در مبارزه‌ای به غایت نابرابر می‌جنگند.
در نشست مطبوعاتی عرق سرد در جشنواره فجر سی و ششم، خبرنگاری چرایی و علت فردمحور بودن فیلم‌نامه‌های سهیل بیرقی را از او جویا شد. بیرقی نیز در پاسخ گفت: «به نظر من زن‌ها تنها قیام می‌کنند. وَ به همین خاطر است که چنین فردیتی وارد نوشته‌هایم می‌شود.» در سال ۹۷ و یک روز مانده به شروع اکران عمومی عرق سرد، حوزه هنری بدون هیچ‌گونه اعلام حضوری یا کتبی، فیلم را تحریم کرد و تمامی ۹۷ سالن وابسته به این نهاد که به اکران عرق سرد اختصاص داده شده‌بود، از این فیلم گرفته‌شد. در نهایت این فیلم تنها در حدود ۴۰ سینمای ایران اکران شد. عرق سرد در ادامه، اکران‌های خارجی گسترده و موفقی را در کشورهای متعدد اروپایی، آمریکایی، آسیایی و اقیانوسیه پشت سر گذاشت و هم‌چنین در بسیاری از جشنواره‌های بین‌المللی معتبر نیز حضور یافت و جوایزی را از آن خود کرد.

هزار زن
کارگردان: مژگان ایلانلو
شروع ساخت: ۱۳۹۷
مستند هزار زن حاصل همراهی چهارساله‌ فیلم‌ساز با زنان کشتی‌گیر ایران و ماجراها و پستی و بلندی‌های مسیر آن‌هاست. مژگان ایلانلو کارگردان این فیلم در خصوص علت نام‌گذاری این مستند چنین می‌گوید: «هنگامی که فدراسیون بین‌المللی کشتی از ایران خواست تا رشته کشتی بانوان در کشور آغاز به فعالیت کند، رسول خادم فراخوانی داد و هزار نفر از بانوان به این رشته ورزشی ورود کردند.» مژگان ایلانلو درباره چگونگی آغاز روند ساخت هزار زن می‌گوید: «یکی از دوستان تهیه‌کننده ما، روزی با من تماس گرفتند و گفتند که “ما مجوزی گرفتیم برای فیلم‌ساختن از کشتی زنان، بعد دیدیم که مردها را راه نمی‌دهند و فقط باید یک زن برود که کار را پیش ببرد. تو حاضری بروی یا نه؟” من گفتم “حالا ببینم و فکر کنم.” اولین بار صرفاً از روی کنجکاوی به دیدن بازی دختران رفتم و وقتی رفتم چنان دچار این بچه‌ها شدم که خلاصه نتوانستم رهایشان کنم و ۴ سال از زندگی‌ام را با آن‌ها سپری کردم. وقتی من به این بچه‌ها رسیدم، تازه با شور و حرارت و انرژی از نایب‌قهرمانی قزاقستان برگشته‌بودند و رویاهای بزرگی در سر داشتند. ما قرار بود ساخت فیلم را شروع کنیم که ناگهان آقای خادم استعفا داد، کشتی تعطیل شد و همه چیز کنسل شد و از بین رفت. ولی خب من رها نکردم، با بچه‌ها ادامه دادم و فیلم هزار زن ساخته شد.»
ایلانلو در مورد سختی‌ها و چالش‌های ازسرگذرانده در مسیر تولید این مستند، چنین توضیح می‌دهد: «در طول ساخت هزار زن با چالش‌های فراوانی روبه‌رو بودم. یکی از آن‌ها پیداکردن سوژه‌ها از میان صدها زنی بود که در این مسابقات حضور داشتند. من تقریباً از همان روزهای اول مطمئن بودم که نمی‌خواهم درباره تنها یک نفر فیلم بسازم، بلکه می‌خواهم در مورد گروهی از دختران که از شهرها و فرهنگ‌های مختلف می‌آیند فیلم بسازم. چالش دیگر، نداشتن تهیه‌کننده بود؛ در شرایط مالی بسیار بحرانی و سختی قرار داشتم و تمام هزینه فیلم را خودم و با درآمد فیلم‌های قبلی که ساخته بودم تأمین کردم. اما بزرگ‌ترین و اساسی‌ترین چالش، آن بود که در طول زمانی که من این فیلم را ساختم، فدراسیون کشتی، سه رئیس عوض کرد، دو تا سرپرست عوض کرد و هرکدام از آن‌ها که می‌آمدند، موانع بسیار بزرگی را سر راهم می‌گذاشتند. چهاربار کل مجوزهای من باطل شد و هر بار از نو مجبور می‌شدم که به وزارت ورزش بروم و تمام مراحل را مجدداً طی کنم و وقتی مجوز را می‌گرفتم، باز هم یک آدم جدید و تیم جدید می‌آمد و همه چیز کنسل و باطل می‌شد و باید از ابتدا شروع می‌کردم. فیلم هزار زن هیچ‌وقت به وزارت ارشاد نرفت برای این که مجوز پخش بگیرد؛ در نتیجه، سانسور به آن شکل شامل حال فیلم نشد. ولی در طول ساخت فیلم سانسورهای ضمنی رخ می‌داد؛ مثلاً یکی از صحنه‌هایی که خیلی برایم جالب بود، صحنه وزن‌کشی دخترها بود. آن‌ها وقتی می‌خواهند وزن‌کشی کنند، باید لباس‌هایشان را دربیاورند و فقط با لباس زیر باشند. این صحنه‌ها خیلی درام داشت. نگرانی و اضطراب این بچه‌ها حتی برای فقط یک گِرَم و دو گِرَم. ولی من اجازه نداشتم از آن صحنه‌ها فیلم‌برداری کنم. اجازه نداشتم از بچه‌ها در خوابگاه‌هایشان در اردوها فیلم بگیرم. وقتی بچه‌ها می‌آمدند داخل تخت‌هایشان در خوابگاه‌ها، فضاهای خیلی خیلی دراماتیکی شکل می‌گرفت. ولی فدراسیون اجازه فیلم‌برداری از آن‌ها را نمی‌داد.»
مژگان ایلانلو در ۲۰ آذر ۱۴۰۱ و درحالی‌که پس از برداشتن حجاب اجباری در بازداشت به سر می‌برد، برنده جایزه ویژه حقوق بشر جشنواره فیلم حقوق بشر وین برای فیلم هزار زن شد. خانم ایلانلو در بخشی از یادداشتی که در زندان قرچک ورامین نگاشته‌ بود، آورده‌ است: «من این جایزه را به هزاران زن گم‌نام و ناشناس سرزمینم تقدیم می‌کنم که این روزها برای به دست آوردن ابتدایی‌ترین حقوق خود با مؤثرترین سلاح جهان که همان جانشان است به میدان آمده‌اند.» مستند هزار زن موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین مستند از جشنواره فیلم‌سازان زن تورنتو شد. این فیلم پیش از آن و در موفقیتی دیگر نیز فینالیست بخش اصلی مسابقه جشنواره زوریخ شده‌بود. هم‌چنین چندی پیش، این مستند در تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی به نمایش درآمد. مژگان ایلانلو امیدوار است که در آینده بتواند مستند هزار زن را به شکل رایگان و در بستری مانند یوتیوب نمایش بدهد تا بیشتر دیده شود و افراد بیشتری بتوانند از آن الهام بگیرند.

جایی برای فرشته‌ها نیست
کارگردان: سام کلانتری
سال ساخت: ۱۳۹۸
جایی برای فرشته‌ها نیست مستندی ا‌ست درباره تیم ملی اسکیت هاکی زنان ایران و رودررویی‌شان با مشکلات و مصائب گوناگون در راه مسابقات آسیایی کره جنوبی. یکی از این چالش‌ها، مشکل مالی تیم و عدم رسیدگی فدراسیون به این معضل است. دختران هاکی در نهایت نیز کمپینی را جهت جمع‌آوری پول راه‌اندازی می‌کنند و در نتیجه با حمایت مردم، عازم مسابقات کره می‌شوند. فیلم به جنبه‌های گوناگون زندگی بازیکنان این تیم می‌پردازد و تلاش آن‌ها برای یکی‌شدن و فائق‌آمدن بر محدودیت‌ها را به نمایش می‌گذارد. می‌توان گفت جایی برای فرشته‌ها نیست، رویکردی روان‌شناسانه را برای پیش‌برد قصه‌اش در پیش می‌گیرد، به موازات آن که جنبه ورزشی خود را نیز حفظ می‌کند. با اضافه‌شدن یک روان‌شناس به تیم، شرایط دستخوش تغییراتی می‌شود. بازیکنان هر یک با سویه‌های پنهان روان‌شناختی وجود خود و خانواده‌هایشان مواجه می‌شوند، به گره‌های ذهنی و روانی خود پی می‌برند و سعی می‌کنند این واکاوی درونی را با هدف پیشرفت عملکردشان در زمین بازی ادامه دهند و به نفع آن به کار گیرند. صحنه‌هایی در فیلم وجود دارد که به خوبی تأثیر خاستگاه فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی هر یک از بازیکنان را بر روی کیفیت بازی و رفتار حرفه‌ای‌شان به نمایش می‌گذارد.
برای مثال، در صحنه‌ای می‌بینیم که مربی خارجی‌ای که به‌تازگی به تیم پیوسته است، مشغول تماشا و بررسی فیلم‌های بازی دختران هاکی ایران است؛ در این میان بازیکنی به نام آرزو ایزدی (دروازه‌بان تیم)، توجهش را بسیار جلب می‌کند و از کیفیت بالای بازی او حیرت‌زده می‌شود. پس از این سکانس، صحبت‌های آرزو با روان‌شناس تیم را مشاهده می‌کنیم و می‌شنویم که می‌گوید در خانواده‌اش همیشه استقلال و حق تصمیم‌گیری داشته و این باعث شکل‌گیری اعتمادبه‌نفس بالایی در او شده و پس از ازدواج نیز همسرش با حضوری حمایت‌گرانه و مسئولانه، به ماندگارشدن این اعتمادبه‌نفس در او کمک کرده‌است. فیلم به موازات این رویکرد آسیب‌شناسانه نسبت به موقعیت و جایگاه زنان در خانواده و جامعه، حضور تیم هاکی زنان ایران در مسابقات آسیایی کره جنوبی را نیز پوشش می‌دهد؛ رقابتی که در نهایت منجر به کسب مدال برنز توسط این تیم می‌شود. هم‌چنین، فیلم در بستر خود نگاهی به نقش و تأثیر حجاب اجباری بر روی جوانب متعدد فعالیت فردی و گروهی بازیکنان دارد و از این مهم نیز چشم‌پوشی نکرده‌است. وجه تسمیه جایی برای فرشته‌ها نیست به سکانسی از فیلم برمی‌گردد که کاوه صدقی (سرمربی تیم)، در حال صحبت با بازیکنان پیش از بازی نخست‌شان در رقابت‌ها است و می‌گوید: «من پشت سر شما که صحبت می‌کنم، می‌گم همتون عین فرشته می‌مونید. ولی هاکی، بازی فرشته‌ها نیست بچه‌ها. من یک مشت آدم دریده رو دوست دارم امروز تو زمین ببینم.» این مستند پس از کسب جوایزی از جشنواره‌های فجر و سینما حقیقت، از اول تیر ماه سال ۱۳۹۹ با رعایت محدودیت‌های کرونایی از جمله ظرفیت ۵۰ درصدی سالن‌ها و فاصله‌گذاری اجتماعی، اکران خود را در گروه هنر و تجربه آغاز کرد و در ادامه نیز به اکران آنلاین درآمد.

هیچ‌کس نخوابد
کارگردان: سام کلانتری
سال ساخت: 1400
سام کلانتری پس از ساخت جایی برای فرشته‌ها نیست، بار دیگر با دغدغه‌ای مرتبط با زنان ورزشکار، مستندی را درباره نگار سماک‌نژاد (دونده ایرانی) و به طور خاص، پروژه‌ای که او به هدف صعود چهارجانبه به قله دماوند به انجام رساند، تولید کرد. نگار سماک‌نژاد در سال 1400، قله دماوند را از چهار جبهه شمالی، جنوبی، شرقی و غربی، به صورت پیوسته فتح کرد. او اولین زن ایرانی بود که این رکورد را به ثبت می‌رساند و این اتفاق را رقم می‌زد. فیلم این سفر پرماجرا و پرالتهاب را به تصویر کشیده است. در آذرماه سال 1402 در تالار رودکی تهران، هیچ‌کس نخوابد به اکران خصوصی درآمد. نگار سماک‌نژاد در این نشست و پیش از نمایش فیلم، طی سخنان خود به تجربه سفر درونی و عمیق و بزرگ خود در جریان این صعود چهارجانبه‌ی پیوسته اشاره و اضافه کرد: «می‌خواهم این صعود را تقدیم کنم به همه زنانی که هر روزشان تلاش و جنگ خستگی‌ناپذیر برای رسیدن به هدف‌هایشان، رویاهایشان، صلح، آرامش و حقوقی است که طبیعی‌ترین حقوق هر انسان است.»

اورکا
کارگردان: سحر مصیبی
فیلم‌نامه: طلا معتضدی
سال ساخت: ۱۴۰۰
اورکا که بر اساس قصه زندگی الهام اصغری شناگر ایرانی ساخته شده‌است، سرگذشت پر فراز و نشیب او و رنج و سختی‌هایی را که طی سالیان متوالی متحمل شده‌است، به تصویر می‌کشد. شنا یکی از رشته‌های ورزشی ممنوعه برای زنان ایرانی است و به‌تبع این محدودیت و ممنوعیت، حکومت مجوز شرکت در هیچ‌گونه مسابقه جهانی شنا را نیز به زنان ایرانی نمی‌دهد، حتی با پوشیده‌ترین لباس‌ها. این فیلم روایت نبرد الهام با این قوانین متحجرانه و تلاش او برای ثبت رکوردهای خود است. سحر مصیبی ماجرای آشنایی‌اش با الهام اصغری را این‌گونه تعریف می‌کند: «بعد از این که صفر تا سکو اکران شد، خانم الهام اصغری از طریق یکی از دوستان من، به من پیغام داد. در اصل، الهام من را پیدا کرد و این یکی از شانس‌های من بود. الهام با من جلسه‌ای گذاشت و قصه زندگی‌اش را برایم تعریف کرد. اول باور این میزان اتفاقاتی که او پشت سر گذاشته برایم سخت بود. ولی الهام آن‌قدر مستندات و مدارک را درست و مرتب برای من آورده‌بود و همه را نشان داد که مطمئن شدم تمام آن اتفاقات برایش افتاده‌است. بعد از آن بود که با خانم معتضدی برای نگارش فیلمنامه صحبت کردم و فیلمنامه را شروع کردیم.» سحر مصیبی در خصوص چالش‌های به‌ وجود آمده پس از نگارش فیلمنامه و دست‌و‌پنجه نرم‌ کردن با موانع و محدودیت‌های گوناگون در مسیر ساخت و تولید فیلم اورکا می‌گوید: «زمانی که ما فیلمنامه اورکا را به ارشاد دادیم، چند مسئله را در مورد آن مطرح کردند؛ اول آن که بازیگر با چه لباسی می‌خواهد شنا کند؟ ما طرح‌های لباس را کشیدیم و ارائه دادیم و یکی از تعهداتمان این بود که لباس باید کاملاً پوشیده باشد.یکی‌دیگر از مسائلی که مطرح کردند، آن بود که گفتند اگر نشان بدهید که این ماجراها در دوره آقای احمدی‌نژاد رخ داده‌است، ما خیالمان راحت می‌شود و قبول می‌کنیم. در صورتی که واقعاً هم قصه در دوره ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاده‌بود، ولی این یکی از مواردی بود که به شدت روی آن پافشاری داشتند. بعد از طی این مراحل، بالاخره پروانه ساخت فیلم صادر شد. در مرحله فیلمبرداری، یکی از مهم‌ترین مسائلِ چالش برانگیز برای خود من به عنوان کارگردان، فیلمبرداری داخل آب و زیر آب بود. برای مثال، ما در ایران دوربین با امکانات پیشرفته برای فیلمبرداری زیر آب نداشتیم و در نهایت، تصمیم گرفتیم که آن سکانس‌ها را با یک تیم ترکی و در ترکیه فیلمبرداری کنیم. در این فیلم با چالش‌های زیادی از نظر امکانات، تجهیزات، نیروی متخصص و هم‌چنین درگیری با شرایط کرونایی، روبه‌رو بودیم.»
کارگردان فیلم اورکا به مانع‌تراشی‌های متعدد پس از تولید و آماده‌ شدن فیلم اشاره می‌کند و درباره ممیزی‌ها و اصلاحیات واردشده به اورکا چنین شرح می‌دهد: «زمانی که اورکا آماده شد و ما آن را به ارشاد بردیم (در زمان دولت آقای روحانی)، اصلاحیه‌هایی به فیلم دادند؛ مهم‌ترین‌های آن مربوط به بخش‌های شخصیت «نظرآبادی» (با بازی مهتاب کرامتی) بود. بیشتر دیالوگ‌های ایشان را گفتند که باید دوبله شود. به خاطر این که شخصیت منفی نمی‌تواند جمله عربی بگوید، حتی بسم الله الرحمن الرحیم! که ما گفتیم این‌ها که در فیلمنامه بود، چرا همان موقع نگفتید؟ قسمتی دیگر از اصلاحیه‌ها نیز مربوط به یک‌سری از پلان‌های ترانه بود که می‌گفتند بخشی از موهایش معلوم است و ما مجبور شدیم که آن پلان‌ها را هم زوم کنیم و کمی ببندیم تا کم‌تر موهایش معلوم باشد. آن موقع بعد از آن که این اصلاحیه‌ها انجام شد، فیلم رفت برای صدور پروانه نمایش که متأسفانه دوباره دولت عوض شد و دولت آقای رئیسی آمد و فیلم در ارشاد ماند تا هفت-هشت ماه بعد که مجدداً بازبینی شد. در شهریور ماه ۱۴۰۱ به من گفتند که بیا و لیست بلند بالایی از اصلاحیه‌ها به من داده‌شد. گفتند “اگر اصلاحیه‌ها را انجام بدهی، فیلم را اکران می‌کنیم. ولی آن اصلاحیه‌هایی که به من داده‌بودند، عملاً به معنای توقیف فیلم بود؛ برای این که شما وقتی بخش‌های مهمی از فیلم را دربیاوری یا دوبله کنی یا تغییر بدهی، دیگر چیزی از آن فیلم نمی‌ماند. به طور مثال گفتند هرجا روی آب دست‌بند دیده می‌شود، باید پاک شود. وَ گفتم اگر روی آب دیده نشود، زیر آب چه می‌شود؟ پس آن‌ها را هم باید در بیاوریم؟ گفتند نه. مسئله ما فقط روی آب است. گفتم این آیتم گینس است!” گفتند نه! تو منظوری داری بابت زدن دست‌بند به دست این! گفتم شما اگر بروی سرچ کنی در گینس، می‌بینی که این آیتم، «شنا با دست بسته» است و حتماً هم باید با دست‌بند بسته بشود. چون فقط همین، مورد تأیید گینس است. تقریبا تمام پلان‌های نقش «نظرآبادی» یا دیالوگ‌هایش جزو این اصلاحیات بود. کل سکانسی که الهام با پای شکسته و لباس شنای پوشیده‌اش پیش نظرآبادی می‌رود و با هم بحث می‌کنند، باید حذف می‌شد. پلانی که از زاویه دید الهام دیده می‌شود که زن و مردی کنار ساحل نشسته‌اند و مرد، نیمه لخت و زن با چادر است، باید برداشته می‌شد. سکانسی که قایقِ گشت به الهام حمله می‌کند، باید حذف می‌شد. وَ عملاً طبق لیست اصلاحیاتی که به من دادند، چیزی حول و حوش ۳۰ دقیقه از فیلم باید اصلاح یا حذف می‌شد که عملاً ۳۰ دقیقه مهم فیلم بود. من هم قبول نکردم که دیگر دست به فیلم بزنم. البته که دو هفته بعد از آن که این اصلاحیات را به من دادند، قتل ژینا اتفاق افتاد و شروع اعتراضات و جنبش زنان بود و آن موقع برای من دیگر فیلم و اکرانش اصلاً مهم نبود. این که حالا بعدش آمدند گفتند کارگردان و فیلمنامه‌نویس و بازیگر این فیلم، روسری درآورده‌اند و به این خاطر است که فیلم توقیف شده ‌است، همش بهانه بود؛ چرا که پیش از تمام این اتفاقات، آن لیست اصلاحیه‌ها را به من داده‌بودند و من هم حاضر به دست‌بردن در فیلم نبودم.»
یکی از شخصیت‌های این فیلم که مانع‌های فراوانی برای الهام می‌تراشد، شخصیت نظرآبادی، معاون ورزش بانوان وزارت ورزش (با بازی مهتاب کرامتی) است. سحر مصیبی در خصوص واکنش‌ها به این شخصیت می‌گوید: «یک‌سری از آقایانی که یک روز هم در جامعه ایران به عنوان یک زن زندگی نکرده‌اند، نقد می‌کنند و می‌گویند مگر می‌شود یک مسئولی این‌طوری برخورد کند؟ کارگردان تا حالا یک مسئول خانم در ورزش زنان را دیده که آمده نظرآبادی را این‌قدر منفی نشان داده‌است؟ من این‌جا می‌خواهم به آن دسته از دوستان بگویم که اولاً من الان بالای ده سال است که با بچه‌های ورزشکار در رشته‌های مختلف در ارتباطم، زمان زیادی را در فدراسیون ووشو و فوتسال گذرانده‌ام و جالب است بگویم که تمام ورزشکاران آن دوره می‌دانستند کاراکتر اصلی نقش نظرآبادی (که من اسمش را عوض کردم) در واقعیت چه کسی است و آن‌ها به من می‌گفتند که چقدر این آدم را تلطیف کرده‌ای! چرا چهره واقعی‌اش را نشان ندادی؟ این آدم ترسناک‌تر از این حرف‌هاست. این آدم ۱۰ سال ورزش زنان را به عقب برد و نابود کرد در دوره خودش.» الهام اصغری که ترانه علی‌دوستی نقش او را در این فیلم بازی می‌کند، با پس‌زدن موانع گوناگون سرانجام موفق به ثبت رکورد گینس برای «شنا با دستان بسته در آب‌های آزاد» شد. اورکا که در ایران توقیف شده‌ بود، تاکنون چند اکران جهانی و حضور در چندین جشنواره بین‌المللی را تجربه کرده‌است. سحر مصیبی در این راستا می‌گوید: «من آرزو داشتم که فیلمم، اولین فیلمم، در سینماهای ایران اکران شود و بتوانم در کنار مخاطبم بنشینم و لذت تماشای فیلم را کنار مخاطب ایرانی و در سینماهای ایران تجربه کنم. ولی این حسرتی است که به دلم ماند متأسفانه و من تصوری از اکران این فیلم در ایران و در شرایط کنونی ندارم، چون من هرگز حاضر نمی‌شوم که بیش از این به فیلمم صدمه بزنم.»

لاله
کارگردان: اسدالله نیک‌نژاد
شروع ساخت: ۱۳۹۱
فیلم لاله که درباره لاله صدیق قهرمان اتومبیل‌رانی ایران است، یکی از فیلم‌های پرحاشیه دهه گذشته سینمای ایران به حساب می‌آید. این فیلم پس از کشمکش‌های فراوان و تغییر چندباره گروه و عوامل، سرانجام در سال ۱۳۹۱ کلید خورد. در ادامه و بعد از تعویقی چند ساله، در سال 98 چند سکانس باقی‌مانده فیلم نیز فیلم‌برداری شد. دو سال بعد و پس از تمام این فراز و فرودها، این فیلم در جدول اکران نوروزی ۱۴۰۰ قرار گرفت که به دلیل گسترش شیوع کرونا و تعطیلی سینماها نمایش آن ناتمام ماند.